» آخرین اخبار » یادداشت » علامه طباطبایی؛ عقبه قرآنی و حکمی انقلاب اسلامی
علامه طباطبایی؛ عقبه قرآنی و حکمی انقلاب اسلامی

علامه طباطبایی؛ عقبه قرآنی و حکمی انقلاب اسلامی

آبان ۳۰, ۱۴۰۲ 0۰


فارس‌پلاس؛ حسین کاظم‌زاده در یادداشتی نوشت: برای شناخت یک شخصیت طرق مختلفی وجود دارد که از آن می‌توان به کانون شخصیت یک فرد نزدیک شد. در مورد مرحوم علامه طباطبایی علی رغم برخی نظرات، به معنای واقعی کلمه همراه و پشتیبان انقلاب اسلامی ایران بوده است و می‌توان در طیف بندی شخصیت‌های معاصر، ایشان را انقلابی محسوب کنیم.

البته این نکته قابل انکار نیست که ظهور و بروز این نکته در زندگی ایشان به قوت و شدت حضرت امام(ره) و حتی برخی از شاگردان ایشان هم نیست و اساسا به نظر میرسد که مرحوم علامه خود را در موضع رهبری جامعه قرار ندادند و سعی کردند با برخی فعالیت‌های دیگر از نهضت امام خمینی، پشتیبانی‌های اساسی کنند.

 در ادامه برش‌هایی از زندگی آن مرحوم که شاهد بر این مطلب است آورده می‌شود.

 شخصیتی مجاهد

 در دفاع از وطن حضور سربازان روسی در سال ۱۳۲۰ در آذربایجان ناامنی را افزایش داده بود و مرحوم علامه نیز به ناچار یک قبضه تفنگ و یک قبضه سلاح کمری تهیه کردند و اغلب روزها فرزند خود سید عبدالباقی را همراه خودشان به بیرون از روستا برده و آموزش تیراندازی و نشانه زنی می‌دادند. 

در سال ۱۳۲۱ – زمانی که علامه در روستای محل تولد خود ساکن شده بود – یک شب چند نفر از روستائیان آمدند و گفتند سربازان روسی به روستا حمله کرده اند مرحوم علامه فورا تفنگ را برداشته در پشت بام سنگر گرفتند و مشغول تیراندازی شدند این کار باعث شد سربازان روسی – که اغلب بی سلاح هم بودند – برگشته و رفتند.

تربیت شاگردانی انقلابی

 یکی از راه‌های شناخت یک شخصیت توجه به طیف شاگردان آن شخص است. در مورد مرحوم علامه باید گفت اکثر شاگردان ایشان ردای سیاست به تن کرده‌اند و از مهمترین حامیان و شکل دهندگان به نهضت حضرت امام شدند. از مقطع شکل‌گیری نظام جمهوری اسلامی تا حال حاضر.

 آقایان مرتضی مطهری، سید علی خامنه‌ای، ابراهیم امینی، محمد حسین بهشتی، محمدتقی مصباح یزدی، عبدالکریم موسوی اردبیلی، ناصر مکارم شیرازی، محمد جواد باهنر، محمد مفتح، صادق خلخالی، محمد محمدی گیلانی، موسی شبیری زنجانی، جعفر سبحانی، حسن حسن زاده آملی، عبدالله جوادی آملی، محمد امامی کاشانی، حسن طاهری خرم آبادی، محمد فاضل لنکرانی،محمد مومن،حسین نوریهمدانی، ابوالقاسم خزعلی،محمدرضا مهدوی کنی، علی نهاوندی حیدری و دهها شاگرد دیگر ایشان در جای جای نظام سیاسی ایران قرار گرفتند. بیان خدمات تک تک این اسامی به انقلاب اسلامی خود مثنوی هفتاد من خواهد شد. 

 فرزند ارشد حضرت امام – سید مصطفی خمینی و رئیس اسبق مجلس اعلای شیعیان لبنان امام موسی صدر نیز در پای مکتب او رشد یافته بودند. دادستان کل کشور على  قدوسی نیز داماد و یکی از شاگردان او به حساب می‌آمد. 

همراهی با نهضت امام خمینی(ره) 

در نقاط عطف نهضت حضرت امام از سال ۴۱ شمسی تا پیروزی انقلاب باز هم حضور علامه طباطبایی به روشنی در بیانیه ها و حمایتها دیده میشود ایشان همنوا با هشت  عالم دینی و مراجع تقلید در برابر لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی اعتراض کرد؛ نام ایشان در این بیانیه در کنار بزرگانی چون حضرت امام و آیت الله گلپایگانی قرار میگیرد پس از آن نیز حتی در اعتراض به بازداشت حضرت امام در سال ۴۱ همراه با سایر عالمان دینی به تهران رفت و متحصن شد؛ آقایان شریعتمداری، نجفی، منتظری، طباطبایی، میرزاحسین نوری، امینی و مرتضی حائری شخصیت‌های شاخص این تحصن بودند و بعد از آزادی امام هم به دیدار ایشان می‌روند. 

