» دسته‌بندی نشده » نگاهی به عید فطر در دوره‌ها و مناطق مختلف
نگاهی به عید فطر در دوره‌ها و مناطق مختلف

نگاهی به عید فطر در دوره‌ها و مناطق مختلف

اردیبهشت ۱۳, ۱۴۰۱ 2۰


عید فطر در دوره‌های مختلف تاریخی به شکل بوده و مردم در مناطق مختلف این عید را چگونه جشن می‌گرفتند؟

به گزارش ایسنا، در مدخل مربوط به عید فطر که در جلد ششمِ «دانشنامه فرهنگ مردم ایران» منتشر شده آمده است: فِطْر، عِیْد، از اعیاد مهم مسلمانان. فطر به معنای گشودن یا شکستن روزه است (ابن‌منظور). در سنت مسلمانان، روز اول ماه شوال، عید فطر یا عید رمضان نام‌گذاری شده است. در این روز، روزه‌داری حرام، و گشودن آن بر مسلمانان واجب است. 
عید فطر از گذشته تا کنون با آداب‌ورسوم و انجام اعمالی ویژه در ایران برگزار می‌شود؛ ازجمله در دوره غزنویان، جشن باشکوهی از سوی دربار در این روز برپا می‌شد. یک هفته پیش از فرارسیدن عید، سواران خود را آماده می‌کردند، و بزرگان و سران برای برگزاری جشن و عرض تبریک نزد سلطان غزنوی می‌رفتند؛ پس از ادای نماز عید نیز شاعران به مدیحه‌سرایی می‌پرداختند (بیهقی، ۲ / ۷۴۶-۷۴۷). 
در دوره صفوی، مسلمانان عید رمضان را که عید لیلهالقدر نامیده می‌شد، همچون دیگر اعیاد باشکوه برگزار می‌کردند. مردم در این روز، به خواندن دعا و نیایش می‌پرداختند (شاردن، ۵ / ۲۳۱). 
در دوره قاجار، این جشن که بدان فصل روزه نیز می‌گفتند (فوروکاوا، ۹۰)، با شکوهی خاص برگزار می‌شد؛ بدین ترتیب که پس از رؤیت هلال ماه شوال و ثبوت عید فطر، به دستور دربار توپ درمی‌کردند (مستوفی، ۱ / ۳۳۳-۳۳۴؛ شیل، ۱۲۲). همچنین در این روز، معبرها، مسجدها و بازارها را چراغانی می‌کردند و به آتش‌بازی می‌پرداختند. بزرگان و سران مملکتی، همچنین سفرای دیگر کشورها، برای سلام نزد شاه می‌رفتند (اعتمادالسلطنه، روزنامه … ، ۶۵۲؛ مستوفی، همانجا). گاه مراسم پراهمیت مملکتی نیز در این روز برگزار می‌شد؛ برای نمونه، جلوس رسمی فتحعلی شاه بر تخت سلطنت مصادف با عید فطر سال ۱۲۱۲ ق / ۱۹ مارس ۱۷۹۸ م بود (اعتمادالسلطنه، مرآه … ، ۱ / ۸۵۲). 
امروزه نیز برگزاری این عید در نقاط گوناگون ایران با اندکی تفاوت متداول است. تا چندی پیش، در نقاط مختلف، در شب عید به‌سبب نبودن وسایل ارتباط جمعی و برای حصول اطمینان شخصی، مردم برای رؤیت هلال ماه شوال به پشت‌بام‌ها می‌رفتند (شریعت‌زاده، ۴۷۷؛ شهری، ۳ / ۳۷۱-۳۷۲؛ شهاب، ۱۷۶؛ وکیلیان، ۱۵۹؛ شیل، همانجا) و اگر به‌سبب ابری یا نامساعدبودن هوا موفق نمی‌شدند هلال ماه را رؤیت کنند، چند نفر از اهالی مورد اعتماد به شهرهای دیگر می‌رفتند و یا حتی با ارسال تلگراف از ثبوت عید اطمینـان می‌یافتند (شریعت‌زاده، همانجا؛ شهـری، ۳ / ۳۷۱). در دوره قاجار، افراد موثقی که در شرایط سخت و دشوار ماه را رؤیت می‌کردند، پاداش می‌گرفتند (شیل، همانجا). 
مردم کردستان در شب عید، پس از رؤیت ماه، بر بام‌ها ندای الله اکبر سرمی‌دهند تا دیگران را نیز از فرارسیدن عید آگاه سازند (قادری، ۸۳). مردم سقز برای آگاه‌کردن دیگران از رؤیت ماه، بر بلندترین قله آتش می‌افروختند. همچنین فردی که موفق شده بود هلال ماه را ببیند، نزد روحانی شهر می‌رفت و برای شهادت در باب رؤیت ماه سوگند یاد می‌کرد؛ سپس روحانی برای آگاهی عموم دستور می‌داد بر سر مناره مسجد صلای عید سردهند (فاروقی، ۳۰۷). سوگند مذکور با آداب ویژه ادا می‌شد: قاضی قرآن کریم را می‌گشود و چاقوی تیزی بر روی آن قرار می‌داد و سپس از افراد می‌خواست که سوگند یاد کنند. آن‌ها بر این باور بودند که در صورت سوگند دروغ، چاقو شکمشان را خواهد درید (وکیلیان، ۱۶۰). 
در شاهرود، پس از رؤیت هلال ماه صلوات می‌فرستند و برای خوش‌یمنی، چشمشان را به آب روان، سکه، سبزه، یا شخصی خوش‌قدم می‌اندازند (شریعت‌زاده، همانجا). 
پس از اطمینان از حلول ماه شوال و فرارسیدن عید فطر، مراسم و مناسک مخصوص این روز با کمی تفاوت در بیشتر نقاط برگزار می‌شود. مردم شهرهای گوناگون از دیرباز، با چراغانی و آذین‌بندی خیابان‌ها و همچنین آتش‌بازی، می‌کوشند تا مراسم این عید هرچه باشکوه‌تر برگزار شود (اعتمادالسلطنه، همان، ۱ / ۲۷۵؛ فقیهی، ۲۲۹).

