» آخرین اخبار » یادداشت » عملیات جمعه پهپاد یمنی – آفریقایی
عملیات جمعه پهپاد یمنی – آفریقایی

عملیات جمعه پهپاد یمنی – آفریقایی

مرداد ۳, ۱۴۰۳ 1۰


به گزارش مشرق، سعدالله زارعی طی یادداشتی در ستون سرمقاله کیهان نوشت: جنگ غزه به پایان دهمین ماه خود نزدیک می‌شود. این جنگ از آغاز استقرار رژیم تا امروز از جهت دوره و آثار آن بی‌سابقه به حساب می‌آید. اینکه در این نزدیک به ده ماه بارها به نقطه پایانی رسیده و دوباره از سر گرفته شده است.

رژیم غاصب اسرائیل به این جنگ به ‌عنوان «آخرین جنگ» نگاه می‌کند و مقاومت به این جنگ به ‌عنوان «جنگ ماقبل آخر» می‌نگرد و خود این موضوع از اهمیت ویژه این جنگ و سرنوشت‌ساز بودن آن خبر می‌دهد. در این موضوع نکاتی وجود دارد:

۱ـ رژیم اسرائیل در این ۷۶ سال، ۱۳ جنگ را پشت‌سر گذاشته است. تا پیش از جنگ جاری غزه و به غیر از جنگ ۱۳۲۷/ ۱۹۴۸، جنگ‌های اسرائیل بین دو روز تا دو ماه به درازا کشیده و نوعاً هم به توافق سیاسی ختم شده که در مواردی به نفع آن و در مواردی به زیان آن به پایان رسیده است. در تمام این جنگ‌ها یک اصل وجود داشته و آن «حفظ برتری نظامی اسرائیل» و اذعان به آن بوده است در بعضی از جنگ‌های ۱۲‌گانه پیش از جنگ جاری غزه، اسرائیل با تثبیت برتری نظامی از جنگ خارج شده است.

در جریان جنگ ۳۳ روزه که به قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت سازمان ملل ختم شد، به ارتش اسرائیل ضربات و آسیب‌های شدید وارد شد، تنها برتری جنگ‌افزارها و کارآمدی آنها در مقایسه با آن روز حزب‌الله محسوس بود. بله ارتش اسرائیل در جنگ ۱۳۸۵ با حزب‌الله لبنان به شکست رسید ولی این شکست به این جمع‌بندی ختم نشد که «اسرائیل در حال نابود شدن است».

با این وصف تکلیف اسرائیل در جنگ‌ها مشخص بود؛ هر جنگی باید به یک قطعنامه‌ای می‌رسید. پس از آن، همه چیز اسرائیل سر جای خود بازمی‌گشت و از حالت غیرعادی خارج می‌شد و تا وقوع جنگ‌ بعدی، آسیب‌پذیری خود را ترمیم می‌کرد.

یک نکته دیگر این بود که تا پیش از این جنگ ده ماهه، رژیم اسرائیل در خود توان مدیریت داخلی پس از پایان جنگ را می‌دید و از این‌رو تقریباً به جز یک استثنا در مورد بن گوریون، پس از پایان جنگ، هیچ دولت و حزب حاکمی در اسرائیل ساقط نشده است حتی می‌توان در بسیاری از موارد گفت، نحوه پایان جنگ به تداوم طولانی‌مدت یک دولت در اسرائیل منجر شده است.

۲ـ رژیم این جنگ را در وضعیتی کاملاً «واژگونه» می‌بیند. این تنها جنگی است که پس از صدور قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل ادامه پیدا کرده است و این تنها جنگی است که اسرائیل در آن اشتهای ادامه دارد. در جریان جنگ ۳۳ روزه سال ۱۳۸۵، ارتش اسرائیل از روز نهم برای خارج شدن از جنگ تمنای صدور قطعنامه داشت که آمریکایی‌ها تا روز بیستم مرداد و به عبارتی تا سی‌ویکمین روز جنگ مانع آن بودند.