علامه و فلسطین 

درباره مسائل جهان اسلام از جمله مسألۀ فلسطین جناب علامه همواره فعال بود و حتی در مورد لزوم کمک به به مردم فلسطین ایشان اعلامیه‌ای را همراه شهید مطهری و مرحوم آیت‌الله سیدابوالفضل موسوی زنجانی منتشر کرد که در آن ضمن افتتاح حساب بانکی در بانک‌های ملی، صادرات و بازرگانی مردم را به یاری مردم ستمدیده فلسطین فراخوانده بود.
 
مخالفت با رژیم پهلوی 

علامه از فعالیت دکتر سید حسین نصر هم دل خوشی نداشت: «تنها کسی که از این کار من (همراهی نصر با فعالیت‌های فرهنگی فرح دیبا) راضی نبود علامه طباطبایی بود که او در واقع از اوضاع حاکم بر ایران در آن زمان یکسره ناراضی بود ایشان نگران من بودند و گفتند مشعل آموزش‌های اسلامی در دستان شماست و باید که خیلی مراقب خودتان باشید؛ بسیار مراقب باشید».

علامه هیچ‌گاه به رژیم پهلوی و حامیان آن روی خوش نشان نداد یکی از برنامه‌هایی که رژیم پهلوی همواره درصدد اجرای آن بود پرورش گروهی روحانی درباری بود تا مردم از آنها پیروی کنند در زمان نخست وزیری علی امینی رژیم می‌خواست دانشگاهی اسلامی مانند الازهر مصر تأسیس کند تا مرجعیت و روحانیت در اختیار خودش باشد و در مقابل حوزهٔ علمیه صف آرایی کند. آنها از علامه طباطبایی خواستند تا ریاست آن را بپذیرد ولی ایشان قبول نکردند. 

از شاه و رژیمش منزجر بودند یک بار به ایشان گفته شد شاه تصمیم گرفته به شما دکترای فلسفه بدهد. ایشان بسیار غمگین و ناراحت شدند و اعلام کردند که به هیچ وجه چنین چیزی را نخواهند پذیرفت. افراد بسیاری از جمله رئیس وقت دانشکده الهیات – نزد ایشان آمده و اصرار کردند که مدرک را قبول کنید و گرنه شاه خشمگین میشود … اما علامه فرمودند: از شاه ترسی ندارم حاضر به پذیرفتن آن مدرک نیستم.
 
زمانی آمریکا از دولت ایران خواست که استاد طباطبائی را برای تدریس فلسفه به آن کشور راهی کند شاه در این رابطه به آیت الله بروجردی متوسل شد و مرحوم بروجردی درخواست شاه را به استاد رساند اما علامه نپذیرفتند. 

شادمانی از تحقق انقلاب و ارتباط صمیمی با امام خمینی(ره) 

استاد سید محمد باقر موسوی همدانی(ره) گفته است علامه طباطبایی به قدری از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی شادمان بود که نمی‌توانست از اظهار آن خودداری کند روزی به من فرمود دلم می‌خواهد رژه ارتشی‌ها را در برابر امام ببینم عرض کردم هم اکنون آنان در کوچه هستند و چند لحظهٔ دیگر برنامۀ آنان آغاز می‌شود بلند شوید تا دم در از نزدیک مشاهده کنید. عبا را بر دوش گرفتند که ناگهان صدای موزیک ارتشیان برخاست. آمدیم پشت درب منزل و چون من درب را گشودم ایشان محو تماشای رژه نیروهای نظامی از برابر امام گردیدند و مکرر با هیجان می‌فرمودند چقدر جالب است. 

ایشان آیت‌الله خمینی، استاد من هستند

علامه طباطبایی با امام خمینی(ره) از قدیم روابط دوستانه داشت و برای ایشان احترام قائل بود و با پیروزی انقلاب اسلامی امام امت را به عنوان بنیانگذار جمهوری اسلامی و رهبر کبیر نهضت اسلامی ایران قبول داشت و همواره این اصل را مایه سعادت سیادت و عزت مسلمانان می‌دانست. 
  
