شعر کوتاه شاعر جوان| تمام کهکشانها روشن از درک حضور توست
تمام کهکشانها روشن از درک حضور توست
زمین مرهون مهرت، آسمان مدیون نور توست
شکیب شعلهها را ناز چادر میبرد با خود
الا طوبای در حق منجلی، این خانه طور توست
به نورت ماهتاب آشوب کن کابوس ظلمت را
که خورشیدت میان بزم شب دلخوش به شور توست
اگر راهی منور مانده در شبهای تار شهر
هنوز آیینهدار روشنایی از عبور توست
نه تنها آسمانها مات و مبهوت کراماتت
که خورشید کریم کهکشانها محو نور توست
انتهای پیام/
شما می توانید این مطلب را ویرایش نمایید
این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید