تفاوت طرح اسلام سیاسی امام خمینی و سیدجمالالدین اسدآبادی
به گزارش خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری فارس، در هندسه فکری اسلامِ انقلابی، سیاست جزو جدانشدنی دین است و به عبارتی دین چیزی جز ظهورات آن در عرصههای ختلف از جمله مهمترین آنها یعنی سیاست نیست. امام امّت فریاد زد: «والله اسلام تمامش سیاست است.» همو در مقدمه کتاب ولایت فقیه چنین بیان میکند که: «کسی اگر اجمالاً هم از اسلام شناخت داشته باشد به سیاسی بودن آن پی خواهد برد، اما تئوریزه کردن حاکمیت اسلام در جامعه و منسجم کردن تفکر سیاسی اسلام به منظور حکومت، محصول دهههای اخیر است که مولود برخی تحولات در جهان اسلام است.»
اینکه اسلام سیاسی چیست و چه بصیرتهایی را در جهان اسلام نهادینه کرده است، همواره از موضوعات اساسی جوامع فکری در بین مسلمین بوده است. با حجتالاسلام مهدی اسلامی در این باره گپ زدیم که در ادامه بخشهایی از آن از نظرتان میگذرد.
تقبیحِ عبارت اسلام سیاسی از سوی غربیها
وی ابتدا در مورد اصطلاح اسلام سیاسی گفت: عبارت اسلام سیاسی، عبارتی تازه و بدیع است که پس از پیروزی انقلاب سیاسی از سوی غربیها مورد استفاده گستردهای قرار گرفت. غرض آنها مصادره این عبارت بود تا چنین نمایان کنند که رویکرد سیاسی در اسلام برخلاف رویکرد غیر سیاسیاش، دستاوردی چون گروههای تکفیری نظیر داعش و القاعده دارد. آنها اسلام سیاسی را مساوی با بنیادگرایی قرار میدهند که ثمره آن ترور و خشونت و امثالهم در جهان است.
سیدجمال، هجوم آورنده به تمدن غرب
اسلامی بیان کرد: یکی از شخصیتهایی که در این عرصه مورد مطالعه قرار گرفته است، متکفر شهیر قرن نوزدهم، سیدجمالالدین اسدآبادی است. از او در مورد اندیشههای سیاسی، مطالب و یادداشتهای بسیاری برجا مانده است. وحدت عموم مسلمین و تقابل با غرب و مطامع استعماری آن، از جمله اهداف و دغدغههای اصلی سیدجمال است.
به تعبیر رهبر معظم انقلاب، «سیدجمالالدین اسدآبادی، سنگرهای فکر و فرهنگ و تمدن غرب را از موضع اسلامی خود، بمباران میکرد تا آنها از خودشان دفاع کنند، او به آنها هجوم میبرد (۵۹/۲/۲۷).»
اشتباهی که سیدجمال مرتکب شد و امام خمینی از آن درس گرفت
سیدجمال میخواست تا با نزدیکی به حکام و دستگاه قدرت سیاسی، مقابله با استعمار غرب را پیش ببرد؛ اما او در به ثمر نشاندن اهداف خویش چندان موفق نبود و توفیق عملی کردن طرحهای خویش را نیافت. امام خمینی بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران ضعف سیدجمال را در عین دارا بودن لیاقت این میدانست که پایگاه ملی و مذهبی در میان مردم نداشت، چراکه او در پی این بود که از طریق حکام و با اِعمال اصلاحگری در چالش با غرب پیروز شود و به نوعی نخبهگرایی را به کار خود وارد کرد. این مسأله همان نکتهای است که مرحوم حضرت امام سعی کرد در استمرار بخشیدن به حرکت آگاهان فقهای شیعه، به نحو بهتری آن را پیش گیرد. قصد امام قصدش این بود که در این صحنه تقابل و مبارزه نه فقط قشر خاص، بلکه عموم مردم بنا به اقتضای شرایط ورود کنند؛ یعنی هنر امام این بود که مسأله سیاست و موضوعات روز جامعه را دغدغه مردم قرار داد. تفاوت اصلی امام خمینی این بود که ضمن تحفظ بر فقاهت و عقلانیت اسلامی اسلام سیاسی را مطرح کرد.
جایگاه مردم در پیروزی نهضت اسلامی
اسلامی گفت: مؤلفه اصلی نهضت سیاسی امام که توانست آن را به پیروزی برساند، حضور مردم است. حاضر شدن مردم از سویی و رهبری و قرائت درست امام خمینی از اسلام عواملی بودند که پیروزی انقلاب را نتیجه بخشیدند. حرکت سیدجمال از این رکن و اصل مهم مفقود بود؛ چه بسا اگر این نکته در حرکت سیدجمال بود، میتوانست در حرکت سیاسی و مبارزاتی خویش موفق باشد.
وی افزود: لازم به ذکر است که حضرت آقا در بیانات خویش، اسلام سیاسی اصیل را همان روشی معرفی میکنند که امام خمینی به عنوان یک تربیت یافته در مکتب اهل بیت (علیهمالسلام) آن را پیگیری و عملی کرد و اساساً امام را در عصر حاضر به نوعی مبدع آن بیان میکنند. این درایتی است از جانب ایشان تا در برابر جنگ روایتی که غربیها از اسلام سیاسی به راه انداختهاند، جمهوری اسلامی بتواند صاحب تعریف دقیق و رسمی باشد. غرب، خواهان این است که هرکسی را که از حکومت اسلامی صحبت کند، شبیه به گروههای تکفیری نشان دهد. کافی است که در اینترنت عبارت «political islam» به معنای اسلام سیاسی را جستجو کنید، نتیجه را خواهید دید که عکس گروههای تندرو را در کنار عکسهایی از انقلاب اسلامی ایران نمایش میدهد.
ضعف ایدئولوژیک، اخوانیها را به ورطه سقوط کشاند
رئیس دفتر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم گفت: استعمار غربی در پی آن است که سلفیت، بنیادگرایی، القاعده، وهابیت، اخوان المسلمین و امثال آنهارا نماینده حقیقی اسلام سیاسی معرفی کند که این موضوع را همانطور که بیان شد در تبلیغات رسانهای آنها به خوبی میتوان مشاهده کرد؛ حال آن که این نوع قرائتها از اسلام، از لحاظ ایدئولوژی کاملا با اسلام ولایتی امام خمینی متفاوتاند. از باب نمونه انفعال نداشتن در مقابل ظالمین و طاغوت از اساسیترین عناصر ایدئولوژی اسلام سیاسی امام خمینی است؛ اما میبینیم اخوانیها پس ازانقلاب مصر به دلیل فقدان اصول منسجم مبارزاتی، دست دوستی با غربیها دادند و نتیجه آن شد که دیدیم؛ سقوط محمد مرسی و اسلامگراها در مصر.
وی افزود: سیدجمال و بعضی از پیروان او هیچگاه نتوانستند جریانسازی مؤثری را در جهان اسلام پدید آورند، بلکه بعضی اندیشههای موردی و شخصی بود که حائز و حامل بعضی بصیرتهای مهم در جامعه شد، اما به صورت گسترده و جدی چندان توفیقی در ایجاد اندیشه خاص در متن و بطن جامعه نداشتند. سید قطب که برخی آثارش توسط مقام معظم رهبری ترجمه و منتشر شده، یکی از این دست افراد است که به دنبال تغییر بود و برای رهایی از انحطاط موجود در جوامع میکوشید. آن شاخصه و مؤلفهای که این افراد را موردتوجه قرار میدهد، ظلمستیزی و تقابلشان با زیادهخواهی غرب بوده است که توانست بازتابهایی مثبت را در جامعه اما به شکل خفیف داشته باشد. به تعبیری باید گفت پس از مدتها بار دیگر برخی انگارههای اصیل اسلامی نظیر عزتخواهی و ظلمستیزی به عموم جامعه مسلمین تزریق شد.
اسلامی بیان داشت: نکته دیگری هم که در این راستا باید گفته شود، این است که برای رهایی بشر از انحطاط، ظلمستیزی شرط لازم است، اما کافی نیست؛ بلکه باید بر یک تفکر ایدئولوژیک محکم و استوار بنا شود؛ چرا که این جنبشها از زمانی که در جامعه حاضر میشوند، باید برای سؤالات و شبهات مطرح شده در جامعه پاسخی قانع کننده داشته باشند و این مهم تنها به وسیله داشتن یک ایدئولوژی کامل محقق میشود. به طور مثال در حالحاضر گردانهای بسیاری در فلسطین اشغالی به تقابل با رژیم صهیونیستی دست میزنند، اما نکتهای که میتواند آنها را در رسیدن سریع به اهدافشان کمک رساند، داشتن یک تفکر سیاسی منسجم است. پس ظلمستیزی در کنار یک منظومه فکری منسجم ارکان اصلی نظریه اسلام سیاسی هستند.
انتهای پیام/
شما می توانید این مطلب را ویرایش نمایید
این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید