خانه عنکبوت با باد بهاری فلسطین از هم گسست
فارسپلاس؛ محمدهادی صحرایی در یادداشتی نوشت: پس آنگاه که وعده نخستین آن دو فرا رسد، بندگانى از خود را که سخت نیرومندند بر شما مىگماریم، تا میان خانههاتان به جست وجو درآیند، و این تهدید تحققیافتنى است. سوره إسراءآیه۵ یکی از موضوعاتی که بارها در قرآن به زوایای مختلف آن پرداخته و در موردش سخن گفته شده است سرگذشت بنی اسرائیل است.
دلیل آن غیر از درسآموزی و عبرتاندوزی و بیان قواعد تاریخی، شباهت زیاد سرگذشت آنان با ما مسلمانهاست. با مطالعه عمیقتر تاریخ و حکایات گذشتگان و تمرکز بر آیات و داستانهایی که خدای متعال در قرآن بیان نموده، رسیدن به این نکته قطعی است که گویی وقایع تاریخی، چنان بر مبنای قواعد مشخصی، تکرار میشود که گاهی میتوان بدون لطمه زدن به اصل داستان، نام اقوام را جابهجا نمود. مبارزه جدی جبهه کفر و تکبر و ستمکاران با جبهه مؤمنین و مستضعفین با تهدید و تحریم و توهین و ترور و جنگ و نیز بهره گرفتن آنها از جاذبههای مال و مقام و شهوت و… از ابزارهای مهم آنها است.
بنی اسرائیل، فرزندان یعقوب نبی هستند که با ایشان برای رسیدن به یوسف پیامبر از کنعان که گویا در فلسطین و شام امروز بوده به مصر رفتند و در آنجا ساکن شدند. ولی به مرور و پس از رحلت حضرات یعقوب و یوسف و گذشت سالها، غیر از آنها که مؤمن ماندند و جزو دینداران واقعی بودند، برخی از آنان، آموزههای انبیاء را فراموش کرده و گرچه پیوسته زیر ظلم و شکنجه و تحقیر و توهین فراعنه بودند و مردانشان کشته و زنانشان به اسارت میرفت و مصریان آنها را مثل خود، مصری نمیدانستند ولی غیر از بتپرستی و لجاجت و بهانهتراشی و حیله، سحر و جادوی مصریان را نیز آموختند و به داشتههای خود انباشتند و آنها که مؤمن به دین ابراهیم و یعقوب و یوسف-سلام خدا و خوبان نثارشان- نبودند به عناصر خاص غیرقابل تحملی تبدیل شدند که هم با فرعون نمیساختند و هم با پیامبران دوران خود.
پس از ظهور موسای کلیم که سلام خدا بر او، و ابلاغ رسالتش، غیر از مؤمنین به پیامبران گذشته که به موسی مؤمن شدند، برخی از بنی اسرائیل که ایمان ظاهری آورده بودند، به راحتی خداپرستی و معجزات متعددی که دیده و نعماتی که یافته بودند را رها کردند و گوسالهپرست شدند. با دیدن بتپرستان، از موسی خواستند که خدایی مثل بت آنها برایشان بسازد.
از جنگ سر باز میزدند و به پیامبرشان میگفتند: با خدایت برو و با کافران بجنگ، ما اینجا میمانیم تا خبر پیروزیتان بشنویم و به شما ملحق شویم. از این قبیل داستانها که نشانگر خوی مهدکودکی آنهاست بسیار است و بارها در کنار این داستانها، توصیه و امر خدا به آنها آمده که نعماتها را به یاد آرید و شکرگذار باشید؛ که نبودند. اگرچه خصوصیات خوبی هم در خوبهای آنها بود که در اینجا مجال گفتن نیست و منظور از یهود، فرقه منحرف از تعالیم انبیاء بنی اسرائیل- سلام خدا بر آنها- میباشد که بعدها به «صهیونیست» معروف شده و پیامبرانشان را هم به ستوه آورده بودند.
صهیونها وقتی با موسی از مصر، خارج شده و منتشر شدند، همین روحیات را به همراه داشتند و بین خود گسترش دادند. از دیگر خصوصیاتشان، درونگرایی و افراط در کتمان و کارهای اقتصادی زیرزمینی بود و به معاملات ربوی و تحریف تاریخ و دین و سخن بزرگان خو کرده بودند و از پنهانکاری تشکیلاتی و استفاده از رموز و نمادسازی لذت میبردند و به زرنگی و حقه بازی عادت داشتند.
