تأثیر و تفاوت جنگ اوکراین و جنگ غزه
به گزارش مشرق، سعدالله زارعی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:
سال ۱۴۰۲ در میان مناقشات صحنه بینالملل، شاهد دو جنگ نسبتاً بزرگ بودیم، جنگ اوکراین و جنگ غزه و در هر دو جنگ، غرب کنار یک طرف منازعه ایستاد و تلاش کرد طرف مقابل را از صحنه خارج نماید. این دو جنگ تا آخرین روزهای این سال استمرار پیدا کرد و البته با فراز و نشیبهایی هم توأم بود. جنگ اوکراین و جنگ غزه، به عبارتی هر دو جنگ، «بینالمللی» بودند و تأثیرات آنها هم ماندگار ارزیابی شده است. این دو جنگ در نحوه، شدت و پیامدها البته تفاوتهای زیادی با هم داشتند که بعضی از آنها به قرار زیر است:
۱- بیش از دو سال از آغاز جنگ اوکراین گذشته است. نقطه آغاز این جنگ تلاش کشورهای عضو ناتو برای ضمیمه کردن اوکراین به ناتو بود. این پس از آن بود که غربیها با راهاندازی کودتای نارنجی در فاصله نوامبر ۲۰۰۴ تا ژانویه ۲۰۰۵ تلاش کردند تا دولتی غربگرا و مخالف مسکو را در کییف سرکار بیاورند و ابتدا «ویکتور یوشچنکو» و سپس در سال ۲۰۱۹ ولودیمیر زلنسکی با این ویژگی روی کارآمدند. پیوستن اوکراین به ناتو که برخلاف توافق روسیه واتحادیه اروپا بود، از نظر تاریخی و جغرافیایی با روسیه نوعی یکپارچگی دارد، زنگ خطر را برای کرملین به صدا درآورد و جنگ پس از هشدارهای پوتین با حمله ارتش روسیه شروع شد و تاکنون استمرار پیدا کرده است و البته از شتاب آن بسیار کاسته شده است. در جنگ اوکراین فقط بخشی از این سرزمین که بیش از ۲۰ درصد خاک اوکراین نبود، درگیر جنگ بود. جنگ اوکراین در این دو سال به طور جدی از سوی دولتهای غربی مورد حمایت بوده است. گفته میشود دستکم ۸۶ میلیارد دلار
کمک در اختیار اوکراین قرار داده شده است. مرزهای شمالی (بلاروس)، غربی (لهستان، اسلواکی و مجارستان) و جنوبی (رومانی و مولداوی) آن باز بوده و حمایتهای نظامی غرب از طریق چند کریدور به این کشور سرازیر بوده است. مرزهای دریایی آن هم اگرچه با اعمال محدودیتهایی از سوی روسیه مواجه بوده ولی مسیر بهرهبرداری اوکراین از دریای سیاه و آزوف مسدود نبوده است.
وضعیت جنگ در غزه با آنچه درباره اوکراین گفته شد، تا حد بسیار زیادی متفاوت است. غزه در فاصله ۱۳۸۸ / ۲۰۰۹ تاکنون شش بار در معرض تهاجم گسترده ارتش اسرائیل قرار داشته و جنگ کنونی غزه در ادامه همان جنگهایی است که با هدف نسلکشی و پاک کردن صورت مسئلهای به نام «ملت فلسطین» روی داده است. در این جنگ همه سرزمین کوچک غزه و همه ساکنان آن در زیر فشار سنگین دشمن خود قرار گرفتهاند و با این وجود هیچ راه کمکی در اختیار ندارند. مرزهای شمالی، غربی، شرقی و جنوبی بهطور کامل و در واقع همه خشکی، دریا و هوای غزه و اطراف آن از سرا تا ثریا در اختیار اسرائیل میباشد. از حیث شدت نیز جنگ در غزه دهها بار شدیدتر از جنگ در اوکراین است.
۲- مدت زمان زیادی طول نکشید تا مشخص شود اوکراین قادر به مقاومت در برابر ارتش روسیه نیست بعد از آن حمایت کشورهای غرب از اوکراین با نوسانات زیاد مواجه گردید و کار به جایی رسید که رهبر مذهبی مسیحیان صراحتاً از رهبران اوکراین خواست پرچم سفید را بالا ببرند و از طریق واگذاری استانهای شرقی اوکراین به روسیه، جنگ را تمام کنند. کمااینکه پنج روز پیش وزیر خارجه اوکراین از آمادگی کییف برای شرکت در جلسه «صلح» با حضور روسیه صحبت کرد.
از آن طرف مدت زیادی از زمانی که مشخص شد رژیم اسرائیل قادر به شکست دادن مردم و مقاومت غزه نیست، نگذشت و از اینرو اگرچه جنگ با شدت زیاد ادامه پیدا کرد اما امید اسرائیل و دولتهای هوادار آن برای غلبه نظامی کمرنگ شد. هر دو جنگ درسهای تاریخی زیادی برجای گذاشته است که البته متفاوت از یکدیگر بودهاند. درس اول جنگ اوکراین عمدتاً ذیل این عنوان خلاصه میشود «آمریکا و اروپا در پدیدهای که آن را به طور واقعی مهمترین بحران امنیتی خود میخواندند، شکست خوردند.» در نقطه مقابل آن درس اول جنگ غزه این است که مردم فلسطین با گذشت ۷۵ سال، هیچ تردیدی در ضرورت آزادسازی سرزمینهای غصب شده نداشته و میتوانند علیرغم ناترازیهای نظامی زیادی که با دشمن خود دارند، معادله را تعیین کنند. مقاومت فلسطینیها در این جنگ تأثیر زیادی بر محیط بینالمللی داشت. جنگ غزه ثابت کرد عنصر ملتها تأثیری به مراتب بزرگتر از عنصر دولتها هر چند قدرتمند باشند، دارد.
۳- وقتی جنگ اوکراین در پنجم اسفند ماه ۱۴۰۰ شروع شد، خیلی از تحلیلگران از این تعبیر استفاده نمودند که جنگ اوکراین جهان را وارد دوره تازهای کرده است. واقعیت هم این است که جنگ اوکراین به لحاظ سطح تقابل – میان دو قدرت نظامی سطح بینالملل؛ روسیه و ناتو – بسیار مهم است. نقطه درگیری هم اهمیت ویژهای دارد و میتواند به حوزهها و موضوعات زیادی تسری پیدا کند. این جنگ بهطور قطع بر آینده دولت آمریکا و دولتهای اروپایی اثر عمیقی برجای میگذارد.
نکته این است که وقتی عملیات طوفانالاقصی و متعاقب آن تهاجم رژیم غاصب به غزه صورت گرفت، جنگ اوکراین با همه اهمیتش تحتالشعاع جنگ غزه قرار گرفت و در واقع تا حد بسیار زیادی به حاشیه رفت. در حالی که در اینجا رویارویی دو قدرت نظامی نبود. رویارویی یک قدرت متوسط منطقهای با یک گروه مقاومت بود. اینجا یک «چرا» وجود دارد. نحوه مواجهه دولتهای غربی با دو مقوله جنگ اوکراین و جنگ غزه هم این چرا را پررنگتر میکند.
حدود ده روز طول کشید تا کشورهای عضو اتحادیه اروپا در حمله روسیه به اوکراین واکنش هماهنگ نشان دهند و حدود یک ماه طول کشید تا مواضع آلمان و فرانسه در مورد جنگ با اتحادیه هماهنگ شود. این در حالی است که فاصله عزیمت وزرای خارجه آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان به تلآویو چند ساعت پس از آغاز جنگ و با انتقال حجمی از سلاحهای مؤثر هم توأم بود و در واقع فاصله میان وقوع حادثه و اقدام عملیاتی غرب علیه مقاومت غزه، با سرعت عجیبی طی شده است. آیا تفاوتهای ژئوپلیتیکی این دوگانگی اساسی را رقم زده است؟ آیا دوگانگی مذهبی این تفاوت را سبب گردیده است؟ آیا تفاوت ژئواستراتژیک این دو حادثه، سبب این حد از تفاوت در برخورد غرب با آن گردیده است؟ یا مجموعهای از این حوادث این اختلافات را سبب شده است؟
۴- جنگ اوکراین از سمت کشوری که مورد تهاجم قرار گرفته است، توأم با ضعف مردم آن بوده است. همین روزها تصاویری از برخورد نیروهای نظامی اوکراین با مردمی که از شرکت در جنگ پرهیز میکردند و یا تصاویری از خانمهایی که نگهداری پدر یا مادر پیر خود را به دفاع از بقاء کشورشان ترجیح میدهند، پخش شده است. در کنار این، تصاویر متعددی از غزه پخش شده است که مردم در زیر بمباران شدید حاضر به ترک غزه نیستند و در عین حال که اعضای خانواده را از دست دادهاند، خود را پیروز صحنه دانسته و با روحیه بالا صحبت میکنند. در برابر نقطه ضعفی که مردم در اوکراین در قبال جنگ نشان دادهاند، مردم غزه با قوت از مقاومت در این جنگ حمایت میکنند. این یعنی دو فرهنگ، دو مردم و در نتیجه دو پیامد کاملاً متفاوت.
امروز افکار عمومی چندان تحت تأثیر اوکراین نیست در حالی که به شدت تحت تأثیر مردم غزه هست و این همان تأثیر تمدنی است که مردم فلسطین و خود این سرزمین با استقامت در برابر تهاجم سنگین غرب دارند.
جنگ اوکراین به احتمال خیلی زیاد با پیروزی روسیه و شکست اوکراین به پایان میرسد و در تاریخ به عنوان جنگی که مردم در آن به شکست رسیدهاند، ثبت میشود و بعدها هم هیچ اوکراینی از یادآوری آن خشنود نخواهد شد. اما جنگ در غزه با پیروزی فلسطینیها به پایان میرسد و در تاریخ به عنوان مهمترین شکست اسرائیل در طول ۷۵ سال ثبت میشود.
رژیم صهیونیستی اگر پس از جنگ بماند هرگز نمیتواند با نشان دادن کشتار نزدیک به ۳۵ هزار انسان بیگناه و ویرانی حجم عظیمی از خانههای مردم، خود را پیروز این صحنه معرفی کند. به محض آنکه این جنگ به آخر برسد، فهرستی از اقدامات داخلی و خارجی جلوی رژیم صهیونیستی باز میشود. همین روزها در داخل رژیم بحث از اینکه جنگ غزه چه منافعی برای اسرائیل داشته، بالا گرفته است. دولت و شخص نتانیاهو باید پاسخگوی مرگ صدها نفر از نیروهای نظامی اسرائیل غاصب باشد که از ۱۶ مهرماه تاکنون در غزه به کام مرگ فرو رفتهاند.