جمهوریت اصلاحات بوی «نا» میدهد
فارس پلاس؛ سعید توتونکار در یادداشتی نوشت: اخیرا یکی از سران اصلاحات که از او جز نامی در بین حامیان و هواداران این جریان باقی نمانده در واکنشی دیرهنگام نسبت به سالگرد روز دانشجو در ۱۶آذر با استنتاجی غیرعلمی و متناقض با واقعیات عینی جامعه، که به رفتاری دستوری شبیهتر بود تا احساس مسئولیت در قبال روح ضداستکباری ملت ایران در برابر دولتهایی که امروز ذات وحشی ضدانسانی و ضدمردمی و ضدقانون خود را به معرض دید و قضاوت جهانیان گذاشتهاند، جمهوریت نظام اسلامی ایران را زیرسؤال برده است. اینکه چرا در چنین شرایطی جریاناتی که در مقام ادعا خود را داخل نام تعریف میکنند، باید به سمتی سوق پیدا کنند که مطلوب و مقصود دشمنان آشکار نظام و مردم و ایران و اسلام است میتواند موضوع یادداشت تفصیلی دیگری باشد. آنچه اکنون در این یادداشت کوتاه برای ما موضوعیت دارد، نسبت اصلاحات با مردم و جمهوریت است تا بدانیم در کجای جغرافیای سیاسی ایستاده و از کدام منظر به مردم نگاه میکند و اصولا چه چیزی را مردم میبیند و چه چیزی را نامردم و چه چیزی را جمهوریت میفهمد و چه چیزی را ناجمهوریت. آیا مردم در نظر اصلاحات یعنی چه کسانی؟! و اصولا آیا کارنامه اصلاحات در نوع مواجهه با اراده و خواست مردم نمره قبولی دارد یا خیر؟!
اصلاحات در طی فعالیت چند دهه خود پس از انقلاب نه تنها آورده روشنی برای مردم نداشته؛ بلکه همواره سعی کرده تا مؤلفههای قدرت مردم را به نفع بخش خاصی از جبهه اصلاحات و نه حتی تمام آن مصرف کند و با موجسواریهای متعدد چنین وانمود کند که دنبالهرو مردم و در مسیر اراده آنان قرار دارد. میتوان نشان داد که چگونه اصلاحات پس از آنکه توسط مردم از نهادهای رسمی قدرت کنار زده شده، دچار دوگانه برد و باخت شده و مدیریت و مهار ذهنی خود را از دست داده و با ضربانگیریهای غیر حرفهای از تحولات جامعه تلاش کرده تا بر اراده کلی مردم اثر بگذارد و روندها را به نفع خود یا به عبارت دقیقتر در راستای سیاستهای بینالمللی غرب تغییر دهد. اما هر بار که به قصد دریافت سود از موجهای صعودی و نزولی کف جامعه که همواره قسمتی از زیست طبیعی هر اجتماعی است، وارد بازی قدرت شده، بخشی از سرمایه خود را از دست داده و تهیتر از گذشته به حیات نیمهجان سیاسی خود ادامه داده است. اصلاحات به شدت دچار تحلیلهای غلط ذهنی و نه واقعی از رویدادهای جاری داخلی و جهانی است و غالبا شعاری و احساساتی و نه علمی و عملیاتی و فرمایشی و از پیش تعیین شده و نه طبیعی اورگانیک با پدیدههای اجتماعی برخورد میکند. مأموریت تعیین شده آنان در مسیر رشد ملت ایران نیست؛ بلکه ایشان وکیل مدافعان خودخوانده فارسیزبان نظامات غربی در فضای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران هستند. آنان خود را مسئول میدانند تا هر چه بیشتر بتوانند ایران اسلامی را در مسیر منافع ملی مد نظر نظامات غربی، نسبت به منافع ملی کشورمان مسئلهدار کنند.
تکاپوی تولید ادبیات پر حجم ضد جمهوری اسلامی در ابعاد مختلف حیات و بقای آن، توسط این جریان، در بین افکار عمومی، با هدف سنگاندازی در مسیر حل مسائل به روش بومیِ متعارض و بعضا متناقض با خواست کشورهای سلطهجوست. این جریان به دلیل ادامه راه متحجرین پیش از انقلاب اسلامی در برخورد با اراده و خواست ملت ایران و بیاحترامی به شأن و جایگاه آنان در تعیین سرنوشت و عدم شناسایی آنان به عنوان ملتی مستقل با هویتی ممتاز و تعیین کننده، از سوی مردم به عنوان جریان نامطلوب شناخته شد و مورد بیاعتمادی و عدم اعتنا قرار گرفت. اصلاحات آشکارا به سمت غرب متمایل شد و ایران را همچون برخی گروههای منحرف از مسیر مردم، از نگاه غرب تفسیر و توصیف کرد و صلاح و فساد کشور را بر اساس مصالح کشورهای سلطهگر و جنایتپیشه مورد ارزیابی قرار داد و بر اساس آن عمل سیاسی خاصی را برای خود تعریف کرد. لذا نقش اصلاحات در تمام بحرانهای پیش آمده برای مردم تشدید کننده بوده و نه خیرخواهانه. راه و روش اصلاحات نیز فاصله گرفتن از وجدان مردم و تمسک به راهبرد وسوسه در بین مردم است. لذا خود را به صورت نامتعارفی در سطح رسانههای گسترد و همین امر باعث قشری شدن فعالیت سیاسی و کوتاه شدن منظر و افق دید به پدیدهها و گرفتار شدن در دام واکنشهای روزمره پوپولیستی و غیرراهبردی ژورنالیستی شد. تمرکز بر نقاط افتراق و تحریف نقاط اشتراک و اصرار بر شکافها و نادیده گرفتن اتصالها و پرداختن بر نقاط ضعف و تخریب نقاط قوت کشور و ملت باعث شد تا در هر دوره سیاسی اصلاحات دقیقا نقش تسهیلگر نیروهای ضدایران و ضدنظام و ضدمردم را بازی کند. در بسیاری از مواقف حساس اجتماعی و سیاسی، اصلاحات عملا به عنوان یار مکمل دولتهای تروریستی تجاوزپیشه و گروههای تجزیهطلب و تروریست ضد مردم کار اجتماعی گستردهای را برای تضعیف روحیه و اراده مردم و در راستای خواست دشمنان مردم انجام داده است. عملیاتهای رسانهای اصلاحات و اظهارات سران آن و تولیدات شبه علمی نظریهپردازان اصلاحطلب سطح بالای هممسئلگی، هماهنگی، همراهی و همپوشانی بدون تأخیر و تأخر آن را با خواست دشمنان نشان میدهد. البته اصلاحات به این شأن واسطگی و ترجمهگری غرب وتسهیلگری مینازد و آن را شعار خود قرار داده؛ اما با این صورتبندی وارونه که بناست مشکلات مردم را در این مقام حل و فصل کند. این در حالی است که شواهد نشان از این دارد که حل مسئله مشرف به نیازهای دولتهای غربی است و نه منافع ملی ایران.
اصلاحات مرد تولید قدرت نیست؛ بلکه به دنبال مصرف فرصتها و تبدیل آن به تفاله تهدیدهاست. مسئله اصلاحات مردم نیست هر چند مدعی آن است. مسئله اصلاحات قدرت است و میداند که مردم زنده و پرخروش ایران همواره موج میزند و فرصتهایی را در اختیار کفهای روی آب که هنری جز موج سواری ندارند قرار میدهد. حبابهای غربگرایی، درون اصلاحات را از ایرانیت تهی کرده و آنان را درگیر طرحها و نقشههای کوتاه مدت پرتکراری کرده که با قدرت زیست طبیعی ملت بالا و پایین میروند و مدعی راهبری آنان هستند. در حالی که چنین نیست و اصولا ملت توجهی به آنان ندارند. همواره بزنگاههایی در هر جامعه و نظام رو به رشدی وجود دارد که باید مورد توجه مردم و مسئولان قرار گیرد؛ اما اصلاحات تلاش میکند این موقعیتها را به یک بیماری مضمن و بحران خسارتبار و التهاب پردرد بدل کند. نمونه خیانت آشکار و فراموشنشدنی اصلاحات را میتوان در صحنه انتخابات ۸۸ ملاحظه کرد. وقتی که اصلاحات تصمیم گرفت برای غصب قدرت، از اعتماد ملت سوء استفاده کند و بخشی از مردم را در مقابل بخش دیگری از آن قرار دهد و بر روی تمام شکافهای ممکن عملیاتهای چندوجهی انجام دهد. همین روند در طول مدت حیات سیاسی طبیعی و اخیرا مصنوعی اصلاحات به بهانههای مختلف و با شدت و ضعفها و شکلها و قالبهای متنوع دنبال شده است. هر بار که مردم توبه این جریان را پذیرفت و به آن فرصت داد تا ادعاهای خود را ثابت کند، اصلاحات خوی ضد مردمی خویش را آشکار کرد. جریانی که حتی در اوج قدرت رسمی علیه مردم سخنرانی میکرد و با ایجاد نفرت و اختلاف بین مردم تلاش میکرد قدرت جامعه اسلامی ایران را در برابر غرب خنثی کند و برنامههای ضدجمهوری اسلامی ایران را پیش ببرد.