این رابطه صمیمی را رهبر انقلاب روایت جذابی از آن دارند: یک وقتی علامه سمنانی آمده بود قم، همه علما رفته بودند دیدنش؛ آقای خمینی هم بود، آقای طباطبایی هم بود. از بس قیافه آقای خمینی و آن متانت، در ذهن آقای علامه سمنانی ـ پیرمرد ملایی بود ـ جلوه کرده بود، خیال کرد که او علامه طباطبایی است؛ شروع کرد با آقای خمینی به گرم گرفتن و اینکه بله، من کتاب شما را خوانده‌ام، المیزان را خوانده‌ام. 

آقای خمینی هم آدمی که دستپاچه بشود، یا خجالت بکشد که حالا او دارد اشتباه می‌کند، نبود واقعاً. مثل کوه همینطور نشسته بود و گوش می‌کرد. آقای طباطبایی هم نشسته بود جلوی ایشان؛ دید که علامه سمنانی دارد اشتباه می‌کند، برای اینکه این اشتباه ادامه پیدا نکند، رو کرد به علامه سمنانی و گفت طباطبایی من هستم؛ ایشان استاد من، آقای خمینی هستند. 

امام بر ملکوت مسلط است

آیت‌الله احمدی میانجی در خاطرات خویش چنین می‌گویند علامه طباطبایی پس از قیام امام خمینی(ره) در برابر ستم و استکبار گفت ایشان خیلی قاطع کلام خود را بر زبان جاری می‌نماید. فردی از اهل علم ساکن مشهد در امر امام خمینی تردید داشت یک بار که علامه به زیارت بارگاه قدس رضوی آمد درباره امام از وی سؤوالاتی نمود. علامه در جواب آن مرد گفت امام بر ملکوت مسلط است. 

هر چه از دوست رسد نیکوست

وقتی امام به قم عزیمت نمود و در کوچه علامه طباطبایی سکونت اختیار نمود همسایه ها برای سهولت در دیدارها و ملاقات ها خانه های خود را تخلیه کردند. علامه به امام گفته بودند: «اگر لازم است ما هم چنین کنیم» امام فرمودند «همسایگی شما برای ما مغتنم است» و چون امام در همسایگی علامه قرار داشتند و سر و صداهای ناشی از صوت بلندگوها و همهمه مردم خیلی زیاد بود از علامه پرسیدند از این جهت اذیت نمیشوید؟ او لبخندی نمود. گفت هر چه از دوست رسد نیکوست در حالی که از ناراحتی اعصاب رنج میبرد و نیاز به آرامش داشت.

حسرت به شهدا

خانم نجمه‌السادات طباطبایی در این زمینه چنین می‌گویند پس از شهادت محمد حسن؛ پدرم به تهران آمد … پرسید: نجمه من به تو چه بگویم؟ گفتم هیچ شکر خدا. فرمودند: احسنت. نه ایشان به روی خود آوردند و نه من و فرمودند: «شکر خدا که اگر بچه‌ای به تو داده خوبش را داده است ایشان پیش از این نیز دامادشان آیت‌الله قدوسی، دادستان کل کشور را در جریان بمب‌گذاری منافقان از دست داده بودند. 

ایشان علاوه بر این موضع‌گیری در اواخر عمرشان می‌فرمودند: «راهی را که ما عمری با سختی‌ها و ریاضت‌ها رفتیم این جوان‌ها و شهیدان انقلاب اسلامی در یک شب سپری کردند».

آقای بهشتی در حال صعود است

همچنین ایشان پس از فاجعه هفتم تیر ماجرایی دارند که به این صورت نقل شده است : پس از فاجعه هفتم تیر اطرافیان علامه به علت کسالت و بیماری ایشان تصمیم داشتند خبر شهادت شهید مظلوم  بهشتی از شاگردان علامه طباطبائی را به ایشان نرسانند . در همان احوال یکی از اطرافیان علامه به اتاق ایشان می‌رود و علامه به وی می‌فرماید: «چه به من بگویید و چه نگویید من آقای بهشتی را می‌بینم که در حال صعود است».

مبانی نظری سیاست مرحوم علامه طباطبایی 

ایشان به لحاظ نظری همان اعتقاداتی را داشتند که سایر فقهای اسلام و به ویژه انقلابیون و از جمله امام خمینی(ره) داشتند و به همین دلیل شاید مهمترین نظریه پردازان حکومت اسلامی را طیف شاگردان علامه تشکیل می‌دادند به عنوان مثال ایشان تشکیل حکومت اسلامی را واجب می‌دانستند و در زمینه مدل حکومت اسلامی معتقد بودند راجع به طرح‌های مربوط به حکومت اسلامی در شریعت اسلام دستوری نیامده و حقا هم نباید وارد شود زیرا شریعت تنها متضمن مواد ثابت دین است طرز حکومت با تغییر و تبدیل جامعه ها به حسب پیشرفت تمدن قابل تغییر است طرز حکومت‌های اسلامی را در هر عصر باید با در نظر گرفتن سه ماده ثابت شرع اسلام تعیین کرد: 

۱. مسلمانان تا آخرین حد ممکن باید در اتحاد و اتفاق بکوشند.
 ۲. مرز جامعه اسلامی اعتقاد است نه مرزهای طبیعی 
۳.اصل رعایت و اجرای سیرت و سنت رسول الله (ص) است. 