احساس اسرائیل این است که این جنگ سرنوشت اسرائیل را تعیین می‌کند و لذا اصرار دارد که برای غلبه بر این سرنوشت، به جنگ ادامه دهد ولو اینکه این تداوم توأم با هزینه‌های سنگین و بی‌سابقه باشد. اسرائیل الان نمی‌تواند به دیگران و میانجی‌گران اعتماد کند چون نتیجه پیروی از دیگران و میانجی‌گران را تن دادن به مرهمی موقت می‌داند. مرهمی که او را به‌زودی با یک «جنگ سنگین تمام‌کننده» مواجه می‌گرداند.

اسرائیلی‌ها معتقدند اگر امروز جنگ غزه با این وضعیت به پایان برسد، فردا دولت اسرائیل سقوط می‌کند و این اسقاط دولت، اسرائیل را وارد یک دوره‌ طولانی‌ فقدان دولت می‌کند. چرا که برخلاف گذشته، امروز امکان شکل دادن به نوعی وفاق سیاسی در داخل وجود ندارد.

از سوی دیگر رژیم اسرائیل احساس می‌کند فضای منطقه‌ای و بین‌المللی نه فقط در همین جنگ غزه بلکه طی سال‌های اخیر به ضرر اسرائیل تغییر کرده است و این تغییر، میزان تهدیدپذیری اسرائیل را افزایش داده و این در حالی است که تا پیش از این، فضای بین‌المللی حین جنگ و پس از جنگ به نفع اسرائیل بوده است. بنابراین رژیم غاصب با یک گزینه بیشتر مواجه نیست و آن «جنگیدن به امید تغییر موازنه» است. اسرائیل قادر به پایان دادن جنگ به شیوه‌های پیشین نیست چون این جنگ با جنگ‌های پیشین، تفاوت‌های اصولی دارد.

۳ـ رژیم اسرائیل برای تغییر موازنه جنگ، سیاست اخراج جمعیت از غزه را دنبال می‌کند. صهیونیست‌ها گمان می‌کنند می‌توانند شرایطی را فراهم کنند که مردم غزه، خود این منطقه را ترک کنند.

در تحلیل اسرائیلی‌ها این مهاجرت داوطلبانه چه به صورت کلی و چه به صورت بخشی رخ دهد، مقاومت غزه را بر سر دوراهی قرار می‌دهد؛ یا باید همراه مردم خارج شود که در این صورت تهدید امنیتی اسرائیل از سمت غزه رفع می‌شود و یا اینکه اکثریت ساکنان می‌روند و مقاومت می‌ماند که در این صورت در معرض آسیب پیاپی اسرائیل قرار می‌گیرد و در این صورت نیز تهدید امنیتی غزه علیه اسرائیل کاهش می‌یابد.

اسرائیل طی دو ماه گذشته بر این اساس، سیاست تخریب پی‌درپی و کم‌شدت را جایگزین سیاست تخریب یکباره و پرشدت غزه کرده است. گمان رژیم این است که با توجه به حضور پررنگ حزب‌الله در دفاع از مردم غزه و امکان تشدید جبهه شمالی، امکان انجام عملیات بزرگ علیه غزه که نتانیاهو و فرماندهان ارتش بارها وعده آن را داده بودند، فراهم نیست و از سوی دیگر عملیات‌های کوچک‌تر با واکنش کمتری از سوی کشورها، ملت‌ها و نهادهای حقوقی بین‌المللی مواجه ‌می‌گردد و لذا اسرائیل در حالی به تغییر فاز روی ‌آورد، که تقریباً متقاعد شده بود این تغییر فاز به هدف اسرائیل در جنگ آسیب نمی‌زند.

رژیم غاصب در این حال گمان می‌کرد تغییر فاز، جبهه مقاومت و به‌خصوص ایران را منفعل می‌کند و حربه را از آن می‌گیرد. ولی حوادث دو سه روز گذشته نشان داد، رژیم اسرائیل یک بار دیگر در جمع‌بندی تحولات و نتیجه‌گیری از آن دچار خطا گردیده است.

