ماجرای شهادت نخستین شهید انقلاب استان گیلان/ شهیدی که امام او را فرزند خود خواند
به گزارش خبرگزاری فارس از رشت، استان گیلان از دیرباز یکی از ولایتمدارترین استانهای کشور است که ولایت و بصیرت خود را در دوران قبل و پس از انقلاب اسلامی به ویژه دوران دفاع مقدس نشان دادند.
مردم گیلان در دوران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی حماسههای بسیار زیادی را خلق کرده و حتی برخی از شهدا و مبارزان گیلانی از سال ۴۲سابقه همراهی با امام راحل(ره) دارند.
وقتی به هر نقطه از استان گیلان میرویم، سر نخی از مبارزات با رژیم طاغوت و شهدای دوران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی را مشاهده میکنیم که یکی از این شهدا شهید سید یونس رودباری است.
روستای آغوزبن یکی از روستاهای گیلان از توابع شهرستان رودبار است و اغلب مردم این روستا، حسینی و سادات هستند، روستای آغوزبن در شیب تندی بر بالای دره سفیدرود در منتهی الیه شهر رودبار بطرف رشت قرار دارد.
شهید سید یونس رودباری در این روستا به دنیا آمد و در میان رنج و محرومیتهای مردمان خونگرم و مهربان این روستا، بزرگ شد، مردمانی که داشتن گاو و گوسفند و کشت گندم و جو کار اصلی آنان محسوب میشود.
شهید یونس رودباری در روستایی پرورش یافت که مردمانی بسیار ساده دارند که بن مایه و اعتقادات مذهبی و سنتی در آنها قوی است، روزگار کودکی و نوجوانی خود را طی کرد.
یونس رودباری به دلیل شرایط سخت اقتصادی خانواده که اغلب کشاورز بودند، برای کسب روزی حلال و کمک به پدر و مادر، در شهرهای اطراف به کارگری میپرداخت و در فصل پاییز برای زیتون چینی به شهر رودبار می رفت.
شهید سید یونس حسینی رودباری از اولین شهیدان راه نهضت اسلامی بود و در زمان کودکی در روستای محل به مکتب خانه رفت و با قرآن آشنا شد استعداد و هوش سرشار او اعجاب همگان بویژه روحانی که در دهه محرم از قزوین به این روستا میآمد را برانگیخت.
ولی بعد از مدت کوتاهی تصمیم عزیمت به قم جهت ادامه تحصیل در مدرسه فیضیه را میگیرد و در آن مکان مقدس حدود هفت سال در مدرسه فیضیه زیر نظر استادی همچون امام خمینی(ره) به کسب تحصیل علوم دینی پرداخت.
برادر شهید سید یونس میگوید، «روحانی که در شبهای ماه محرم به محل ما در راستای آغوزبن رودبار میآمد از پدرم درخواست کرد تا برادرم را برای کسب علم ور رشته علوم دینیو حوزوی به قزوین بفرستد ولی پدرم بارها به دلیل عدم توان مالی با درخواست این روحانی مخالفت کرد تا اینکه این روحانی مبلغ، خود هزینههای تحصیل سید یونس را تقبل کرد و او را برای ادامه تحصیل علوم دینی به قزوین تا در رشته علومدینی و حوزوی به تحصیل بپردازد.»
به گفته سید امجد رودباری سید یونس چندسالی در حوزه علمیه قزوین مشغول به تحصیل شد و پس از مدتی با یک طلبه دیگر از هم ولایتیهای خود، برای فراگیری علوم دینی به حوزه علمیه مشهد عزیمت کرد و دو سال در آن شهر درس خواند و با مسایل روز آشنا شد و فعالیت مبارزاتی شهید رودباری در مشهد مقدس علیه نظام شاه شروع شد و به علت فعالیت زیاد توسط ساواک دستگیر و مورد شکنجه قرار گرفت.
آنطور که برادر شهید یونس رودباری میگوید، اینشهید گرانقدر مبارزه با پهلوی را با امامراحل(ره) و در منزل امام آغاز کرده و شدت مبارزات شهید رودباری با رژیم طاغوت به حدی بود که ساواک دست از سید یونس طلبه جوان آندوران بر نمی داشت و سرانجام او را به چابهار تبعید کرد.
بعد از تبعید سید یونس رودباری به زادگاهش برگشته و سپس آنجا نیز به حوزه علمیه قم میرود و به مدت هفت سال در قم به تحصیل میپردازد و در کلاسهای علمای بزرگی همچون امام خمینی (ره ) شرکت میکند و تحت تاثیر مبارزات آن بزرگمرد تاریخ قرار می گیرد.
