بحث درباره نسبت زبان فارسی و زبانهای محلی در ایران
علیرضا حسنزاده میگوید «هشتگ منوفارسی» میخواهد با سوءاستفاده از مشکلات اقتصادی و شکاف طبقاتی، شکاف فرهنگی را که در میان اقوام ایرانی وجود ندارد، بهوجود بیاورد.
نگار داوری اردکانی نیز با تاکید بر حفظ زبانهای مادری در کنار زبان ملی آنها را سرمایههای ملی توصیف میکند. همچنین فاطمه عظیمیفرد چندزبانگی را ویژگی برجسته کشور میداند و تضادی میان زبان فارسی بهعنوان زبان ملی و زبانهای محلی و قومی قائل نمیشود.
به گزارش ایسنا، نشست زبان فارسی؛ آیینه ایران، زبان مادری» (بررسی نسبت زبان فارسی با زبان مادری) به مناسبت «روز جهانی مردمشناسی» و «روز جهانی زبان مادری» و آنچه «نقد جریان اخیری که سعی در ایجاد شکاف قومی میان زبان فارسی و سایر زبانهای ایرانی» عنوان شد، ۲۷ بهمنماه بهصورت آنلاین در اسکایروم و بهمیزبانیِ پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات و پژوهشکده مردمشناسی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری با سخنرانی «نگار داوری اردکانی» استاد دانشگاه شهید بهشتی، «فاطمه عظیمیفرد» مدیرگروه رسانه مرکز مطالعات صداوسیما و «علیرضا حسنزاده» عضو هیئت علمی پژوهشکده مردمشناسی با دبیری مصطفی اسدزاده برگزار شد.
علیرضا حسنزاده در مطلع این نشست گفت: نخست باید دو نقد عمده را در ارتباط با طرح گفتمان سطحی و سیاستزده یادشده مطرح کرد؛ اول جایگاه علوم میراثی ایران در اقتصاد پژوهش و جایگاه نمادین آن بهعنوان سرمایهای فرهنگی، و دوم منبع خودآگاهی هویتی و یکپارچگی اقوام ایرانیست.
او ادامه داد: در طول تاریخ ایران بزرگانی چون ابوریحان بیرونی بنیانگذار علوم میراثی ایران و شارح هویت ملی از طریق دانش مردمشناسی و غیره بودهاند و این درحالیست که بدون علوم، دانش و سواد میراثی بزرگانی چون حافظ و فردوسی نمیتوانستند شاهکارهای خود را که منبع درخشان وحدت اقوام ایرانیست، بیافرینند. آنان نماد برجسته علوم و دانش میراثی در هویت بودهاند. زمانیکه دانش منتج از علوم میراثی به دانش عمومی و آگاهی در حوزه عمومی تبدیل نشود، این خطر وجود دارد که گفتمانهای سطحی و سیاستزدهای چون تضاد زبانهای ایرانی وارد حوزه عمومی شود. بنابراین نخست باید درخواست کرد که جایگاه علوم میراثی در اقتصاد پژوهش تقویت شود و به علومی چون «مردمشناسی»، «زبانشناسی» و غیره بهای بیشتری دادهشود. دوم با تبدیل دانش کارشناسی(expert knowledge) به دانش حوزه عمومی(public knowledge) دانش، سواد و خودآگاهیِ میراثی جامعه و مردم تقویت میشود. سوم اینکه از محققان حوزه علوم میراثی چه در داخل ایران و چه خارج ایران بهشکلی درخور تقدیر شود و همینطور از رماننویسان و هنرمندانی که آثار آنان باعث تعمیق خودآگاهی میراثی و هویتی مردم میشود و بر یکپارچگی اقوام ایرانی تأکید دارند، بهشایستگی قدردانی شود. این امر باید آثار تمام زبانهای اقوام ایرانی، خودِ زبان فارسی و دیگر زبانها را در بر گیرد.
زبان انگلیسی در رقابت با فارسی
عضو هیئت علمی پژوهشکده مردمشناسی درباره تقویت علوم میراثی و رقابت زبان انگلیسی با زبانهای آسیایی اینطور توضیح داد: رقابت تمدنی و فرهنگی متأثر از قدرت گفتمانسازی علم است و به این دلیل میبایست علوم میراثی تقویت شوند؛ علومی چون «ایرانشناسی»، «مردمشناسی» و «زبانشناسی». برای نمونه، زبان انگلیسی در چند سده اخیر خود را در رقابت با زبان فارسی در شبهقاره هند و این بخش از آسیا میدیده و طرح این موضوع از سوی شبکه انگلیسیِ یادشده [بیبیسی]، متأثر از این رقابت، و بهتعبیری حذف رقیب، یعنی زبان فارسی با قلب تاریخ و واقعیت تاریخی و فرهنگیست. این همان کاریست که در ایجاد شکاف میان زبان پشتو و دری در افغانستان انجام شدهاست.
«فارسی» چندصداییترین ادبیات دنیا را دارد
حسنزاده درباره فارسی و چندزبانگی در ایران و ردپای آن بر فرهنگ عمومی شرح داد: ایران سرزمینیست که در آن چندزبانگی امری متقدم و خودجوش بوده و هست. ساختار قالب ازدواج برونهمسری و میانقومیست که خود نیاز به آگاهی و تسلط به چند زبان، بهویژه «فارسی»، را بهعنوان زبان میانجی برجسته و حیاتی میکردهاست. از سوی دیگر، این زبان بهدلیل بهرمندی از بافت فرهنگی اقوام ایرانی یکی از چندصداییترین ادبیات دنیا را دارد. بهگونهای که ما با یک زبان میانقومی مواجهایم که در آن درخشش همه اقوام مشاهده میشود. در این زمینه کافیست مثلاً به یاد «شهریار» بیافتید، یا به یاد بیاورید که «غلامحسین ساعدی» یعنی بنیانگذارِ «رئالیسم جادویی» در ایران، که حتی گروهی بر این باورند که او زودتر از نویسندگان دیگر و حتی «مارکز» این سبک را ایجاد کرده؛ او، «صمد بهرنگی» و غیره.
«فارسی»، زبانِ گروههای بیصدا و مظلوم
این مردمشناس بیان کرد: «زبان فارسی» در طی تاریخ زبان گروههای بیصدا و مظلوم بوده و گفتمان «عشق» و «صلح» را نمایندگی میکرده، وگرنه محال است یک زبان بتواند اینطور مرزهای جغرافیایی و سیاسی را درنوردد. فارسی در طی تاریخ با وجود حملات گوناگون نهتنها از میان نرفت، که به اوج بلوغ رسید و اکنون میتوان این زبان را که گروهی زمانی آن را بهعنوان «زبان عوام» تمسخر میکردند، صاحب یکی از میانقومیترین، میانفرهنگیترین و میراثیترین ادبیات جهان دانست که در آن، زیستجهانِ همه اقوام ایرانی و تجربه زیسته آنها منعکس شدهاست. این زبان آیینه تنوع فرهنگیست و به این دلیل در نقطه تضاد با هیچ زبانی قرار ندارد. «هشتگ منوفارسی» را باید از این لحاظ در تضاد با واقعیت رابطه زبان فارسی و تنوع فرهنگی و پیوند آن با جایگاه اقوام ایرانی در رشد این زبان دانست. این زبان بهدلیلِ بُعد عرفانیِ خود و نیز تأکید بر مفاهیم کلیدی چون «عشق» که میانمتنی و آستانهایاند، آیینه مدارا و تنوع فرهنگی بودهاست. در گفتمان سطحیِ «منوفارسی» سعی شده از فارسی دیگریسازی شود و فارسی را که پل وحدت اقوام ایرانی و زبان میانجی آنها بوده، در تضاد با زبان سایر اقوام ایرانی نشان دهند. این قلب حقیقت تاریخی وحدت اقوام ایرانیست.
حسنزاده علت تقابل با چندزبانگی و داشتنِ لهجه در ایران را چنین تعبیر کرد: تقابل با چندزبانگی به فهم غلط از امر مدرن و نظام بوروکراتیک ایران برمیگردد، که از سوی خود اندیشمندان ایرانی در قالب نقد حاشیه مرکز و بازنمایی غلط فرهنگهای ایرانی در فیلمفارسی و مسئله «لهجه» نقد شدهاست. غلامحسین ساعدی، شهریار، بیژن مفید، شیون فومنی، داریوش مهرجویی، جلال آلاحمد و بسیاری دیگر آن را نقد کردهاند. بهواقع کاربرد ابزاری زبان در نظام بوروکراتیک و خوانشِ تکصدایی از امر مدرن و هویت ملی از سوی خود اندیشمندان ایرانی نقد شدهاست. این درحالیست که در دیوانسالاری کلاسیک ایرانی و سلسلههای گوناگون آن چون سامانیان، غزنویان و غیره حتی این تضاد وجود نداشتهاست. آنچه «احمد کسروی» بهعنوان زبان پاک یا زبان نژادی مطرح کرد، در تضاد با ماهیت فرهنگی و تمدنی و عرفانی زبان فارسی بهعنوان یک زبان میانجی، میانقومی و میانفرهنگی قرار دارد. آموزش و پرورش میبایست به علوم و سواد میراثی برای افزایش دانش نسل جدید ما توجه کند و برای مثال، آنها را با میراث روایی ایران و سپهر فرهنگی و منظر میراثی و روایی وحدت اقوام ایرانی آشنا سازد. جایگاه «نظامی گنجوی» بهعنوان پدر قصههای پریانِ ایرانی باید تقویت شود. مؤسساتی چون کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و شبکههای استانی باید کودکان را با شعرای ملی، محلی و فرهنگ ملی و محلی خود بیشتر آشنا کنند و تصور منفی پدر و مادرها را در مورد چندزبانگی و داشتن لهجه اصلاح کنند.
عضو هیئت علمی پژوهشکده مردمشناسی درباره لزوم و اهمیت وجود «لهجهها» توضیح داد: اصلاح استریوتایپ و تصور غلط در مورد داشتن لهجه باید برای حفظ زبانهای اقوام ایرانی انجام شود و اهمیت چندزبانگی شرح داده شود. یکپارچگی فرهنگی اقوام ایرانی عمری هزارانساله دارد و بهنظر من باید شکاف طبقاتی را که منجر به واگرایی میشود بهسرعت کاهش داد. بهواقع ما شکاف زبانی و فرهنگی نداریم و مسئله ما مشکل اقتصادی و شکاف طبقاتیست. «هشتگ منوفارسی» میخواهد با سوءاستفاده از مشکلات اقتصادی و شکاف طبقاتی، شکاف فرهنگی را که در میان اقوام ایرانی وجود ندارد، بهوجود بیاورد. آنها بهدنبال تضعیف پیوند عمیق فرهنگی اقوام ایرانی و وحدت ایرانیاناند و این هدف را با ایجاد تصور شکاف میان زبان اقوام ایرانی دنبال میکنند.
علیرضا حسنزاده چندین راه حل را بهعنوان پیشنهاد برای تقویت زبانهای رایج در ایران و فارسی مطرح کرد:
۱. افزایش جایگاه نمادین و سرمایه اجتماعی و فرهنگی زبانهای اقوام ایرانی
۲. ایجاد جوایز ادبی برای آثار برجسته زبانهای اقوام ایرانی که نماینده نگاهی عمیق به میراث فرهنگی و زبانی و مبشر وحدت و صلح باشند.
۳. ثبت اسناد زبان اقوام ایرانی در میراث مکتوب ایران از سوی یونسکو
۴. اصلاح بازنمایی زبان اقوام ایرانی در سینما و تغییر استریوتایپ لهجه داشتن
۴. بهبود جایگاه زبان اقوام ایرانی در شبکههای استانی
۵. توجه به شاعران اقوام ایرانی و تجلیل از آنها در تقویم رسمی کشور
۶. بازنمایی چهرههای شاخص اقوام ایرانی در فضای عمومی؛ مثلاً در بزرگراه کردستان در تهران میتوان تندیس «مولوی کُرد» را قرار داد یا در خیابان رشت تندیس «شرفشاه گیلانی» را.
۷. آشنایی کودکان با میراث روایی ایران از طریق قصهگویی به زبانهای ایرانی.
۸. تقویت علوم میراثی در حوزه عمومی و جایگاه آن در اقتصاد پژوهش کشور.
۹. شرح اهمیت و مزیتهای چندزبانگی و تغییر استریوتایپ داشتن لهجه.
زبانهای مادری سرمایه ملی هستند
در ادامه نگار داوری اردکانی نیز درباره چندزبانگی در ایران گفت: همزیستی اقوام مختلف در ایران امری دیرینه است و ریشه در تاریخ کهن ایران دارد چنانچه در کتیبههای باستانی ایران میتوان استفاده از چند زبان را بهطور همزمان مشاهده کرد. بههمین دلیل ما در طول تاریخ ایران با برچسب منفی در مورد زبانهای ایرانی روبهرو نیستیم.