برگزاری نماز عید، پرداخت زکات فطریه، دیدوبازدید و تبریک روز عید، همچنین دعا برای قبولی روزه و عبادات در ماه رمضان، از جمله آداب مشترک در این روز است (برای آگاهی از چگونگی این آداب در مناطق مختلف ایران، نک‍ : صالح، ۱۷۵؛ نظری، ۵۹۹-۶۰۰؛ محمدی، ۳۵۳؛ توکلی، ۶۶؛ پاینده، ۱۷۷؛ سالاری، ۲۴۳؛ شهاب، همانجا؛ لهسایی‌زاده، ۱۱۹؛ ناصری، ۱۴۷؛ موحد، ۱۳۸؛ نقیب، ۳۳۵؛ کیانی، ۲۵۱؛ طباطبایی‌فر، ۲۲۸؛ نیز نک‍ : آلمانی، ۱۸۸). 
مردم بانه کردستان به عید فطر، عید رمضان می‌گویند؛ آن‌ها طعامی را که از شب پیش آماده کرده‌اند، با یکدیگر صرف می‌کنند. دیدوبازدید و تبریک عید در این شهر گاه تا سه روز ادامه می‌یابد (توکلی، همانجا). در گویش محلی مردم سقز به عید فطر «چه‌ژنی‌رمزان» می‌گویند. آن‌ها از پانزدهم ماه رمضان تا عید فطر، فرصت دارند تا زکات فطریه خود را پرداخت کنند و بر این باورند که خودداری از پرداخت فطریه، عقوبت‌های سخت و بلاهای بی‌شمار در پی دارد (فاروقی، ۳۰۷- ۳۰۸). 
مردم کومله در این روز به دیدن بزرگان می‌روند. تازه‌عروس‌ها نیز همراه با پدر و مادر خود به منزل پدر شوهر خویش می‌روند و با ریختن گلاب بر دست پدر و مادر شوهرشان، به آن‌ها تبریک می‌گویند و عیدی می‌گیرند (شهاب، همانجا). 
مردم منطقه تکاب در آذربایجان غربی، با تدارک بهترین خوراک‌ها برای ناهار، این روز را جشن می‌گیرند و بعدازظهر به زیارت اهل قبور می‌روند؛ سپس در مسجد گرد هم می‌آیند و برای روحانی محل که در طول ماه رمضان به وعظ و سفارش به کار نیک پرداخته است، مبلغی به‌عنوان دستمزد جمع‌آوری می‌کنند (محمدی، همانجا). 
تا چندی پیش، مردم ابیانه روز پیش از عید به حمام می‌رفتند و با پوشیدن جامه‌های نو، این روز را آغاز می‌کردند. آن‌ها همچنین در روز ۲۷ رمضان به نیت هریک از اموات خود، ۷ یا ۱۰ نان محلی به نام «تنوکا» می‌پختند و در روز عید در صندوقی چوبی به نام «لولا» قرار می‌دادند و پیش از طلوع آفتاب آن‌ها را به گورستان می‌بردند، و در مسیر خود میان افراد مستمند تقسیم می‌کردند؛ سپس بر روی قبور، رو به سمت طلوع آفتاب می‌ایستادند و فاتحه می‌خواندند. خانواده‌های عزادار پس از بازگشت از قبرستان، از کسانی که بر سر قبر وابستگان آن‌ها ایستاده بودند، با آش برنج پذیرایی می‌کردند. امروزه، اهالی پس از برگزاری نماز عید و عرض تبریک و زیارت اهل قبور، با پرداخت فطریه به فقرا، عید را برگزار می‌کنند (نظری، ۵۹۹-۶۰۰). رسم رفتن به قبرستان و دیدار با خانواده‌های عزادار در روز عید فطر، در اردبیل، بجنورد، گناوه و سمنان نیز مرسوم است (نک‍ : صفری، ۲ / ۱۱۸؛ شاه‌حسینی، ۲۰۵؛ نوربخش، ۲۶۸؛ وکیلیان، ۱۶۴-۱۶۵؛ محمدی، همانجا؛ دوستی، ۴۳). 