اصلاحات گمان میکند با انکار جمهوریت نظام میتواند روایت خود را بر قلب و ذهن مردم بنشاند و آنان را از مشارکت مؤثر در انتخابات آتی منصرف کند. این جریان در سدد است با روایت جامعه از دید غرب و پیشبینیهایی که انجام میدهد، خود را بر موج انتخابات و تغییرات روزهای پس از آن سوار کند و از رفتار طبیعی مردم، قدرت ساختگی استحصال کند و حیات مصنوعی خویش را تمدید کند. جریان اصلاحات حتی در بین جمعیت معدود و محدود خود نیز نمیتواند قواعدی را که مدعی آن است اجرا کند. باید از آنان سؤال کرد که آیا واقعا انتخاب خانم آذرمنصوری به عنوان رئیس جبهه اصلاحات از مسیر قواعد دموکراتیک انجام شده است؟! آیا او نماد جریان اصلاحات و نمود سیاستورزی این جریان است؟ آیا واقعا آنچه در شورای هماهنگی جبهه اصلاحات و تعیین و چینش اعضاء آن میگذرد صورت تحقق یافته مفهومی است که آقای خاتمی از آن به جمهوریت یاد میکند؟ به نظر میرسد شعار جمهوریت جریان اصلاحات به ویژه آقای خاتمی بوی نا میدهد و آنچه مغرضانه به نظام نسبت داده میشود، بازنمایی شرایط حاکم بر جریان اصلاحات است. اصلاحات مدتهاست که مردم را در آینه کثیف و کج و معوج خود معنی میکند. دچار نامردم ذهنی خود شده که ناجمهوریت میزاید. لذا به جای اینکه تولید قدرت کند به دچار فرایند مخرب ضدقدرت شده و به جای فرصت، تهدید به شمار میآید. اصلاحات از همان زمان که قدرت را اصل قرار داد و سایر ارزشهای سیاسی را حول آن تعریف کرد دچار انحراف شد و از همان منظر جهان انسان ایرانی را فهمید و تولید تصویر کرد. اصلاحات در یک فرایند طبیعی کنار زده شد و تلاش میکند به صورت کاملا برساخته و مصنوعی و با فشارهای نامتعارف نه از در که از دیوار وارد حوزه قدرت شود. قطعا مسیر رویکردهای مصلحانه و خیرخواهانه به روی هر فعال سیاسی و غیر سیاسی باز بوده و هست و آنچه ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی برنمیتابند، رفتارهای مستبدانه و انتظارات خارج از چارچوبهای قانونی و فشارهای غیرمتمدنانه به ساختارهای مدنی نظام است.
آقای خاتمی به جای توبه از خیانتهایی که علیه جمهوریت روا داشت، بهتر است از راه رفته بازگردد و خود را بار دیگر به عنوان بخشی از مردم ایران باز یابد. مردم ایران از دوران استعمار عبور کردهاند و در حال تکمیل و تقویت و توسعه ساختارهای ضداستعماری خویش هستند. آنان به عنوان یکی از طولانیترین تمدنهای مردمی روی زمین در حال دست و پنجه نرم کردن با تهاجم همه جانبه غرب هستند. آنان سعی میکنند بهترین راه را بپیمایند و بهترین تصمیمها را در بهترین زمانها اتخاذ کنند. آنها میخواهند راه خود را که نگاههای غربگرایانه در طول یکی دو قرن اخیر تخریب کرده بیابند و بسازند. آنها از تحقیر تاریخی غرب ضد ملت ایران بیزارند و همچنین از کسانی که سعی میکنند منافع دولتهای استعمارگر را با صورتبندیهای جدید به عنوان منافع ملی به حساب مردم ایران و به خرج آنان برای غرب فاکتور کنند. قطعا ایرانیان اجازه چنین خیانتی را به هیچ مسئول و حزب و گروهی نخواهند داد. امروز میوههای شیرین آرمانهای ضداستبداد و استکبار و هدفگذاریهای مبارزه با سلطه و سلطنت، بردرخت گسترده انقلاب اسلامی در حال به ثمر نشستن است. امروز مردم ملتهای اقصینقاط جهان همراستا با اراده مردم ایران شعار ضداسرائیل و آمریکا سر میدهند. امروز تمام جهان از اینکه پشتیبان جرثومه فسادی مانند اسرائیل بودهاند، شرمسار و خجالتزدهاند. مردم کشورهای اروپایی و آمریکایی علیه روایت رسمی حکومتهایشان به پشتیبانی از مردم فلسطین برخواستهاند. این پیوند مردمی در وسعت بین المللی بیشک از نتایج ایستادگی مردم ایران پای سخن حقی است که امروز بیشتر از هر روز اصالت و صلابتش ثابت شده و تولید قدرت و حیثیت و عزت و افتخار میکند.
امروز مردم ایران میتوانند از انقلاب خود با جهان سخن بگویند و چیستی و چرایی و چگونگی تحول خود را با دیگر ملتها در میان بگذارند و نظام سلطه را از این مسیر تحت فشار قرار دهند تا سیاستهای ظالمانه خود را کنار بگذارد و رفتارهای ضد بشری خویش را اصلاح کند و نوع مواجهه با ملتهای بزرگی چون ایران را تعدیل کند و با احترام به آنها بنگرد و حق آنان را به رسمیت بشناسد و مسیر غلط گذشته را جبران کند. توصیه ما به آقای خاتمی و جریان اصلاحات این است که به جای موجسواری بر اراده مردم ایران حال و هوای محبت غرب را از دل بیرون کنند و به عنوان یک ایرانی و از منظر یک انقلابی مسلمان به جهان نگاهی دوباره داشته باشند. شاید دیدن واقعیتها در اندیشه ناراست و نادرست آنان تأثیر گذاشت و فرصت جبران گذشته را پیش پای آنان قرار داد.
پایان پیام/غ