سید امجد رودباری در خصوص نحوه شهادت سید یونس رودباری اینگونه میگوید: بعدازظهر روز دوم فروردینماه، مجلس سوگواری مدرسه فیضیه از سوی آیتالله گلپایگانی برگزار شد و عده زیادی از قشرهای مختلف در مجلس مزبور حاضر شدند.
به گفته وی، اطراف مدرسه و میدان آستانه از مأموران انتظامی موج میزد و مدرسه در محاصره آنان قرار داشت. آن سال از سوی مراجع به خاطر رفتار ضددینی و ضدمردمی رژیم شاه، عزای عمومی اعلام شده بود.
ساواکیها در لباس کارگر و رعیت به مدرسه آمده بودند؛ شیخ انصاری به منبر رفت و سخنرانی خود را با مطالبی درباره زندگی امام صادق (ع) آغاز کرد و از حوزه علمیه بهعنوان «دانشگاه امام صادق» و «سربازخانه امام زمان» یادکرد.
مأموران با فرستادن صلوات سخن وی را قطع میکردند و مانع سخنرانی او میشدند تا اینکه با اعتراض حضار، اوضاع بحرانی شد و کماندوها با وسایلی که در اختیار داشتند به طلاب بیدفاع حمله کردند.
با پنجهبوکس، میله آهنی، زنجیر و حتی شاخههای درختان فیضیه که شکسته بودند، طلاب را بهسختی مضروب و مجروح کردند.
آنها سپس از صحن فیضیه به درون حجرههای طلاب رفتند، کتابها، لباسها، حتی قرآنهای آنها را به صحن مدرسه ریختند و آتش زدند، بعد به طبقه بالای مدرسه رفتند. در آنجا به زد و خورد با طلاب مشغول شدند.
به طوری که میگفتند چند نفر را هم از پشتبام فیضیه به رودخانهای که از کنار فیضیه میگذشت، انداختند که از سرنوشت آنها خبری نمیشود.
در این میان یکی از طلاب جوان به نام سید یونس رودباری، به شهادت رسید. مبارزات وی تا سال ۴۲ و حمله کماندوهای شاه به فیضیه، ادامه یافته تا اینکه روز حمله گارد به فیضیه، با نیروهای گارد درگیر شد. سید یونس آنقدر از کماندوها چوب خورده بود که شب بعد از حمله، حالت شوکه و ضعف اعصاب گرفته بود. نه میتوانست بخوابد و نه میتوانست خود را کنترل کند.
پس از جریان حمله کماندوها به مدرسه فیضیه، یک روز با همان وضعیت بهشدت آسیبدیده در قم ماند. فردای آن روز سایر طلبهها چون دیدند که اگر با این وضع در قم بماند از بین میرود چاره کار را در آن دیدند که سید یونس را به قزوین که نزدیکترین شهرستان به زادگاهش هست بفرستند تا به وسیله آشنایان و نزدیکانی که او در آنجا دارد ترتیب درمان او توسط پزشکان در قزوین داده شود.
یکی دو نفر از طلاب داوطلب میشوند سید یونس را تا قزوین همراهی کنند ولی او نمیپذیرد و ترجیح میدهد که بهتنهایی قم را به مقصد قزوین ترک کند. پس از رسیدن به قزوین در آنجا نیز نمیماند و بهسوی رودبار رهسپار میشود از مراجعت او به زادگاهش، چند روزی بیشتر سپری نشده بود که صدمات وارده باعث میشود سید یونس دار فانی را وداع گفته و به لقایالله بپیوندد.
برادر شهید سید یونس رودباری میگوید «میزان علاقه معمار کبیر انقلاب نسبت به برادرم سید یونس بسیار زیاد بود به طوری که امام خمینی (ره) پس از شهادت سید یونس رودباری در ملاقات با پدر و مادرم میفرمایند: من این سید را از فرزندم بیشتر دوست دارم.»
آری استان گیلان با شهادت شهید سید یونس رودباری نخستین شهید نهضت امام خمینی(ره) را تقدیم اسلامی و جمهوری اسلامی کرد تا نشان دهد در راه دفاع از حق از هیچ احدی واهمه نداشته و حتی جان خود را برای دفاع از ایران اسلامی فدا میکنند.
پایان پیام/۳۳۸۹