از مجموع شواهد بالا این مطلب روشن می‌شود که به فرموده شهید بزرگوار مطهری: «علامه طباطبایی رابطه عاطفی و فکری بسیار نزدیکی با امام خمینی(ره) داشتند» و از وزنه‌های اساسی انقلاب اسلامی محسوب می‌شوند هر چند به دلائلی نحوه و میزان حضور سیاسی ایشان در برخی مقاطع قابل تأمل باشد.

روابط نزدیک میان رهبر انقلاب با علامه طباطبایی 

آقای مصباح از رابطه قلبی میان مقام معظم رهبری با مرحوم علامه طباطبایی خاطره جالبی دارند: 

ایشان نقل کردند که رهبر معظم انقلاب فرمودند شبی نیست که سوره انا فتحنا را برای علامه و برادرشان نخوانم و بخوابم؛ یعنی رهبر انقلاب هر شب به یاد علامه هستند و برای ایشان قرآن می‌خوانند.

اما این ارادت قلبی بی‌دلیل نیست 

بنا بر گزارش خود رهبر انقلاب یکی از منابع اصلی بری انقلابی شدن ایشان و امثال ایشان، آثار مرحوم علامه به خصوص المیزان است: 

«علامه طباطبایی از نجف با مرحوم پدرم رفیق بودند و مشهد که می‌آمدند، منزل پدر ما زیاد می‌آمدند و بنده ایشان را زیاد آنجا می‌دیدم. یک بار خدمتشان عرض کردم ما انقلاب را از « المیزان » فرا گرفتیم؛ چراکه تفسیر المیزان به نحو گسترده‌ای پُر است از مباحث سیاسی و اجتماعی. اصلاً نمی‌شود کسی مثل علامه طباطبائی با آن دیدگاه‌های مطرح شده در«المیزان»، با حکومت اسلامی مخالف باشد. حق نداریم تصوّر کنیم که ایشان مخالف انقلاب بودند.»

رهبر انقلاب در دیدار با اعضای کنگره بزرگداشت علامه طباطبایی هم به مملو بودن تفسیر المیزان از این دست مباحث سیاسی اجتماعی اشاره داشتند و این را یکی از ممیزات شخصیت و اندیشه ایشان دانستند. نکته‌ای که خود مقام معظم رهبری در کتب تفسیری ای که از ایشان به چاپ رسیده، بسیار به آن اهتمام دارند یعنی بعد سیاسی اجتماعی معارف و آیات قرآن. 

البته رهبر انقلاب چندین سال شاگردی فلسفی و تفسیری مرحوم علامه طباطبایی را کردند و هم در درس اسفار و هم الهیات شفا ایشان شرکت منظمی داشتند. همچنین در جلسات هفتگی اصول فلسفه و روش رئالیسم حضور منظمی داشتند. علاوه بر این و در جلسات خصوصی مرحوم علامه نیز که برای افراد خاص، دو شب در هفته داشتند نیز یکی از افراد ثابت آن رهبر انقلاب بوده اند. آقای دینانی این جلسه را این طور توضیح داده اند: 

«علامه طباطبایی علاوه بر درس‌های عمومی، یک جلسه‌ دیگری هم داشت که شرکت‌کنندگانش از عدد انگشتان دست تجاوز نمی‌کرد. شبانه در خانه‌ها برقرار می‌شد و نه در مدرسه. هر کسی راه نداشت. هر شب نوبت یک نفر بود از آن‌هایی که خانه داشتند. ما چون طلبه بودیم و خانه نداشتیم، معاف بودیم، اما آن‌هایی که خانه و زن و بچه داشتند، در خانه‌شان پذیرایی هم می‌کردند و چای و قهوه هم می‌دادند. آقای جوادی آملی بود، آقای حسن‌زاده آملی بود و دیگران. آیت الله خامنه ای به همراه برادرشان (محمد) در این جلسات شرکت می کردند.» 

به این جهت می‌توان علامه طباطبایی را عقبه قرآنی و حکمی انقلاب اسلامی دانست. 

پایان پیام/ت 
 




منبع

به این نوشته امتیاز بدهید!

farsnews

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×