در خوزستان، خانواده‌هایی که در فاصله دو عید فطر کسی را از دست داده‌اند، در خانه خود برای درگذشته عید می‌گیرند و دوستان و آشنایان به دیدار آن‌ها می‌روند. صاحب مجلس نیز با شیرینی، چای، قهوه و زعفران از آن‌ها پذیرایی می‌کند. اغلب مردم معمولاً لباس نو می‌پوشند و مانند نوروز به دیدوبازدید عید می‌روند. در این روز، بزرگ‌ترها به کوچک‌ترها عیدی می‌دهند. 
به باور مردم طالب‌آباد، در نزدیکی تهران، پرداخت فطریه ثواب بزرگی دارد؛ به همین سبب، بی‌بضاعت‌ترین خانواده‌ها نیز می‌کوشند زکات فطریه را پرداخت کنند؛ بدین‌ترتیب که مقداری گندم یا جو را در ظرفی می‌ریزند و همۀ خانواده بر روی آن دست می‌کشند، یا چند سکه را میان اعضای خانواده دست‌به‌دست می‌کنند که به آن «دست‌گردان» می‌گویند و سپس آن را به فقیر می‌دهند؛ آن‌ها بر این باورند که با این کار از ثواب پرداخت فطریه بهره‌مند می‌شوند. این رسم در برخی شهرهای دیگر نیز رایج است (صفی‌نژاد، ۴۰۶؛ نیز نک‍ : شهری، ۳ / ۳۷۲-۳۷۳؛ پاینده، همانجا). 
مردم سیرجان که به عید فطر «عید اشکم» نیز می‌گویند، گاه هنگام سحر در اول شوال برمی‌خیزند و پس از صرف سحری، با ماه رمضان «جاخالی» (خداحافظی) می‌کنند و به مناجات می‌پردازند. در گذشته، آن‌ها در بازار جمع می‌شدند و به دنبال پیش‌نماز، در صف‌هایی مرتب به‌سوی قبرستان حرکت می‌کردند (مؤیدمحسنی، ۳۰۷). 
مردم ماهشهر در گذشته، شب عید فطر دست و پای خود را حنا می‌بستند و صبح روز عید پس از شستن حنا، عید را به همدیگر تبریک می‌گفتند. آن‌ها برای صبحانه روز عید، نان «تبدون» (نوعی نان تافتون که روی آن کنجد می‌زدند) می‌پختند و موقع خوردن آن را با روغن حیوانی چرب می‌کردند؛ برخی خانواده‌ها لای این نان، گوشت چرخ‌کرده می‌گذاشتند. از روز عید تا چند روز پس از آن، خانواده‌ها به دیدوبازدید عید می‌پرداختند. برای پذیرایی در روز عید، خانم‌ها از یک هفته قبل نان‌شیرینی تنوری سنتی تهیه می‌کردند که تقریباً به اندازه یک نعلبکی کوچک بود و به آن «کُکال» می‌گفتند؛ نوعی نان‌شیرینی تابه‌ای به نام نون زرد نیز می‌پختند که وسط آن خاکه‌قند و دارچین می‌گذاشتند. عیدی‌گرفتن و عیدی‌دادن نیز در این‌جا رایج بود (قیصری، ۱۴۴). 
در جزیره کیش، برگزاری عید فطر با مراسم و آداب بسیار مفصل همراه است. در گذشته، سه تا پنج روز مکتب‌خانه‌ها را تعطیل می‌کردند و مردان نیز به دریا نمی‌رفتند. بچه‌های ۱۰-۱۲ساله لباس نو می‌پوشند و برای گرفتن عیدی به خانه آشنایان و همسایگان می‌روند. در این روزها، درِ خانه‌ها به روی همه بچه‌ها باز است (مختارپور، ۴۶۱-۴۶۲). از دیگر آداب عید فطر در این جزیره، اجرای موسیقی محلی در میدان‌ها و فضاهای باز منطقه است. در گذشته، گروه‌های موسیقی با نواختن نی‌انبونه و خواندن ترانه‌های محلی، مردم را نیز به پای‌کوبی دعوت می‌کردند. در میانه مراسم، یکی از نوازنده‌ها سینی بزرگی به دست می‌گرفت و در میان جمعیت می‌گرداند و هرکس به تناسب توانایی خود، سکه یا اسکناسی در آن می‌انداخت (همو، ۴۶۵). 
در برخی از مناطق، به تازه‌عروس‌ها و تازه‌دامادها عیدی می‌دهند. مثلاً در یزد، خانواده‌هایی که دختری را به عقد پسرشان درآورده‌اند، ولی هنوز مراسم عروسی برگزار نکرده‌اند، صبح روز عید برای عروسشان هدیه‌ای، ازجمله چند متر پارچه، یک ساعت یا انگشتر به همراه چند شاخه گل و چند کله‌قند می‌فرستند؛ همچنین در نخستین عید فطر پس از عروسی، خانواده‌های عروس و داماد هدایایی برای فرزندان خود می‌فرستند (وکیلیان، ۱۷۰). 
در برخی از روستاهای خمین نیز روز عید فطر، خانواده داماد برای تازه‌عروس خود عیدی می‌فرستد که در گذشته عبارت بود از یک قواره پارچه پیراهنی، مقداری برنج، روغن، قند، چای، کشمش سبز، شیرینی، میوه فصل و چند قالب صابون (همو، ۱۶۷). 
عید فطر برای مردم روستای ماخونیک بیرجند بزرگ‌ترین عید به شمار می‌رود. در این روز، مردم ضمن پوشیدن لباس نو به خانه دوستان و آشنایان و به‌ویژه مولوی (روحانی روستا) می‌روند؛ در این دیدوبازدیدها، آن‌ها با شیرینی، تخمه، نخود، بیسکویت، آب‌نبات و چای پذیرایی می‌شوند. این مراسم چهار تا پنج روز ادامه دارد. به هنگام دیدوبازدید، عیدی نیز به خانه همدیگر می‌برند که ممکن است قند، نان قلفی، خرما یا آب‌نبات باشد. خانواده‌هایی که تازه‌عروس دارند، برای او کفش، روسری، لباس و قند عیدی می‌برند. خانواده عروس نیز درعوض برای خانواده داماد کلاه می‌فرستند (برآبادی، ۴۰۷- ۴۰۸). 
در برخی از شهرها نیز گروه‌هایی که در طول شب‌های ماه رمضان با شعرخوانی، یا با زدن طبل و نواختن شیپور مردم را به هنگام سحر بیدار می‌کردند (نک‍ : ه‍ د، سحر)، در روز عید به در خانه‌ها و مغازه‌ها می‌رفتند و عیدی می‌خواستند. مردم نیز متناسب با توانایی خود هدیه‌ای به آن‌ها می‌دادند (نک‍ : وکیلیان، ۵۰-۵۱). 

تا چندی پیش، نماز عید فطر در تهران بدین‌ترتیب بود که جماعت مؤمنان، از هنگام طلوع آفتاب، با ذکر الله اکبر به در خانه امام جماعت مسجد محل ــ کـه قبلاً گروهی او را بـه حمام برده، و بر دست و پا و محاسن او حنـا بسته بودند ــ می‌رفتند و منتظر خـروج وی می‌شدند. امـام جماعت هنگام خروج از منـزل، با سر و پای برهنه و در حال ادای ذکر با خنجر یا شمشیری حمایل‌کرده که گویی به جهاد می‌رود، برای ادای نماز عید همراه جماعت مؤمنان، شتابان و دوان به خارج شهر و به‌طورکلی، جایی بدون سقف می‌رفت (شهری، ۳ / ۳۷۳). 
مردم تاجیکستان و تاجیکان ازبکستان و نیز مردم افغانستان، در روز عید فطر مراسمی کم‌وبیش شبیه به مراسم مردم ایران دارند؛ مثلاً در بهترین اتاق خانه خود سفره عید می‌اندازند، روی سفره انواع شیرینی، میوه و سمبوسه می‌گذارند و پیاله‌های چای‌خوری را در بالای سفره قرار می‌دهند. صبح روز عید، مردان پس از ادای نماز عید به‌صورت گروهی به همراه روحانی مسجد به خانه همسایگان می‌روند. صاحب‌خانه نیز آن‌ها را به اتاقی که سفره قرار دارد، دعوت می‌کند. نخست، روحانی دعای سفره می‌خواند و سپس، صاحب‌خانه از آنها پذیرایی می‌کند. پس از مردان، نوبت به زنـان می‌رسد. به این دیدوبازدیدها «عیدگردک» می‌گویند. کودکان نیز لباسهای عید خود را می‌پوشند و برای گرفتن عیدی که عبارت از تنقلات و تخم‌مرغ است، به خانه بستگانشان می‌روند (احمدُف، ۱۰۰-۱۰۱). 
از دیگر آداب تاجیکان این است که دختران دوشیزه در روز عید به دیدار آن گروه از دوستانشان که در فاصله میان دو عید فطر عروسی کرده‌اند، می‌روند و مدتی در آنجا به رقص و پای‌کوبی می‌پردازند؛ خانواده داماد از آن‌ها پذیرایی می‌کنند و هنگام بدرقه نیز هدایایی به آن‌ها می‌دهند (همو، ۱۰۷). 
هزاره‌های افغانستان مراسم و تشریفات خاصی در این روز برگزار می‌کنند؛ ازجمله عید مردگان، عید زندگان، عید دوستان، دعوت خویشان بـرای رفتن به مـزار درگذشتگان، و پختن حلوای سرخ محلی. آنان در روز یا شب عید، به قدر توان خویش، آرد و روغن و سمنک (سمنو یا حلوا) فراهم می‌کنند و آن را در خانۀ ریش‌سفید محل می‌پزند و میان همسایگان تقسیم می‌کنند. در شب عید نیز خانواده‌ها به نشانه روشنایی، فتیله‌های پنبه‌ای را پس از آغشتن به روغن، آتش می‌زنند و از طویله تا دهلیز خانۀ خود را بدین‌گونه چراغانی می‌کنند. در مراسم عید مردگان نیز برای شادی درگذشتگان ختم قرآن و روضه‌خوانی و خیرات صورت می‌گیرد (خاوری، ۲۷۹-۲۸۰). 
اهمیت عید فطر در فرهنگ مسلمانان ایران چنان است که در اشعار فارسی نیز، از گذشته‌های بسیار دور، از این روز به‌عنوان عیدی بزرگ و باشکوه یاد شده است (نک‍ : عفیفی، ۳ / ۱۸۳۷). 

مآخذ

آلمانی، هانری رنه دُ، از خراسان تا بختیاری (سفرنامه)، ترجمۀ علی‌محمد فره‌وشی، تهران، ۱۳۳۵ ش؛ ابن‌منظور، لسان؛ احمدُف، روزی، جایگاه اعیاد اسلامی در فرهنگ مردم تاجیک، تهران، ۱۳۸۸ ش؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، روزنامۀ خاطرات، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۶ ش؛ همو، مرآه البلدان، به کوشش عبدالحسین نوایی و هاشم محدث، تهران، ۱۳۶۷ ش؛ برآبادی، احمد، مردم‌شناسی روستای ماخونیک، تهران، ۱۳۸۴ ش؛ بیهقی، ابوالفضل، تاریخ، به کوشش خلیل خطیب‌رهبر، تهران، ۱۳۷۶ ش؛ پایندۀ لنگرودی، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، ۱۳۵۵ ش؛ توکلی، محمدرئوف، جغرافیا و تاریخ بانۀ کردستان، تهران، ۱۳۶۳ ش؛ خاوری، محمدتقی، مردم هزاره و خراسان بزرگ، تهران، ۱۳۸۵ ش؛ دوستی، شهرزاد، «معرفی و تحلیل گزیده‌ای از مراسم عید فطر در فرهنگ مردم ایران»، فرهنگ مردم، تهران، ۱۳۸۷ ش، شم‍ ۱۳؛ سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم کوهپایۀ ساوه، تهران، ۱۳۷۹ ش؛ سالور، قهرمان میرزا (عین‌السلطنه)، روزنامۀ خاطرات، به کوشش مسعود سالور و ایرج افشار، تهران، ۱۳۷۴ ش؛ شاردن، ژان، سیاحت‌نامه، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، ۱۳۳۵ ش؛ شاه‌حسینی، علیرضا، خوار (گرمسار) و میراث کهن آن، سمنان، ۱۳۸۵ ش؛ شریعت‌زاده، علی‌اصغر، فرهنگ مردم شاهرود، بی‌جا، ۱۳۷۱ ش؛ شهاب کومله‌ای، حسین، فرهنگ عامۀ کومله، رشت، ۱۳۸۶ ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، ۱۳۷۱ ش؛ شیل، مری، خاطرات، ترجمۀ حسین ابوترابیان، تهران، ۱۳۶۲ ش؛ صالح طبری، محمد، بابل، سرزمین طلای سبز، تهران، ۱۳۷۸ ش؛ صفری، بابا، اردبیل در گذرگاه تاریخ، تهران، ۱۳۵۳ ش؛ صفی‌نژاد، جواد، مونوگرافی ده طالب‌آباد، تهران، ۱۳۵۵ ش؛ طباطبایی‌فر، رضا، روستای قاطول در گذر زمان، تهران، ۱۳۸۱ ش؛ عفیفی، رحیم، فرهنگ‌نامۀ شعری، تهران، ۱۳۹۱ ش؛ فاروقی، عمر، نظری به تاریخ و فرهنگ سقز کردستان، بی‌جا، بی‌تا؛ فقیهی، علی‌اصغر، تاریخ جامع قم (تاریخ مذهبی)، قم، حکمت؛ فوروکاوا، نوبویوشی، سفرنامه، ترجمۀ هاشم رجب‌زاده و کینیجی ئه‌اورا، تهران، ۱۳۸۴ ش؛ قادری، زاهد، کردستان، تهران، ۱۳۸۷ ش؛ قیصری، عیسی، فرهنگ عامیانۀ ماه‌شهر، تهران، ۱۳۹۱ ش؛ کیانی، منوچهر، سیه‌چادرها، تهران، ۱۳۷۱ ش؛ لهسایی‌زاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، تهران، ۱۳۷۰ ش؛ محمدی، علی، تکاب افشار، تهران، ۱۳۶۹ ش؛ مختارپور، رجبعلی، دو سال با بومیان جزیرۀ کیش، تهران، ۱۳۸۷ ش؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، ۱۳۷۱ ش؛ موحد، جمیل، بستک و خلیج فارس، تهران، ۱۳۴۹ ش؛ ناصری، عبدالله، فرهنگ مردم بلوچ، رسالۀ تایپی، ۱۳۵۸ ش؛ نظری داشلی‌برون، زلیخا و دیگران، مردم‌شناسی روستای ابیانه، تهران، ۱۳۸۴ ش؛ نقیب، محمدمسعود، خلخال و مشاهیر، تبریز، ۱۳۷۹ ش؛ نوربخش، حسین، بندر لنگه در ساحل خلیج فارس، بندرعباس، ۱۳۵۸ ش؛ وکیلیان، احمد، رمضان در فرهنگ مردم، تهران، ۱۳۷۶ ش. 

 انتهای پیام



منبع

به این نوشته امتیاز بدهید!

ایسنا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×