سرتیم حفاظت از امام در بهمن ۵۷: رادیوی اختصاصی برای انقلابیون راه انداختیم
گروه تاریخ خبرگزاری فارس ـ امین رحیمی: «براتی» همان اول کار خاطرهای جالب از استقبال مردم از امام (ره) در مسیر فرودگاه تا بهشت زهرا (س) تعریف میکند که حال و هوای آن روز را آشکار میسازد: «خودرو حامل امام (ره) و خودروهای حفاظت در مسیر بهشت زهرا (س) در میان جمعیت انگار غرق شده بودند و ناپیدا بودند. ما در یکی از خودروهای حفاظت بودیم. افراد زیادی مدام از بدنه خودروها بالا میرفتند و وقتی به یکی از آنان گفتم اینکه خودرو حامل امام (ره) نیست، چرا آمدی روی خودرو؟ جواب داد این خودرو امام (ره) نیست، ولی به امام (ره) میرسد».
ماجرای جالب دیگری هم تعریف میکند و میگوید: «امام (ره) پس از سخنرانی تاریخی در بهشت زهرا (س) با بالگرد به سمت تهران بازگشتند و بالگرد در بیمارستان هزار تختخوابی سابق فرود آمد. چون این بیمارستان جایگاه فرود بالگرد داشت. از آنجا امام (ره) به همراه حاج احمد آقا و آقای ناطق نوری بیسروصدا سوار خودرو شدند و رفتند در خیابانهای تهران و همه ما بیخبر ماندیم! هیچکس خبری از امام (ره) نداشت و بعد فهمیدیم که به خانه یکی از اقوامشان حوالی شمال خیابان شریعتی فعلی رفتهاند. چند ساعتِ سخت بر ما گذشت، ولی شهید بهشتی و شهید مطهری به ما آرامش میدادند و میگفتند نگران نباشید و به خدا توکل کنید».
خبر داد که آقا سلامت هستند
بیخبری از امام (ره) پس از بازگشت از بهشت زهرا (س) ادامه داشت تا اینکه به گفته حاج اکبر چنین شد: «ساعت حدود ۹ شب بود که آقای ناطق نوری از طریق یک تلفن عمومی با مدرسه رفاه تماس گرفت و خبر داد که امام (ره) سلامت هستند و به مدرسه رفاه میآیند. در طبقه دوم مدرسه یک کلاس را آماده کردند که امام (ره) استراحت کنند و چند ساعتی بودند تا سحر روز بعد که منزلی در مجاورت مدرسه علوی برای اقامتشان درنظر گرفته شد. در واقع یک منزل کوچک بود که شهید عراقی برای سکونت امام (ره) مهیا کرده بود. امام (ره) هر روز صبح برای نماز جماعت میآمدند مدرسه علوی و تا شب به کارهای انقلاب و دیدار با افراد میپرداختند».
محافظت از امام (ره) شیفتی شد
در مدرسه علوی، مسئولیت محافظت از امام (ره) شیفتی بود و چهاردهم بهمن شیفت حاج اکبر بود؛ «شیفتها را شهید بروجردی تعیین کرده بود و خودش ۱۳ بهمن شیفت بود و من ۱۴ بهمن. برای محافظت، تعدادی نیرو داشتیم و پستهای نگهبانی را هر ۲ ساعت عوض میکردیم و مختصر تجهیزاتی را که داشتیم، آماده نگه میداشتیم. تجهیزاتی از جمله تیربار داشتیم که شاید برای جلوگیری از حمله بالگردی کارآیی داشت، ولی در مقابل برای محافظت در برابر حملات هوایی با هواپیمای جنگنده هیچ سلاح دفاعی نداشتیم.
آن روز که مسئول حفاظت بودم، وقتی امام (ره) برای نماز صبح به سمت مدرسه میرفتند، ایشان را ملاقات کردم، بغل کردم و بوسیدم و ایشان گفتند که خانوادهشان کاری با من دارند. رفتم و آرام در زدم و حاج خانم در را باز کردند و گفتند به حاج مهدی عراقی بگویید که آقا سینهشان ناراحت است و هر خوراکیای به ایشان تعارف نکنند. سفارش هم کردند که تخممرغ عسلی و لیموشیرین برایشان تهیه شود. پس از نماز صبح شهید عراقی را یافتم و پیام را رساندم».
جالب اینکه کمیته استقبال از امام (ره) علاوه بر رسانه اصلی که خود مردم بودند و گوشهای مشتاق و زبانهای حقگوی ایرانیها بود، یک رسانه دیگر هم داشت و براتی درباره آن میگوید: «شهید عراقی از طریق افرادی در سازمان رادیو و تلویزیون یک فرستنده ۵ کیلوواتی در مدرسه رفاه مستقر کرده بود. این فرستنده بُرد محدودی در حد چند کیلومتر یا کمتر داشت و از ۴ عصر تا ۹ شب سخنرانی و سرود انقلابی پخش میکرد. بیانیههای امام (ره) نیز از این طریق به گوش مردم میرسید».
آخر کار هم بنا به روایت حاج اکبر اینکه: «روزها برنامه امام (ره) در مدرسه علوی پیشبرد انقلاب و دیدار با اعضای شورای انقلاب و مقامات و شخصیتها بود و تا وقتی ایشان در مدرسه علوی بودند. همین روال ادامه داشت تا اینکه امام (ره) به قم بازگشتند و مأموریت ما برای حفاظت از ایشان به پایان رسید».
انتهای پیام/
شما می توانید این مطلب را ویرایش نمایید
این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید