چرا شبعروسی پیراهن مشکی پوشید؟!
گروه جهاد و مقاومت مشرق – کتاب «برایم حافظ بگیر» به کوشش جمعی از عاشقان سردار شهید حاج شعبان نصیری و با نظارت خانواده این سردار بزرگ اسلام به رشته تحریر درآمد و توسط انتشارات شهید کاظمی به چاپ رسید.
این کتاب با استفاده از روایتهای موجود، دستنوشتهها و تصاویر شهید تلاش کرده تا شخصیت فرهنگی و فراگیر او را برای مخاطب، ملموس و قابل دسترسی بسازد.
آنچه در ادامه میخوانید، بخشی از دیباچه این کتاب است.
یادم میآید یکبار در مصاحبهای گفت «چرا شهدا رو آدمهایی بزرگ و دست نیافتنی معرفی میکنید؟ من که چیز غیر معمولی در آنها ندیدم. باور کنید اونها آدمهای معمولیای بودند.» (مصاحبه حاج شعبان (۵ خرداد ۱۳۹۴))
خودش هم همین طور بود. خیلی معمولی مثل بقیه آدمها. ناراحت میشد؛ خوشحال میشد؛ جواب تلفنش را اگر نمیدادی دلخور میشد و قهر میکرد؛ جوک میگفت؛ مسافرت میرفت، محبت میکرد؛ عشق میورزید؛ میگفت و میخندید؛ فال حافظ میگرفت؛ حتی میترسید البته نه از داعش. یک بار ترک موتور دوستش نشسته بود. راکب طوری از بین دو اتوبوس رد شد که اگر حاج شعبان «بسم الله» را نگفته بود هر دو آن وسط له شده بودند هرچند آن جا هم ترس اش از این بود که نکند آخر کارش این چنین تمام شود.
حاج شعبان خیلی معمولی بود. درست که فکر میکنم میبینم آن که غیرعادی است ما هستیم نه شهدا.
این که یک نفر که خودش هنوز سنی ندارد تشخیص بدهد توجه به نوجوانان چقدر مهم است و برایشان روزها و هفتهها و ماهها وقت بگذارد، غیر عادی نیست.
این که یک نفر این قدر شیرین باشد و توی قلب همه نفوذ کند. طوری که پسر ۸ ساله و پیرمرد ۸۰ ساله او را «داداش» صدا بزنند غیرعادی نیست.
این که یک نفر به خاطر دوستان شهیدش، شب عروسی پیراهن مشکی بپوشد، غیر عادی نیست.
این که یک نفر تازه عروسش را رها کند و ۸ سال اوج جوانی اش را بگذارد توی جبهه تا از کشورش دفاع کند، غیر عادی نیست.
این که یک نفر فقط خودش و خانوادهاش را نبیند و دلش برای مردم مظلوم شهرها و کشورهای دیگر هم بسوزد و دوست داشته باشد کمکشان کند، غیر عادی نیست. این که یک نفر ماشینش را بفروشد که گرفتاری کسی را برطرف کند و خودش در آستانه ۶۰ سالگی با مترو رفت و آمد کند، غیر عادی نیست.
این که یک نفر برای حاجت دیگران، کاسه گدایی دست بگیرد و به هزار نفر رو بیندازد تا گره از کار کسی باز شود، غیر عادی نیست. این که یک نفر بدون مرز باشد و برای ارتباط با آدمها به نژاد و زبان و عقیدهشان کار نداشته باشد غیر عادی نیست.
این که یک نفر از سال ۵۹ تا ۵۹ سالگی در یک مسیر باشد؛ در صراط مستقیم، کج و راست هم نرود، غیر عادی نیست.
این که یک نفر از آخرین روز شعبان تا آخرین روز شعبان طوری زندگی کند که الگوی همه اطرافیانش باشد، غیر عادی نیست.
این که یک نفر بیقرار دین و وطنش باشد، غیر عادی نیست.
این که یک نفر این قدر مهربان باشد، غیر عادی نیست.
غیر عادی ما هستیم؛
ما که فراموش کردیم برای چه آمدیم و به کجا میرویم. حاج شعبان درست میگفت از شهدا موجودات عجیب و غریب جلوه ندهیم. همه ما قابلیت شهید شدن را داریم فقط اگر غرق نشویم در دریای مواج آرزوهای دنیایی
ما هم میتوانیم هیچ وقت نمیریم. جاودان شویم با شهادت، اگر مشغول بازی نشویم.
به قول حاج شعبان «آدمها همان طوری که زندگی میکنند میمیرند. درست مثل دقایقی که شهید زندگی کرد و شهید مُرد.» (یادداشت دستنوشته حاج شعبان) درست مثل خودش.
(شهید دقایقی فرمانده لشکر بدر بود که به لحاظ شخصیتی شباهت زیادی با حاج شعبان داشت. همان قدر محبوب و همان قدر محجوب)
ما هم میتوانیم شهید شویم. اگر بخوانیم حاج شعبان را بفهمیم حاج شعبان را…
به راستی چه سخت است نشان دادن چگونگی رسیدن یک انسان معمولی از انتخاب خردمندانه مسیر الهی تا بذل جان این عزیزترین دارایی انسان زبان الکن است و قلم، قاصر.
اثر پیش رو، حاصل تلاش جهادی گروهی از دوستداران شهید حاج شعبان نصیری است که پس از صدها ساعت مصاحبه و گفتگو با دوستان همرزمان همکاران و خانواده شهید به رشته تحریر درآمده است.
امید است قدمی باشد در معرفی این شهید گرانقدر به عنوان الگوی یک انقلابی تمام عیار.
(حاج شعبان ۲۹ شعبان به دنیا آمد و ۲۹ شعبان هم به شهادت رسید.)