» آخرین اخبار » یادداشت » مهدی نصیری را چگونه بفهمیم؟

مهدی نصیری را چگونه بفهمیم؟

تیر ۸, ۱۴۰۲ 0۰


فارس‌پلاس؛ ذبیح‌الله نعیمیان در یادداشتی نوشت: در مواجهه با شخصیت‌های فعال سیاسی، ۲ امر همواره مورد نیازند و پرداختن به یکی کفایت از دیگری نمی‌کند. یکی فهم سخنان و مواجهۀ انتقادی با آنها و دیگری شناخت شخصیت آنها. شخصیت‌شناسی مهدی نصیری نیز در مواجهۀ انتقادی با سخنان او اهمیت کلیدی دارد. اما خیمۀ شخصیت‌شناسی را نمی‌توان بی‌ضابطه برپا کرد. در غیر این صورت، چه بسا به آن شخصیت جفای برود و نیز آن شخصیت را نادرست بفهمیم.

مهدی نصیری شخصیت پرکار و به یک معنا شلوغی است. او هفتگی و روزانه به دنبال سوژۀ جدیدی است که دربارۀ آن سخن سرایی کند. شلوغی فعالیت او و نیز شلوغ کاری او در برساختن هجمه های آشکار علیه نظام اسلام و رهبری انقلاب ما را به فهم ضابطه گرایانۀ شخصیت او دعوت می‌کند. از این رو، فهم نادرست از او ، می‌تواند موجب جفایی بر او شود.

فعالان رسانه‌ای معمولاً از این ظرفیت برخوردارند که از هیچ هیاهوآفرینی کنند. اما اگر فعال رسانه‌ای از سابقه‌ای طلبگی برخوردار باشد، ظرفیت بیشتری برای این کار دارد و مهدی نصیری نیز از آنهاست. بلکه، ظرفیت‌های افزون‌تری چون فعالیت انقلابی نیز دارد. این ظرفیت‌ها به خودی خود نه خوبند و نه بد. اما هیاهوآفرینی از هیچ و بلکه بدفهمی و وارونه نگری است که همیشه ذهنیت سوز است. کارنامۀ چند سال اخیر نصیری چنین نشان داده است. این مشکل از کجاست؟ و تا کجا می‌تواند ادامه یابد؟

۱. محدود تحصیلات حوزوی نصیری جرأت و جسارتی در فهم او از غرب و اسلام تمدنی برایش ایجاد کرد که زمانی شمشیر علیه مدرنیته کشید. این گام بزرگ همراه با ناپختگی‌های متعددی از جانب او بود.  این ناپختگی‌های پیشین او باعث شد که افراط‌گرایی نوینی در دورۀ اخیر فعالیت‌های وی شکل بگیرد و او را در بازکاوی معرفتی و هنجارسنجی مدرنیته، حیرت زدۀ غرب کند و در آغوش فهم‌های ناصواب جدیدی گرفتار سازد.

۲. مهدی نصیری فعال رسانه ای است که پس از مدتی سرخوردگی سیاسی ـ رسانه‌ای برآمده از ذهنیت خاص خود او، بار دیگر سری به حوزه زد. این گونه سر زدن خسته، شتابان، سردرگم و بی ضابطۀ علمی به حوزه، مسأله آفرین است. چرا که کسانی چون او مسأله‌هایی دارند که پاسخش را در ضمن پرسش ناخودآگاه یا خودآگاه خود تعریف می‌کنند. مطالعاتی می‌کنند که لزوماً سیری طبیعی ندارد. برخی افراد در چنین بازآموزی‌های عجولانه، گوش مناسب برای بسیار شنیدن عمیق ندارند.

دست کم درباره نصیری اطمینانی به شنیدن عمیق نداریم. در هر حال، این گونه بود که تمایل افراطی او به مکتب تفکیک رغم خورد و تبدیل شدن نصیری به شمشیری آتشین و رسانه محور علیه رهاورد اهل فلسفه پدیده‌ای خاص شد. اما پس از مدتی، تب این درد آتشین در او در فضای رسانه ای فرو نشست. البته از آغاز هم معلوم بود که او با بنیه علمی محدود و نسبتاً غیر آکادمیک و با رویکردی رسانه‌ای بتواند میاندار چالش‌های نظری اهل فلسفه و اهل تفکیک شود. بهتر آن بود که این نزاع های علمی را به محافل علمی واگذار می‌کرد.