۴ـ حمله یک پهپاد به ساختمانی در تل‌آویو به این جمع‌بندی اسرائیلی که تغییر فاز سبب انفعال جبهه مقاومت می‌شود، آسیب زد. اما چرا؟ از یک منظر حمله یک پهپاد به واحدی در یک ساختمان چند طبقه در تل‌آویو که به هلاکت و زخمی شدن چند نفر منجر شده است، اهمیت ویژه‌ای ندارد. چنین اتفاقی و حتی بسیار شدیدتر از آن، هر روز و گاهی هر ساعت در نوار غزه، در کرانه باختری و در منطقه شمالی برای اسرائیل و مقاومت رخ می‌دهد، چرا باید حمله یک پهپاد به یک ساختمان و کشته و زخمی شدن چند نفر اهمیت خاصی داشته باشد؟

بله اگر از منظر کمی به موضوع نگاه کنیم، روز جمعه اتفاق فوق‌العاده‌ای نیفتاده است اما وقتی می‌بینیم پس از این اتفاق، رژیم اسرائیل با استفاده از چندین هواپیمای مدرن جنگی به سواحل بندر الحدیده حمله می‌کند و فردای آن روز هم آمریکا و انگلیس به مناطقی در شمال یمن حمله می‌کنند و ده‌ها نفر را به شهادت رسانده و یا مجروح می‌نمایند، درمی‌یابیم که آنچه در حمله پهپادی به ساختمانی در تل‌آویو رخ داده در یک تحلیل کیفی، رخدادی مهم و راهبردی است. یعنی ظرفیت آن را دارد که معادله کنونی جنگ غزه ـ یعنی تبدیل صحنه نظامی از یک جنگ کم‌ضرر و کم‌خطر به موقعیت امنیتی پرسود ـ را تغییر دهد.

موضوع برخلاف ظاهر آن، مقداری پیچیده است! در معادله مورد نظر اسرائیل، سطح عملیات حزب‌الله، سطح عملیات انصارالله، سطح عملیات غزه و سطح عملیات عراقی‌ها اگر در همین حد باشد و یا حتی درصدی از این هم فراتر برود، اسرائیل می‌تواند مدیریت جنگ را تا زمانی که لازم بداند در اختیار خود داشته باشد.

حمله روز جمعه پهپادی به تل‌آویو نشان داد اوضاع آن‌طور که اسرائیل گمان می‌کرده، پیش نمی‌رود. این پهپاد اگرچه در حکم شلیک یک تیر بود، نه بیش از آن اما از سمتی شلیک شده که خیال اسرائیل از آن راحت بود. اسرائیل در جنوب، خود را با تهدید محدود انصارالله مواجه می‌دید اما اینک پهپادی از سمت سینا به تل‌آویو رسیده و برای ضربه زدن به اسرائیل میدان جدیدی وارد چرخه دفاع از غزه شده است.

در خبرهای دو روز پیش دو نکته جلب توجه می‌کرد؛ یک نکته این بود که آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها و رژیم غاصب به فاصله کوتاهی پس از متهم کردن ایران به اینکه از خاک خود به تل‌آویو شلیک کرده است، ادعای خود را کنار گذاشتند.

نکته دوم این بود که این پهپاد لزوماً مسیر دریای سرخ را طی نکرده است. این موضوع غرب و رژیم غاصب را نگران کرد چرا که چنین چیزی به این معناست که یک یا چند کشور آفریقایی به جرگه کشورهایی که از خاک خود برای دفاع از غزه استفاده می‌کند، پیوسته‌اند و علاوه‌بر شمال جنوب و شرق، سمت غربی رژیم هم تهدیدپذیر شده است. اینکه کشورهایی در آفریقای مسلمان به یمنی‌ها کمک کرده و به این جرگه بپوسته‌اند، می‌تواند آغاز تحرک عملیاتی کشورهای مسلمان آفریقایی علیه رژیم غاصب باشد.

این یعنی تغییر معادله و لذا غربی‌ها برای آنکه رخ ندهد، هشدار دادند عملیات مشترک روز دوشنبه آمریکا و انگلیس علیه یمن، می‌تواند علیه کشورهای دیگر گسترش پیدا کند که البته بلوف بود.



منبع

به این نوشته امتیاز بدهید!

مشرق

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×