مردی که از خاکستر مونیخ برخاست
به گزارش مشرق، مدتی پس از سوت پایان بازی در اولدترافورد بازیکنان، کادر مربیگری، مدیران و افراد مشهور به سمت خانه رهسپار میشدند. بچهها بیرون از در ورودی فریاد میزدند و از بازیکنان امضا میخواستند.
در همین حال، مردی هشتاد ساله از اتاق مدیران خارج میشود و در تونل مونیخ قدم میزند. با کت بلند مشکی متمایز و کلاه فدورا، هیچ شخص دیگری در اطراف زمین معروف قدیمی در آن لحظه نتوانست مانند او هیاهوی طرفداران را ساکت کند. آنها با تعجب به سلطان فوتبال نگاه میکردند: سرِبابی چارلتون. کلمه «اسطوره» به خاطر افرادی مانند او وارد فرهنگ لغات ورزش شد.
کسی که نزدیک بود در سال ۱۹۵۸ به خاطر باشگاهش در باند یخ زده فرودگاه مونیخ بمیرد. بازیکنی که از آن شب وحشتناک برمیخیزد و جام جهانی را برای انگلیس در سال ۱۹۶۶ و جام اروپا را برای منچستریونایتد در سال ۱۹۶۸ به ارمغان میآورد. یک موضوع همیشگی در کمدیهای دهه ۷۰ وجود داشت و آن این بود که تنها فرد انگلیسی که خارجیها میشناسند «بابی چارلتون» است. شهرت او در سراسر جهان گسترش یافت، چندین دهه قبل از اینکه تلویزیون ماهوارهای از بازیکنانی «ستاره» بسازد که حتی ارزش بستن بند کفش این مرد بزرگ را نداشتند.
چه قدرتی در آن کفشها وجود داشت.
در آن زمان توپهای فوتبال در مقایسه با نسخه مدرن، چرمی و سنگین بودند اما او آنها را با قدرتی بیرحمانه پرتاب میکرد که باعث میشد دروازهبانان خشکشان بزند. جیمی گریوز از تاتنهام اینگونه میگفت: «وقتی او توپ را از فاصله دور به گوشه بالای دروازه میکوبید، انگار مردی تسخیر شده بود که میخواست توپ را از پوشش چرمیاش جدا کند.»
چارلتون بین سالهای ۱۹۵۶ تا ۱۹۷۳ برای یونایتد بازی کرد و سه عنوان قهرمانی جام حذفی و جام اروپا را به دست آورد. برخی زمان ظهور جرج بست را به یاد میآورند، اما خود بست فوتبال را به خاطر بازی در کنار چارلتون به یاد میآورد. او یک بار گفت: «فکر نمیکنم کسی را دیده باشم که بتواند مانند او به راحتی بازیکنان را شکست دهد، از جمله خودم. من اغلب از سرعت خود استفاده میکردم اما بابی همه چیز را بدون دردسر جلوه میداد. و زمانی که به پشت محوطه جریمه میرسید، با هر دو پا کشنده بود.»
کلمه «وفاداری» تقریباً از فرهنگ لغات فوتبال انگلیسی خارج شده است. نه در یونایتد، جایی که چارلتون نقطه عطفی را برای دیگران رقم زد تا آرزویش را داشته باشند. تا فینال لیگ قهرمانان اروپا در سال ۲۰۰۸ طول کشید تا رایان گیگز از رکورد ۷۵۸ بازی او برای این باشگاه عبور کند. تا سال ۲۰۱۷ طول کشید تا وین رونی از رکورد ۲۴۹ گل او در باشگاه عبور کند. تنها در سال ۲۰۱۵ رونی از رکورد ۴۹ گل او در انگلیس فراتر رفت؛ و چارلتون بیشتر فوتبال خود را در خط میانی بازی کرد.
مردی که میتوانست در هر جایی بازی کند، گل بسازد، گل بزند و با دوندگیاش طوری زمین را پوشش دهد که حریفان انگشت به دهان بمانند. بزرگمرد آلمانی فرانتس بکنباوئر او را به عنوان مردی که «ریههای اسب» دارد توصیف کرد.
بزرگان فوتبال مدرن یاد و خاطره سر بابی را همواره زنده نگه میدارند. طرفداران یونایتد مانند تد پدر دیوید بکام که نام میانی پسرش را به خاطر بازیکن مورد علاقهاش «رابرت» گذاشت. در حالی که گیگز که پرافتخارترین بازیکن تاریخ یونایتد است، همیشه اذعان داشته که چه کسی بهترین بازیکن بوده است. گیگز گفت: «من فکر میکنم او نماد منچستریونایتد است. او یکی از بهترین بازیکنان تاریخ و فردی متواضع، خوش برخورد و با کلاس است. انسان فوقالعادهای که الهامبخش من بوده و در طول حرفهام به من کمک کرده است.»
چارلتون مردی بود که افسانهاش به اندازه پیروزی در تراژدی نیز عجین شده بود.
چارلتون ۲۰ ساله توسط همتیمیاش هری گرگ از لاشه هواپیما در سانحه هوایی مونیخ خارج شد. هشت نفر از همتیمیهای او در بین ۲۳ نفری بودند که جان باختند. چارلتون به مدت یک هفته در بیمارستان بستری شد تا اینکه برای بهبودی به خانهاش در اشینگتون بازگشت. او با بازی با بچهها در کنار خانهاش مجددا توپ فوتبال را لمس کرد. او مرد جوانی بود که وظیفه بازگرداندن باشگاه را بر عهده داشت. برای دستیابی به رویایی که در برف و گل و لای مونیخ خط خورده بود؛ بلند کردن جام اروپایی.
هیچ برد احساسیتری از آن پیروزی در ۲۹ مِی ۱۹۶۸ در ومبلی وجود ندارد؛ روزی که تیم بازسازی شده سر مت بازبی پس از وقت اضافه بنفیکا را ۴-۱ شکست داد. ۴۰ سال بعد در سال ۲۰۰۸ سر الکس فرگوسن سر بابی را به زمین تمرین کارینگتون دعوت کرد تا برای بازیکنان آن روز، ستارههایی مانند کریستیانو رونالدو و رونی سخنرانی کند. سر الکس به سر بابی گفت: «به آنها از مونیخ بگو بابی، درباره ساخت این مکان به آنها بگو. به آنها بگو که از سالها پیش، قبل از تولدشان، چه چیزی به آنها منتقل شده است، بگو هر بار که به میدان میروند باید نماینده چه چیزی باشند. به آنها بگو بازی کردن برای این باشگاه به چه معناست.»
چند ماه بعد آنها برای سومین بار در تاریخ باشگاه جام اروپا را بالای سر بردند.
او در آستانه شصتمین سالگرد در سال ۲۰۱۸ گفت: «بله، هنوز هم هر روز به یاد آن اتفاق هستم. گاهی اوقات سرشار از حسرت و اندوه وحشتناک میشوم، و احساس گناه از اینکه زنده ماندم، بیرون آمدم و چیزهای زیادی به دست آوردم.»
غرفه جنوبی اولدترافورد نام او را دارد، موزه باشگاه و تونل مونیخ خاطرات او را در خود جای داده است. منچستریونایتد بدون او چنین باشگاهی نمیشد. ممکن است او رفته باشد، اما قلب او هنوز و همیشه در مرکز باشگاه میتپد.