یک پویش قرآنی و ناراحتی از دینداری مردم
به گزارش مشرق، دانیال معمار طی یادداشتی در روزنامه همشهری نوشت: ضدانقلاب و اربابانشان اینروزها ناراحتند. از چه چیزی؟ از نشانههای دینداری مردم در جامعه. از مشارکت ۱۰میلیون نفری مردم در پویش «زندگی با آیهها»، از اجتماع ۱۲۰هزار نفری قرآنیها در استادیوم آزادی، از رونق افطاریهای ساده خیابانی، از برپایی باشکوه نماز عیدفطر در مصلای تهران و… .
باید هم ناراحت باشند. سیلیخوردگان انقلاب اسلامی سالهاست تلاش میکنند ایمان و صفا و نورانیت و دینداری مردم را از بین ببرند. میگویند مردم با قرآن غریبه شدهاند، مردم از دین زده شدهاند، مردم با هر چیزی که نماد دینداری باشد مشکل دارند، اما این نشانهها بهصراحت میگویند که دوباره در محاسبه خود اشتباه کردهاند، دوباره به در بسته خوردهاند.
اساسا تا قبل از انقلاب اسلامی، قدرتمندان عالم فکر میکردند هرچه دین و دینداری است را از صحنه روزگار محو کردهاند و ریشه دین و دینداری را خشکاندهاند. اما درست در همین زمان، ایرانیها پرچم اسلام را بالا بردهاند و این پرچم را همچنان سرافراز نگه داشتهاند.
دینداری مردم پدیده ممتاز انقلاب اسلامی است که نهتنها در کشورهای اسلامی تاثیر گذاشته، بلکه حالا ملتهای غیرمسلمان را هم به سمت معنویت و تدین میکشاند.
حالا چرا مهم است از مشارکت ۱۰میلیونی مردم در یک پویش قرآنی بگوییم؟ چرا باید تصاویر نماز عید فطر را منتشر کنیم؟ وظیفه ما نشاندادن و برجستهکردن این نشانههای دینداری است. آفت دینداری این است که فکر کنیم دین به زندگی شخصی محدود میشود، درحالیکه این نشانهها میگویند که دین عرصه وسیع زندگی جمعی انسانها را دربرمیگیرد. باورهای ما، رفتارهای ما را میسازند و رفتارهای ما، فرهنگ ما را و فرهنگ ما، تمدن ما را. اگر این قاعده را قبول داشته باشیم، پس با نگاهکردن به سبک زندگی روزانه هر قوم و ملتی باید قادر باشیم به باورهای آن قوم و ملت هم پی ببریم. نمیشود ملتی از دین بگوید، اما رفتارها و سبک زندگیاش کاملا ضددینی یا درنهایت، غیردینی باشد. نشانههای دین و زندگی دینی را باید در سراسر زندگی مردمانی که دین را قبول کردهاند، مشاهده کرد. این نشانهها در رفتارهای شهروندی، در رفتارهای مدیریتی، در رفتارهای زناشویی، در رفتارهای فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی باید حضور داشته باشند؛ در آن صورت است که جامعهای به رنگ و بوی دین درمیآید و میشود آن را دینی دانست.
شهرهای قدیمی مسلمانان را حول محور مسجد جامع شهر میساختند. با این کار میخواستند عملا بگویند که مساجد جامع هر شهری مهمترین قسمت آن شهر به شمار میروند؛ لنگرگاه آن شهر. حالا که شهرها بزرگ شدهاند و این نشانههای فیزیکی کمتر دیده میشوند، باید حواسمان باشد که نشانههای دیگر را نادیده نگیریم. همین توجه بیشتر مردم به قرآن و تلاوت آن در ماه خدا، همین شلوغترشدن مسجدها، همین ترافیک عصرگاهی برای سریعتررسیدن به سفره افطار، همین جمعیت خیرهکننده نمازگزاران عید فطر، هنوز هم نشان میدهد پیوندهای آسمانی شهرمان کم نیستند؛ بهشرط آنکه آنها را ببینیم.