» آخرین اخبار » گیلان » غروب ِدلگیر “سایه” – ایسنا
غروب ِدلگیر “سایه” – ایسنا

غروب ِدلگیر “سایه” – ایسنا

شهریور ۵, ۱۴۰۱ 0۰


ایسنا/گیلان شاید غروب ِدلگیر “سایه” در گرمای پنجمین روز از ماه شهریور بتواند تصویر کوچکی از حضور خیل عظیم دوستداران ابتهاج را در مراسم تدفینش به تصویر بکشد.

«ارغوان جامِ عقیقی به سمن خواهد داد/ چشمِ نرگس به شقایق نگران خواهد شد/ حافظ از بهر تو آمد سویِ اقلیمِ وجود/ قدمی نِه به وداعش که روان خواهد شد»

امروز وقتی حضور آن همه جمعیت را در باغ محتشم رشت برای آخرین وداع با هوشنگ ابتهاج؛ این شاعر پرآوازه خطه گیلان دیدم، دلم گرفت… و در میان دلتنگی و اشک و خیل ِجمعیت “ارغوان” و “چشمِ نگران نرگس” بود و این شعر لسان‌الغیب «حافظ از بهر تو آمد سویِ اقلیمِ وجود/ قدمی نِه به وداعش که روان خواهد شد».

نمی‌دانم چرا مطلع دلنوشته‌ام‌ را با این شعر آغاز کردم و چرا دلتنگی‌ام برای وداع ابتهاج رنگ و بوی شعر حافظ را گرفت؟ شاید چون قبلا در خاطرات این شاعر اینطور خوانده بودم که در سال ۱۳۱۹ یکی از کارمندان پدرش یک دیوان حافظ به او داده بود. “از اون چاپ سنگی‌ها. نمی‌دونم چی شد که کتاب خودشو داده بود به من که دیگه از من پس هم نگرفت. این اولین دیوان حافظ من بود. همون موقع خیلی از شعرهای حافظ رو خوندم.”

و امروز نیز احمد جلالی، سفیر ایران در یونسکو در مراسم خاکسپاری مرحوم ابتهاج در باغ محشتم رشت‌ گفت: مدتی پیش که سایه در بیمارستان بستری بود مودبانه نبود که صریحا از ایشان سوال کنیم که می‌خواهد در کجا آرام بگیرد، اما پزشک او با ظرافت بیت «ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست/ منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست» را خواند و سایه گفت: «رشت شهر خودم».

البته این انس و پیوند با لسان‌الغیب در آثار ابتهاج نیز نمود داشته و از مهم‌ترین آثار هوشنگ ابتهاج تصحیح او از غزل‌های حافظ است که با عنوان “حافظ به سعی سایه” نخستین بار در ۱۳۷۲ شمسی نشر کارنامه به‌ چاپ رساند و بار دیگر با تجدید نظر و تصحیحات تازه منتشر شد. “سایه” سال‌های زیادی را صرف پژوهش ادبی و حافظ‌شناسی کرده بود.

سایه در سال ۱۳۴۶ شمسی بر آرامگاه حافظ در جشن هنر شیراز شعرخوانی کرد که باستانی پاریزی در سفرنامه معروف خود(از پاریز تا پاریس) استقبال شرکت‌کنندگان و هیجان آن‌ها پس از شنیدن اشعار سایه را شرح می‌دهد و می‌نویسد که تا قبل از آن هرگز باور نمی‌کرده‌ که مردم از شنیدن یک شعر نو تا این حد هیجان‌زده شوند.

و من امروز در مراسم پرشکوه تدفین و وداع با “سایه” به پاس ادب به این مرد پرآوازه خطه گیلان اشعار حافظ را زمزمه می‌کردم و دلم‌ پیش دلتنگی‌های درخت ارغوانی‌ بود که “سایه” با رسیدگی‌هایش به آن عمر دوباره داده بود.

شنیده‌ام در حیاط خانه هوشنگ ابتهاج درخت ارغوانی وجود دارد که او شعر «ارغوان» خود را به یاد آن سروده است و به گفته خود ابتهاج زمانی که او خانه را خریده درخت ظاهرا خشکیده‌ای در حیاط خانه بوده که برخی پیشنهاد داده‌اند که او درخت را قطع کند، ولی ابتهاج در عوض از درخت مراقبت کرده و درخت دوباره جان گرفته است.

او خاطره‌ای را نقل کرده است که در زمان فروش خانه، به دلیل مهاجرت از ایران، پس از آنکه چشمش به درخت افتاده است، از آن خجالت کشیده و به سوی دیگری نگاه کرده است. ابتهاج در کتاب خاطرات «پیر پرنیان‌اندیش» از عشقش به این درخت نوشته است و در سال ۲۰۱۲ میلادی پیش از آنکه ابتهاج شعر ارغوان را در دانشگاه یوسی‌ال‌ای بخواند، درباره این درخت می‌گوید که همزمان با فرزندانش رشد کرده و تاثیر شگرفی بر او گذارده است.

کسی چه می‌داند شاید “ارغوان” اگر شعر خواندن می‌توانست امروز این شعر “سایه” را زمزمه می‌کرد: “با منِ بی‌کسِ تنها شده یارا تو بمان/ همه رفتند از این خانه خدا را تو بمان/ منِ بی برگِ خزان‌دیده دگر رفتنی‌ام/ تو همه بار و بری تازه بهارا تو بمان”.

کاش غروبِ دلگیر سایه به معنی فراموشی این شاعر بلندآوازه نباشد و شرمنده‌اش نشویم که مبادا بگوید: درین سرای بی کسی، کسی به در نمی‌زند/ به دشتِ پُرملال ما پرنده پَر نمی‌زند…

انتهای پیام



منبع

به این نوشته امتیاز بدهید!

ایسنا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×