۳. تأثیرپذیری مهدی نصیری به عنوان یک طلبه باهوش اما با کارنامۀ متوسط از مکتب تفکیک را می‌توان در یک مفهوم برجسته کرد: تمایل شدید او به “قطعیت بسندگی”. این مبنای معرفتی در اخباریان هم بود. اما نصیری همۀ مبانی اخبارگری را استفاده نکرده است. اما این مبنا هم در اخباریان و هم در مکتب تفکیک برجسته است. تأثیر این مبنا در حیرت نامه او برجسته است.

نتیجۀ این گزارۀ معرفت شناسانه بسیار بزرگ است. او با این مبنا عمدۀ فتوای فقها را از آن جهت که بر ظنون (و البته ظنون معتبر) تأکید دارند، کنار می‌گذارد و به تشکیل شورای فقهی با بهره‌گیری از معیار کارآمدی سنجی (بخوانید با ظنون جدید مدرن و پست مدرن) دعوت می‌کند. این مبنای سطحی را می‌توان مبنای شخصیت جدید او دانست که در تقابل با نظام اسلامی، رهبری نظام، فتاوای فقها و مراجع بر اساس آن مشی می‌کند.

۴. نصیری در تجربه سابق سیاسی سراسر شور و دغدغه شده بود. کارنامۀ دغدغه‌های سیاسی او از یک سو با حمایت پررنگ از رهبری آیت‌الله خامنه‌ای رنگ خورده بود و از سوی دیگر با عدالت‌گرایی و افشاگری مفاسد صفا گرفته بود. کار رسانه‌ای ـ شبه علمی دربارۀ مکتب تفکیک شاید درد و دغدغۀ او را التیمام نبخشید و باید دوباره به ساحت سیاست باز می‌گشت. نیازی نیست به انگیزه خوانی نسبت به شخصیت او بپردازیم یا او را جاه‌طلب بدانیم. فهم سخنان او می‌تواند ما را به آسیب‌شناسی او رهنمون کند و حتی می‌تواند آیندۀ او را نشان دهد. او افراط هایی را رغم زده است که بعید است خود او نیز در آینده به آنها بتواند پایبندی نشان دهد.

۵. مهم‌ترین افراط سیاسی او و ناصواب اندیشی پرتناقض او را می‌توان مربوط به بدفهمی نسبت به جایگاه سیاسی ولی فقیه و الگوی ولایت فقیه دانست. جو هجمه به رهبری نیز او را در این تهور سیاسی کمک می‌کند. تناقض‌های عجیب او نشان می‌دهد مبانی دینی و فقهی دربارۀ ولایت فقیه را نمی‌فهمد. اما شاید مسائل مربوط به میدان سیاسی است که این بدفهمی‌ها را در او برجسته می‌کند. سخنان او برآمده از شور سیاسی اوست که دو، سه دهۀ قبل شکل گرفته است. مهم ترین بدفهمی او از میدان سیاست مربوط به فهم کیفیت و روش رهبری آیت‌الله خامنه‌ای است. شاید از همین بدفهمی است که مبانی ولایت فقیه را نیز بد می‌فهمد.

۷. مهدی نصیری در دوران تصدی کیهان و بعد در صبح، این میل را داشته است که همۀ امور مهم با محوریت رهبری حل و فصل شود. او دوست داشته و انتظار داشته است که اگر آیت‌الله خامنه‌ای از پیگیری برخی مفاسد توسط او خشنود می‌شده و او را ترغیب می‌کرده است، حتماً خود او نیز باید مستقیماً به قلع و قمع خطاکاران بپردازد. او دید که در دادگاه تبرئه شد. اما مفسده کاران به دادگاه مد نظر او کشیده و محکوم نشدند. آرام آرام به این نتیجه رسید که اینها همه به رهبری ولی فقیه زمان برمی‌گردد.

۸. ولایت فقیه جایگاه دینی رفیعی دارد و اختیارات وسیعی برای او در نظر گرفته شده است. اما مشکل نصیری این بود که فکر می‌کرد همه کارها باید مستقیماً توسط رهبری انجام شود و اگر پرونده بزرگی به نتیجه مورد قبول او  ـ و در مواردی به نتیجه دلخواه بسیاری از دلسوزان نظام ـ نرسید، پس مشکل به رهبری برمی‌گردد.

اما او وسعت کارها را نادیده می‌گیرد و به رغم آن که به بسیاری از مسائل سیاسی آشنایی دارد، اما اقتضائات مدیریت کلان در دوران جدید را نمی‌فهمد. آری چند سال قبل در مصاحبه‌ای خود قبول کرده بود که نگاه مصلحت شناسانه در سطح کلان می‌تواند نگاه دیگری را ارائه دهد. اما گویا به صورت کامل و درست نتوانسته است این مسأله را به صورت جدی بفهمد. روشن است که عدم تجربۀ مدیریتی او در نظام، زمینۀ چنین فهم و درکی را از او گرفته است.

۹. بسیاری هستند که از سخنان تند و بی پروای حیرت بنیاد مهدی نصیری خوشحال می‌شوند و گفته و ناگفته از او حمایت می‌کنند. اما تجربه نشان داده است که چنین سخنان تند، سطحی، با جاذبۀ محدود زمانی و تکراری امکان دوام و بازتاب طولانی نخواهند داشت. به طور نمونه، مگر تقی زاده آن طلبه مشروطه خواه پرهیاهو در اواخر عمر نسبت به تندروی خود اظهار ندامت نکرد. مهم نیست که تاریخ مصرف امثال مهدی نصیری و شهاب‌الدین حائری تا مدتی است که اهل فتنه می خواهند به تضعیف رهبری آیت‌الله خامنه‌ای بپردازند.

حتی مهم  نیست که سخن پردازی‌های امثال نصیری چقدر دوام می‌یابد. چراکه بسیاری از مخاطبان می‌دانند که این سخنان از جنس کف روی آبی است که جوهری عمیق ندارد. به تعبیر دیگر، بخشی از ارزش سخنان به شخصیت با ثبات و عمیق افراد برمی‌گردد. گو آن که، نیاز به تأمل در آنها و پذیرش یا ردّ آنها سر جای خود محفوظ است.

در مجموع، رویکرد “قطع بسندگی در معرفت دینی” پای کجی است که دستاورد مکتب تفکیک برای نصیری بوده است. اما روشن است که این رویکرد غیر عرفی نمی‌تواند بر سراسر فکر و مهم تر بر همۀ ابعاد شخصیت او حاکم شود و او خود توان التزام کامل به آن را ندارد. اما این پای کج یا شکسته او را در دام یا باتلاق حیرتی افکنده است که تصور می‌کند متعلق به عصر غیبت است.

اما در واقع، اوست که دچار حیرت شده است. به تعبیر دیگر، جامعۀ دینی و نخبگان اصیل دینی ـ سیاسی بسیار فراتر از چنین دام و دانه‌هایی اند. بی‌جهت نیست که شخصیت‌های بسیاری را سراغ داریم که سخنان پر شور و شر امثال نصیری ها آنان را به خنده می‌اندازد و در فکر آن می‌افتند که امثال او چه می‌گویند و چرا چنین در رسانه‌ها می‌سرایند؟

دام و باتلاق دوم نصیری بدفهمی نسبت به تقسیم کار رهبری و دیگر کارگزاران است. او نه فهم درستی نسبت به سیاست‌های کلان نظام از خود نشان داده است و نه فهم درستی نسبت به اقدامات کارگزاران. ازاین رو، شوری دستکم در ظاهر عدالت خواهانه از خود نشان می‌دهد. او تصور می‌کند که رهبری باید همۀ کارهای کارگزاران را پاسخ گو باشد و همۀ کارهای درست و نادرست آنان به پای او نوشته شده است. این فهم نادرست و تخیلات سلسله وار او دربارۀ رهبری، گمان استبداد دینی را در او زنده می‌کند.

مشکل مهدی نصیری چندلایه و از سنخ معرفت‌شناسانه است. لیکن این مشکلات چند لایۀ معرفتی بن‌مایۀ شخصیتی مهدی نصیری را تشکیل داده است. بی جهت نیست که ظرفیت‌های حیرت شبه دینی او در لباس مدرنیته یا پست مدرنتیه به تناسب نیاز او و موج‌های سیاسی، می‌تواند همۀ هویت و فهم دینی را در چالش فرود برد و تمام هنجارهای دینی را به بهانۀ نقش حاکمیت در آنها به سخره کشد.

پایان پیام/ت

 




منبع

به این نوشته امتیاز بدهید!

farsnews

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×