و تعالیم موسی که به آنها عزت داد و زنانشان را از کلفَتی و مردانشان را از مرگ رهانید و به آنها اعتماد به نفس داد تا بلند شوند و سایر پیامبران بر آنها اثری قابل توجه نداشت و همچنان همان بودند که از قبل بودند و خود را پسر خدا میدانستند و غیر یهودیان را آدم حساب نمیکردند و به این دلایل غیر از خودشان کسی رغبتی برای مراوده با آنان نداشت.
اینکه هیتلر آنها را از آلمان اخراج کرد، اگرچه اکنون و بعد از هیتلر، مورد ملامت اروپاییان است ولی در اصل، کارِ دلخواه آنها و آمریکا و آرزوی دیرینه آنها را محقق کرد. همه با مهاجرت و در اصل اخراج یهودیان از کشورهاشان موافق بودند و توافق کردند که کشوری به نام اسرائیل، مثل خنجری در پهلوی بلاد اسلامی و در سرزمین مظلوم فلسطین تشکیل شود. با این کار، آسیا و اروپا و آمریکا از خُلق و خوی کلافهکننده آنها راحت میشوند و جای پایی در سرزمین کهن و انبیائی غرب آسیا با منابع سرشار خدادادی باز میکنند. حاضر شدند برای این کار، افسانه هولوکاست را به عنوان خط قرمز بپذیرند و به آنها باج و بودجههای ثابت سالانه و حتی سود پول و جریمه اموال به جا مانده یهودیان اخراج شده را بپردازند و مجال اقتصادی و چهره شدن بدهند و… و فقط بروند.
دور از ذهن نیست که آتشافروزی جنگ جهانی اول و دوم و فروپاشی عثمانی نیز برای پرت کردن حواس جهان از این کوچ بزرگ و تغییر عمیق باشد همانگونه که انگلیس، نصف جمعیت ایران را با قحطی ساختگی کُشت تا بتواند دیکتاتور بیسوادی مثل رضا پهلوی را بیاورد و ساختارهای اجتماعی و فرهنگی ایران را تغییر دهد و در مسیر دلخواه پادشاهی بریتانیا قرار دهد و انقلاب اسلامی، این خواب را پریشان کرد و نقشه را به هم زد.
اکنون سه سؤال مهم و منطقی در مورد اساس موجودیت اسرائیل که گفته میشود هولوکاست است، این است که اگر هولوکاست، صحت دارد چرا اجازه تحقیق در مورد آن را به دانشمندان و رسانههای جهان، نمیدهند؟ و چرا هرکس که غیر از آنچه آنها میخواهند بگوید، تنبیه و تبعید و مجازات میشود؟ و اگر آلمان این جنایت را کرده چرا فلسطین و مسلمانان باید هزینه آن را بدهند؟
این اخراجیهای چندملیتی یهودی که خود، اولین قربانی دروغ صهیونیسم هستند، در اصل در غصب خانه و مزرعه و سرزمین فلسطینیان شرکت کردند و برای ماندن و مقابله با صاحبان اصلی این سرزمین، اسلحه برداشتند و سرباز اسرائیل شدند و با یهودیان ساکن فلسطین که در کنار مسلمانان و مسیحیان زندگی مسالمتآمیز و برادرانه داشتند متفاوتند. اینها فرهنگ و زبان متفاوت داشتند و همدیگر را نمیشناختند و به این دلیل، بین اشکنازی و آفریقایی و خودشان تفاوت و طبقه قایل شدند، سرزمینی که مردمش را از شوروی و نیویورک و لندن و پاریس و برلین و… جمع کرد و با سنجاق به هم وصل کرد تا ملت شوند. مثل سربازخانهای که هر سربازش از شهری با فرهنگ خاص خود آمده باشد تا عملیات مشترکی انجام دهند.
مرحوم «سیف الله داد» در فیلم ماندگار«بازمانده» به خوبی داستان اینان را تعریف کرده و فیلم «شکارچی شنبه» با بازی به یادماندنی « علی نصیریان» نیز خُلق و خوی اینان را به خوبی روایت میکند.
