سربازان امام خمینی مشهد را آزاد کردند
فارس پلاس؛ تقی دژاکام در یادداشتی نوشت: شاید بتوان گفت که انقلاب اسلامی ۴۰ روز زودتر از کل کشور و بهخصوص پایتخت، در شهر مشهد به پیروزی رسید و رژیم سقوط کرد و شهر به دست مردم افتاد؛ و به همین دلیل یکی دو سالی است که با تأخیر بسیار ۱۰ دی در تقویم کشور به «روز مشهد» نامگذاری شده است.
حیف است که نسل جدید و حتی اکثر کسانی که از نسلهای قبل هستند ماجرای ۹ و ۱۰ دی ۱۳۵۷ مشهد را نمیدانند. تقصیر هم ندارند؛ صداوسیما و مطبوعات و رسانهها همیشه درباره انقلاب اسلامی در همه شهرها از جمله قم و تبریز و کرمان و … میگویند به جز مشهد!
اما ماجرای این دو روز مشهد چه بوده است؟ براساس آنچه خانم آزاده فرزامنیا در کتاب «امسال قبول میشویم» نوشته است، چماقدارهای طرفدار شاه هر چندوقت یکبار میریختند توی جمعیت و مردم را میزدند. ارتش هم پشتیبان آنها بود. ۲۳ آذر ماه بود و معلوم نبود باز کجا شلوغ شده. چند ساعت بعد مردم خبردار شدند که همانها ریختهاند داخل بیمارستان امامرضا و بخش کودکان را به هم ریختهاند و افتادهاند به جان دکترها که طرفدار انقلاب بودند. ارتش هم به داخل بیمارستان تیراندازی کرده است. تا مردم از این موضوع باخبر میشوند، راه میافتند سمت بیمارستان. وقتی فوج جمعیت به بیمارستان میرسد، متوجه میشوند که تعدادی از علمای مشهد از جمله آقایان هاشمینژاد، خامنهای، شیرازی، مرعشی و نوغانی به نشانه اعتراض در داخل بیمارستان تحصن کردهاند. از فردای روز حمله به بیمارستان سیل جمعیت بود که میآمد داخل بیمارستان. مردم بخش اطفال را کرده بودند نمایشگاه. اصلاً به هیچ چیزی دست نزده بودند. همهجا پر از خون بود. سرمها را کشیده بودند. روی تخت بچهها پر سنگ بود. بعضی جاها ستونها و دیوارها اثر گلوله داشت. جمعیت زیادی میآمد جلوی ساختمان رادیولوژی میایستادند و هر بار یکی از روحانیان بهخصوص آقای خامنهای و آقای هاشمینژاد میآمدند و برای مردم سخن میگفتند و آنها را آگاه و تهییج میکردند.
تا پایان تحصن که دو هفته طول کشید، هر جایی که راهپیمایی میشد مردم آخرش میآمدند بیمارستان. روی در و دیوار بیمارستان پر بود از شعارهایی که مردم با اسپری نوشته بودند یا پردههای شعار و نقاشی شهدا که بهخصوص روی ساختمان رادیولوژی آویزان کرده بودند.
همچنین براساس آنچه در کتاب «یکشنبه خونین مشهد» آمده، قرار بوده مردم مشهد در روز ۹ دی به منظور حمایت از تحصن کارکنان استانداری، در مقابل آن تجمع کنند. از طرفی هفتم شهدای دوم دی مشهد و پخش شایعه اعلام همبستگی ارتش با انقلاب، باعث شد که راهپیمایی ۹ دی مردم مشهد تبدیل به عظیمترین راهپیمایی این شهر شود. در پیشاپیش جمعیت نیز روحانیان انقلابی شهر همچون آقایان مرعشی، محمدمهدی نوغانی، ابوالحسن شیرازی و سیدعلی خامنهای دیده میشدند. جمعیت به قدری زیاد بود که زنان در چهارراه لشکر ایستادند و مردان مقابل استانداری تجمع کردند. به دلیل نزدیکی پادگان لشکر ۷۷ خراسان به استانداری، ارتش در آنروز نیروها و تعدادی تانک را مقابل استانداری مستقر کرد. نکته جالب این بود که سربازها به مردم کاری نداشتند و فقط به جمعیت نظاره میکردند. به علت ازدحام جمعیت، درِ استانداری باز شد و تعدادی از مردم وارد محوطه استانداری شدند. در همین زمان گروه دیگری از نیروهای ارتشی به فرماندهی سرهنگ کلامی از سمت تقیآباد به طرف استانداری حرکت کردند و بدون هیچ تذکری به سمت مردم تیراندازی کردند. جمعیت هراسان، خود را به هر سمتی پرت میکرد. مغازهدارها مردم بهخصوص زنان را پناه میدادند. جمعیت به داخل این مغازهها و کوچههای اطرف هجوم میبردند و بسیاری هم خود را به کف خیابان یا کف کانالهای آب کنار خیابان پرتاب میکردند. فشار جمعیت به قدری بود که نردههای بیمارستان امامرضا به داخل کج شد و مردم قصد پناه به بیمارستان را داشتند. با شروع درگیریها، مردمی که روی تانک ازدحام کرده بودند قصد داشتند راننده تانک را بیرون بکشند. راننده تانک برای اینکه تانک دست مردم نیفتد با سرعتی کنترلناپذیر به سمت چهارراه لشکر محل اجتماع زنان حرکت کرد. روی چند ماشین رفت و آنها را له کرد و با تعدادی از زنان برخورد کرد که باعث شهید و مجروحشدن تعدادی از آنها شد که در میان آنها سه دختر دانشآموز هم بودند.
در راهپیماییهای مشهد نقاشی بسیار بزرگی از حضرت امام پیشاپیش جمعیت حرکت میکرد که در ذهن بسیاری از مردمِ آن روزها ثبت شده است. این نقاشی توسط دو نفر کشیده شد ابتدا توسط محمود موحد و سپس علیرضا خالقی. تصویر کشیده شده به دست علیرضا خالقی که بسیار معروف شد در پایین نقاشی امام، آیه «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولیالامر منکم» را داشت. آیتالله خامنهای در تاریخ ۱۰ دی ۱۳۶۶ در مصاحبه با روزنامه قدس زمانیکه از حوادث این دو روز مشهد میگوید، به حضور این نقاشی در راهپیماییهای مشهد نیز اشاره میکند: «عکس بزرگی از امام ساخته شده بود که طولش ۱۶ یا ۱۷ متر بود و به همین تناسب، عرض داشت. این را همیشه جلوی راهپیماییها حرکت میدادند و میبردند. عکسهایی که از راهپیمایی آن وقت مشهد هست آن را نشان میدهد. دوستان میگفتند این مثل علامت مخصوص بنیاسرائیل است که در هر جنگی این را با خودشان میبردند پیروز میشدند. آن روز (۹ دی) هم این عکس بزرگ را با خودمان حمل میکردیم.»
بعد از ماجرای حمله به بیمارستان سر چهارراهها و داخل خیابانها دیگر پلیسی نبود و انتظامات شهر افتاده بود دست مردم. تعدادی از بچههای انقلابی دور دستشان بازوبند زده بودند و سرچهارراهها میایستادند و ماشینها را هدایت میکردند تا شهر شلوغ نشود. مردم به این افراد میگفتند: سربازان امامخمینی.
پایان پیام/غ