کوهی از آرامش بر بلندای شیخانبر
به گزارش گیل سو به نقل از فارس-رشت، فاطمه احمدی؛ داشتم به معنای واقعی واژه «مأمن» فکر میکردم، جایی، هوایی، حالی و صفایی که در آن من باشم و من، به دور از هیاهو و تشویش، فرار از روزمرگی و احساسی پر از آرامش و رهایی، جایی که نه صدای بوقهای مکرر بیاید، نه صدای فریادی خشمگین و نه صدای خشم و هیاهوی دروغین …
میخواستم از این روزها فرار کنم، برسم به ارامشی بیانتها، اما افسوس که از زمان نمیتوان گریخت که زمان تو را گیر میاندازد … خواستم اسیر زمان نباشم و بنده ناهنجاریها، خواستم رها باشم و تأمل کنم در این روزها … پس به راه افتادم … هرجای این سرزمین سبز را خواستم که زیر و رو کنم تا شاید به محلی امن برسم.
در این گذار از ذهن خستهام به مکانی برای رهایی به کوهستانی رسیدم که مقبرهای سبزپوش در میانه جنگلی سبز خودنمایی میکرد، راه اندکی سخت بود و پلکانی از سنگهای استوار کمکی برای بالا رفتن از این مسیر صعب شده بود، بسیاری برای کوهنوری این مسیر را برگزیده بودند و به سمت راست متمایل شده و مسیر جنگل را در پیش میگرفتند. عدهای نیز آستین بالا زده و در مسیر وضوخانهای بودند که در مسیرِ سمت چپ پلکان به مقبره سبز رنگ و کهن منتهی میشد.
همراه گروه دوم شدم و به سمت سنگفرشهای سرخ رفتم پس از اینکه شمردن پلکان تمام شد و به پله آخر رسیدم درب چوبی و قدیمی ورودی توجهم را جلب کرد، اینجا همان مأمنی بود که دنبالش بودم.
استحکام بنا با آن قدمتی که داشت بسیار قابل توجه بود، از بیرون کاخی سبزپوش و مستحکم با دیوارههایی آجری و ایوانهای زیبا مانند سرسراهای کاروانسراهای کهن و از درو خلوتی ساکت و بیآلایش برای چند ساعت سکوت و تأمل و عبادت.
اینجا آرامگاه عالم وارسته گیلانی شیخ زاهد است، آرامگاهی که با وجود اینکه مربوط به قرن نهم هجری و در دوران تیموری است و قدمتی چند صد ساله دارد اما هنوز غریب و تنها است. وقتی وارد این آرامگاه میشوی گویی شیخ ایستاده به تماشا و حضور روحش آرامشی عجیب به منزل ابدیاش داده است.
فضا با آن آرامش عجیبی که داشت اما خلوتگاهی ساکت و تنها بود، یک مقبره نبود بلکه دو زیارتگاه بود، در ورودی را که میگشودی ابتدا شیخ رضی را زیارت میکردی و در اندرونیاش به فاصله چند الله اکبر به زیارت شیخ زاهد گیلانی میرسیدی.
شیخ تاجالدین ابراهیم معروف به شیخ زاهد گیلانی در سال ۶۱۵ قمری در گیلان دیده به جهان گشود و بنابر شواهد تاریخی در ۲۴ ربیعالثانی ۷۱۱ قمری از این دنیای فانی رخت بر بست اما مزارش مأمنی برای مردم استانش شد.
شیخ زاهد با نام سلطان المحققین، مرشد الاقطاب فیالارضین، تاجالمله و الدین ابراهیم زاهد گیلانی مشهور است. شیخ از پدری خراسانی تبار و از سرزمین مرو به نام «روشن امیر» و مادری از اهالی گیلان در روستایی به نام «سیا_او_رود» یا همان سیاهرود فومن متولد شد، نامش را تاجالدین ابراهیم گذاشتند؛ اجدادش تا هفت پشت شیخ بودند که این لقب از القاب سلسله صفوی و به معنای مراد و مرشد است، سلسله تبار شیخ زاهد با ۱۵ عقبه به امام علی (ع) میرسد.
لقب شیخ زاهد برگرفته از خصلت امانتداری شیخ است که بر زبان مرشد او سید جمالالدین رفت و برای همیشه بر او باقی ماند.
این عالم گیلانی در اواخر عمر و پس از سالها تبلیغ دین و هدایت مردم نابینا شد و در سن ۸۵ سالگی به دیدار حق شتافت، یکی از شاگردان شیخ زاهد به نام شیخ صفیالدین اردبیلی بنا بر درخواست استاد او را در سیا_او_رود دفن کرد و بر مزارش بنایی باشکوه ساخت.