دانشیار دانشگاه شهید بهشتی، رشد و برکشیده شدن زبان فارسی به پایگاه زبان ملی، معیار و رسمی را طی فرایندی طبیعی از پایین به بالا(مردمی) و بدون دخالت هیچ قدرت سیاسی دانست. و به عقیده او، زبان فارسی در طول قرون، نقش زبان مشترک و بینالمللی فرهنگی در منطقه وسیعی از جهان را ایفا کردهاست و همچنان میکند.
این زبانشناس اضافه کرد: وحدت اقوام در ایران چنان بودهاست که نخستین مدرسه آموزش زبان فارسی در تبریز و بههمّت رشدیه صورت گرفت و این توجه و علاقه اقوام ایرانی را به زبان فارسی نشان میدهد.
داوری اردکانی خواستار فرهنگسازی و ایجاد هوشیاری زبانی درباره زبان ملی و زبانهای مادری رایج در ایران و نیز افزایش آگاهی از ماهیت، مزیتها و معایب چندزبانگیِ آموزشی شد و پیشینه مشکلات درباره زبان فارسی را چنین شرح داد: مشکل در این زمینه از اقدامات پهلوی اول شروع شد که با تجویز روش سوادآموزیِ یکسان در میان ایرانیان فارسیزبان و غیرفارسیزبان و با استفاده از کتابهای یکسان، کارِ یادگیری زبان فارسی را برای ایرانیان غیرفارسیزبان دشوار کرد. چندزبانگی واقعیت بیشتر کشورهای جهان است و زبانهای مادری رایجِ هر کشور، در کنار زبان ملی، سرمایه ملی آن کشورند؛ سرمایههایی که میبایست در رشد، اعتلاء، حفظ و پاسداری آنها کوشید.
چندزبانگی ویژگی برجسته کشور
همچنین فاطمه عظیمیفرد، زبانشناس و مدیر گروه زبان و رسانه مرکز تحقیقات صداوسیما، نخست اهمیت ابعاد مختلف هویت و پیچیده و چندلایهای بودن آن را یادآور شد و از زبان بهعنوان یکی از شاخصههای اصلی هویت نام برد. او چندزبانگی را ویژگی برجسته کشور دانست و تضادی میان زبان فارسی بهعنوان زبان ملی و زبانهای محلی و قومی قائل نشد.
عظیمیفرد با توجه به اهمیت نام بهعنوان اولین ویژگی هویتی افراد، به مرور پژوهشهای دهههای اخیر درباره نامگذاری اشخاص پرداخت و از توجه و اقبال به نامهای ملی در مناطق مختلف قومی ایران نمونههایی را برشمرد.
او در ادامه به توجه همزمان رادیو و تلویزیون به زبان معیار فارسی و زبانهای مادری اشاره کرد و از نقش شبکههای استانی در ترویج زبان مادری اقوام ایرانی سخن گفت و افزود در نظرسنجیهای صداوسیما رضایت بالایی از استفاده و کاربرد زبانهای اقوام ایرانی در این شبکهها در بین مخاطبان استانی وجود دارد.
این زبانشناس به پژوهش برجسته شهین نعمتزاده با عنوان «طرح ملی واژگان پایه فارسی» که در دهه ۸۰ با هدف شناسایی واژگان پایه دانشآموزان ایرانی دوره ابتدایی انجام شده، اشاره کرد و گفت: این طرح که باید در سیاستگذاری زبانی مورد توجه قرار گیرد، براساس ضرورت توجه به تفاوتهای کودکان مناطق مختلف کشور در درک واژگان پایه فارسی انجام شد و اهمیت توجه به تفاوتهای اقلیمی در آموزش زبان فارسی را نشان میدهد.
مدیرگروه زبان و رسانه مرکز تحقیقات صداوسیما، همچنین به تلاش برای حفظ فرهنگ و زبانهای اقوام ایرانی به کمک جمعآوری فرهنگ عامه و قصهها به کوشش «انجوی شیرازی» از سال ۱۳۴۱ اشاره و از توجه به اقوام ایرانی در سریالسازیهای صداوسیما از بدو تأسیس تلویزیون در ایران یاد کرد و گفت: اکثر اقوام ایرانی در سریالها حضور داشتهاند.
عظیمیفرد در پایان نقش «سمنها» را در حفظ زبانهای اقوام ایرانی در کنار زبان فارسی بسیار مهم دانست و از ساخت چندین فیلم با تأکید بر «زبان بلوچی» خبر داد.
انتهای پیام