از زمانی که این صهیونیستها سرزمین یافتند، کارهای زشتشان را گسترش دادند و غیر از آن، طمع کشورگشایی کردند و در هر آتشی که در منطقه افروخته میشد، دست داشتند. از نسلکشی و فرقه سازی و اختلافافکنی و تربیت تروریست و جعل تاریخ و غارت منابع و دزدی آثار تاریخی و جاسوسی برای غرب و عقیم کردن آدمها و زمینها و محصولات کشاورزی و ترور و ترویج فساد اخلاقی و… و تا تخریب مسجدالاقصی و بیتالمقدس برای یافتن گنج و اسباب جادو و بازسازی معبد.
این اقدامات با کشتار و زجر و تحقیر فلسطینیان اصیل همراه بود و یهودیان مؤمن به موسی در جهان را هم به اعتراض آوردند. جنایت هولناک صبرا و شتیلا که در زمان شارون ملعون انجام و باعث اعتراض خود شهرکنشینان صهیونی هم شد، جنایتی است که به تنهایی برای زدودن این غده سرطانی از منطقه کافی است. تولد وهابیت در سنی و بهائیت در شیعه اگرچه توسط انگلیس است ولی هر دو این فرقهها از پستان صهیون شیر نوشیده و تجهیز شده و به جان منطقه افتاده و منابع و توان مسلمانان را کاهیدهاند.
چه خدمتی برای جهان استکبار از این بالاتر که کشورهای مسلمان را یکی پس از دیگری از قدرت بیندازند؟ و چه ابزاری برای مهار و استخوان لای زخم مسلمانان، کارآمدتر از این که هرگاه استکبار جهانی بخواهد کار بزرگی انجام دهد و گروکشی کند، این خنجر را در پهلوی مسلمانان میچرخاند؟ اینکه شبکههای ماهوارهای فریاد مظلومنمایی برای اسرائیلیان میزنند به این دلیل است که توپخانه رسانهای هستند و کارشان تدارک آتش تهیه است.
کارشان وارونه کردن واقعیتهاست. اگر در گذشته، در مورد صبرا و شتیلا و شهادت محمدالدرّه و رزان النجار و شیرین ابوعاقله و تعرض به مسجدالاقصی و قرآنسوزی و دزدی صهاینه از خانه مردم و تهدید دائمی ایران به ترور دانشمندان و انهدام تأسیسات و ترور امثال شهید فخری زاده و… سکوت میکردند، امروزه در «طوفان الاقصی» مأموریت دارند جای جلاد و شهید را عوض کنند. همان گونه که چندین سال است در مورد ایران، اینگونه میکنند.
حرجی بر آنها نیست، چراکه پول گرفته و عقل و شرف فروخته و برای تمدید مجوز اقامت است که خزعبل میگویند و نمیتوان از این آوارگان و دریوزگان، توقعی جز این داشت. ولی آنچه گفتنی است اتفاق مهم و تاریخی است که صورت گرفته و تا همین جا و جدای از هر اتفاقی که در بعد بیفتد، میتواند به سرعت تغییر عمدهای در آینده منطقه و جهان ایجاد کند. اعتراف به «غافلگیری» که در این چند روزه بارها توسط سران صهیون گفته شد، عذر بدتر از گناه و درز دهان باز کردهای است که نشان از گسیختگی تار و پود این رژیم دارد.
سؤال دیگری که میتوان به سؤالات قبل اضافه کرد و میتواند دلبستگان آمریکا را مضطرب کند این است که هزینههای گزاف و افسانهای برای گنبد آهنین و دیوارهای بتنی و کشتار مظلومین و خفه کردن نهادهای حقوق بشری با دلار و تاریخ سازی و شهرکسازی و خرید سلاح و جایزه دادن صلح نوبل به همکاران و ترور نخبهها و… هیچ کدام نتوانست خانه عنکبوتی اسرائیل را از باد بهاری که در فلسطین وزیدن گرفته محافظت کند، فرعونها و قارونها و سامریهای امروز، با توفان خشم مقدس مردم ستمدیده و «إنا من المجرمین منتقمون» چه میکنند؟
پایان پیام/ت