سبزیفروشی که خادمالحسین (ع) شد
خبرگزاری فارس – رشت، امسلمه فرد؛ خستگی را در چهرهاش میدیدم، بانوی سختکوشی که صبح ها درآمد خانه را فراهم میکرد و عصرها خادمی سیدالشهدا (ع) را با جان و دل بجا میآورد.
دهه اول محرم در بیشتر خیابانها ایستگاههای صلواتی میبینی، تقریباً هر چند متر جلوی درب مساجد و هیئتها، در برخی خیابانهای فرعی و گاهی جلوی در بعضی خانهها بساط چای و شربت نذری برپاست.
عصر یکی از روزهای محرم الحرام با عجله به سمت جلسه خادمین مسجد میرفتم برای تدارک برنامه، دم غروب بود و سطح شهر هم ترافیک خیابانهای فرعی بهتر بود، گاهی از کوچه پس کوچههای پر چاله چوله رد میشدم تا زمان کمتری پشت اتومبیلها منتظر بمانم. از یکی از محلههای قدیمی و حاشیهنشین که میگذشتم یک ایستگاه صلواتی توجهم را جلب کرد.
دُکانی قدیمی بود که دیوارهایش هنوز از سیمان پوشیده بود. انگار فرصت نکرده بودند یا وسعشان نمیرسید که به ظاهر دکانشان رنگ و رویی بدهند و از آن حالت دلگیر طوسی رنگ درش بیاورند. چند لحظه پشت یک اتومبیل منتظر بودم که خانومی با یک سینی چای قند پهلو از همان دکان که حالا به نیت امام حسین (ع) ایستگاه صلواتی برپا کرده بود بیرون آمد و از رانندهها پذیرایی کرد.
بهتر که نگاه کردم دیدم تنها همان خانوم در ایستگاه صلواتی از مردم پذیرایی میکند، تصمیم گرفتم چند دقیقهای توقف کنم تا متوجه ماجرا شوم. نزدیکترش شدم و سلامی گفتم. خانوم میانسال در حالی که با گوشه چارقد مشکیاش قطرههای عرق روی پیشانیاش را پاک میکرد گفت: «خوش اومدین، چای میل دارید؟»
خلاصه بعد از صرف یک فنجان چای صلواتی شروع به گفتوگو کردیم. یک چهار پایه پلاستیکی از داخل مغازه قدیمیاش بیرون آورد و گفت: «بفرما بشین دخترم.» بعد دوباره داخل دکانش رفت و یک کاسه آش رشته ی خوش عطر و طعم برایم آورد. ناخواسته یاد اربعین افتادم، حال و هوای موکب کوچک و ساده “زینب” خانم دست کمی از موکبهای عراقی در مسیر راهپیمایی عظیم اربعین حسینی نداشت. میخواست با هرچه در توان دارد از همه پذیرایی کند هرچند اگر ساده و بیآلایش باشد.
خانم زینب قربانی به همراه همسر و دو فرزند پسرش در محله کسبخ رشت زندگی میکنند. دکان کوچکی دارد که در آنجا بساط فروش سبزی برپا میکند. او که به واسطه جانبازی همسرش به انقلاب و دفاع مقدس زینب خانم قربانی که همسرش یک جانباز شیمیایی دفع مقدس است در محله کسبه رشت، به همراه بانوان محله از دهه اول محرم مغازه کوچکش را صبحها باز میکند و عصرها بساطش را جمع میکند و دکانش میشود جای سماور و قوری و قند و استکانهای هیئتی، تا هم کمک حال همسر باشد و هم خادم الحسین(ع).
همسرش به واسطه جانبازی و سختی اوضاع، در کنار زینب خانم نبود اما برای برپایی ایستگاه بسیار حامی همسرش بود و در مزین کردن مغازه با پرچمهای مشکی اباعبدالله به همسر کمک کرده بود. پرچمهای کوچک سادهای که یادآور ایام عزای سیدالشهدا بودو گرچه ساده بود اما چون از دل آمده بود بر دل نیز نشست.
زینب خانوم از سال ۹۰ در پایگاه مسجد فعالیت میکند و البته این را به گونهای با افتخار و توضیح میداد که مخاطب هم بیاختیار آن را یک افتخار محسوب میکرد. او میگفت: «ما بانوان بزرگی در اسلام داریم که بهترین الگو برای زنان هستند مانند خانم زینب کبری(س) که بعد از واقعه عاشورا با خواندن خطبه چنان کاخ یزید را لرزانید که از شمشیر زدن چند مرد جنگاور، تأثیرگذارتر بود.»
این بانوی انقلابی، از حمایت کسبه محل میگفت که با گذاشتن صندوق در اینجا توانسته در ظهر عاشورا به ۵۰۰ نفر غذای نذری بدهد. کمی سکوت کرد و آهی کشید. قطره اشکی از شوق خادمی اباعبدالله بر گوشه پلکش نشست: «نمیدانی چه کسانی از چای روضه و از سفره اباعبدالله حاجت روا شدند، چقدر مریض شفا گرفتند، چقدر بخت دختران باز شد و چه گرههایی که در محافل روضه گرهگشایی شد.»
گرچه زن قانعی بود اما هرچه داشت را هدیه حسین(ع) میدانست که به برکت این روضهها و نذریها به خانهاش رسیده است: «کاری نمیکنیم، همه جان و مال و داراییمان فدای ابا عبدالله که همه هستیاش را فدای اسلام کرد تا ما بتوانیم درست زندگی کنیم.»
این بانوی تلاشگر رشتی دعا میکرد که بتواند تمام عمرش را برای برپایی روضه و پذیرایی از محبان اهل بیت (ع) صرف کند چون معتقد است: «وقتی حضرت زینب(س) برای تحکیم دین خدا و یاریگری از ولایت به پا خواست، پس ما هم باید با الگو پذیری از ایشان، ادامه دهنده راهشان باشیم، دشمن میخواهد از زن تعریف دیگری ارائه دهد اما اگر روایت کربلا و زنان نمونه اسلام را به خوبی به جوانان بگوییم، میتوانیم جلوی بسیاری از آسیبها و نقشههای دشمن را هنگام فتنهها بگیریم.»
بعد از اینکه گفتوگویمان تمام شد، پذیرایی مختصری از ما کرد و تأکید میکرد: «شما که در رسانه هستید مبلغ باشید. این کارهای خوب را اشاعه دهید. فکرش را بکن اگر هر کس، دربِ خانه خود را در ایام محرم و صفر باز بگذارد و در حد چند لیوان چای، مردم را مهمان کند، چه تعداد از دوستداران اباعبدالله پذیرایی میشوند، این فرهنگ باید گسترش پیدا کند، دشمن از همین اتحاد و همدلی ایرانی جماعت واهمه دارد.»
پایان پیام/۸۴۰۰۷