پس از ۱۹۲ سال به شهادت برخی از متون، سلطان حیدر صفوی او را به محل دفن فعلی یعنی در روستای شیخانبر لاهیجان در بقعهای با بنای زیبا و گنبدی چهارگوش هرمی شکل به داخل کوه منتقل کرد.
سلطان حیدر صفوی، پدر شاه اسماعیل به سبب خوابی که دیده بود، با معماران و نجاران خود که از شهر شیروان با کشتی به گیلان منتقل کرده بود آرامگاه شیخ زاهد گیلانی را ساخت و پیکر شیخ زاهد را به محل فعلی در شیخانور منتقل می کند.
قدمت آرامگاه شیخ زاهد گیلانی مربوط به اوایل سلسله صفوی است و یکی از بناهای زیبای آرامگاهی ایران است. شهر لاهیجان زمانی به عنوان پایتخت گیلان شرقی بود و زمانی مهمترین منطقه شهری و بزرگترین منطقه در این استان بود.
از خادم مقبره، آقای مولائی درباره اتفاقات و خاطراتش در زمان خادمی پرسیدم، او که مشغول نظافت مرقد بود و جاروی خادمی در دست داشت استاد و جارو را کنار گذاشت وگفت: «دوران خدمتم در این مکان مقدس همهاش خاطره است و برکت، من از اینجا برکات زیادی را در زندگیام مشاهده کردم».
یکی از اتفاقات جالبی که خادم شیخ زاهد تعریف میکرد سفر نخست وزیر پاکستان به این مقبره بود، شهریور سال ۱۳۹۰ بود که سید یوسف رضا گیلانی، بیست و سومین نخست وزیر پاکستان طی سفر رسمی به تهران، در حاشیه سفر خود به گیلان آمد و علاوه بر بازدید از روستای سیاه اُ رود فومن به زیارت مزار شیخ زاهد در لاهیجان رفت. آن زمان وی اعلام کرده بود که شیخ زاهد نیای اوست. این دیدار، اهمیت این بقعه و مزار را در مرزهای بیرون از ایران روایت میکند.
تأثیر شیخ زاهد به عنوان یکی از مشایخ صوفیه در میان ترکان سلجوقی و مردم بسیار حائز اهمیت است و از دیگر سو، تربیت «شیخ صفی الدین اردبیلی» از شاگردان شیخ زاهد است که توانست یک سلسله طولانی مدت را در ایران پایهگذاری کرده و به لحاظ فکری نیز تا قرنها تأثیرات عمیق خود را بگذارد.
در رنسانس فکری و فرهنگی در جامعه پیش از صفویه و تساهل و تسامح میان مردم و سیاستمداران، شیخ زاهد از جمله شیوخ با نفوذ و مورد احترام حاکمان مغول بود و حوزه نفوذش تا آناتولی پیش رفت.
از شواهد تاریخی این گونه به نظر می رسد که مهمترین انگیزه شیخ صفی سیاسی بوده و با متمایل کردن تصوف سنی به تصوف شیعی و ایجاد انقلاب فکری زمینه را برای دگرگونی سیاسی فراهم کرد.
اگرچه بنای نخست شیخ زاهد در اواخر تیموری و اوایل صفویه بنا شده و در طول زمان، تغییراتی یافته است، ولی گنبد هرمی هشت ضلعی، کاشیهای آبی رنگ و گل بوتههای آن هنوز این بقعه را با دیگر مزارهای عرفا و شخصیتهای قابل احترام متفاوت میکند.
بالا رفتن از پله های منتهی به بقعه در روستای شیخانور، حالتی توام با احترام برای زایران ایجاد می کند.
تبار شیخ زاهد به امام علی (ع) می رسد، شیخ دختری بنام بی بی فاطمه داشته که بعدها همسر شیخ صفیالدین اردبیلی شاگرد شیخ زاهد میشود.
این بقعه از این جهت مهم است که علاوه بر اینکه شیخ زاهد یکی ازصوفیان بزرگ ایران بود، شیخ صفیالدین اردبیلی نیای بنیانگذاران دودمان صفوی را به مدت ۲۵ سال در نزد خود تربیت کرد و دختر شیخ زاهد را به همسری گرفت و شیخ زاهد، او را به خلافت و جانشینی خود در طریقت برگزید و پس از مرگ وی و به روایتی در همان دوران زندگی، شیخ صفی به اردبیل باز میگردد و طریقتی به نام صفویه در اردبیل بنیان میگذارد.
پایان پیام/۸۴۰۰۷