شریح قاضی؛ فقیهی مقابل امام زمان خود
فارسپلاس؛ علی شعبانی در یادداشتی نوشت: چقدر این روزها مطالعه تاریخ عبرتآموز است. روزی نیست که در رسانهها و فضای مجازی با اظهار فضل و ادعای برخی افراد، در تقابل با نظام برخاسته از مکتب عاشورا و رهبری فقیه و حکیم و فرزانه آن، مواجه نباشیم. داستانی دیگر از وقایع سال ۶۱ هجری را بخوانیم و بر غربت فرزند زهرا و مظلومیت جبهه حق در طول تاریخ بسوزیم و پند بگیریم:
شریح بن حارث کندی معروف به شریح قاضی از ساکنین مدینه بود که با ظهور اسلام، مسلمان شد. او از زمان خلیفه دوم به دلیل توانمندیهای علمی و فقهی و شعر و علم انصاب، به عنوان قاضی شهر مهم کوفه انتخاب شد. (منابع از وی به عنوان فردی فقیه، مفسر، مجتهد، عالم به علم قضا، ثقه در علم حدیث و نسب شناس یاد کرده و حتی او را عالم ترین افراد در علم قضا به حساب آوردهاند).
همراهی او با حاکمان و زیرکیاش موجب شد تا بدون حاشیه رفتار کند و در دوره خلیفه بعدی نیز قاضی کوفه بماند. با آغاز دوران حکومت علوی، حضرت که از یک سو با مقبولیت شریح مواجه بود و از سوی دیگر اشکالات و نقائص او را میدانست، شریح را ابقاء کرد اما به خاطر بعضی از قضاوت های نادرستش مورد مواخذه و بازخواست قرار داد. حتی مدتی به منطقه بانقیا (یکی از مناطق یهودی نشین نزدیک کوفه در آن زمان) تبعیدش کرد. البته تنفیذ منصب قضای شریح از طرف علی(ع) مشروط به اموری بود که یکی از آنها، نظارت حضرت بر نحوه قضاوتهای او بود.
از مهمترین مواردی که امیر المومنین از رفتار و عملکرد شریح انتقاد نمود و با نوشتن نامهای او را سرزنش کرد، موضوع خرید خانهای مجلل به قیمت ۸۰ دینار در دوران تصدی مقام قضاوت بوده است که در نهج البلاغه آمده است. به هر حال شریح بعد از شهادت امام علی(ع) در دوران کوتاه زعامت امام حسن(ع) نیز قاضی بود و پس از آن نیز در دوران معاویه و حکومت زیاد بن ابیه و فرزندش عبید الله بن زیاد که منجر به واقعه عاشورا شد کماکان بر منصب قضاوت بود.
از ویژگیهای شریح مصلحت طلبی، سکوت بیمورد به جای حقیقتگویی، ترس، عُجب، خودپسندی و فرصت طلبی بود که برای رسیدن به مقام و موقعیت و حفظ آن، با همه حکومتها و نظرات مختلف امرای آن، همراه شد و در این مسیر گاهی حقیقت را فدای مصلحت طلبی خود کرد؛ تا جایی که پس از حاکمیت مزورانه عبیدالله بن زیاد بر کوفه به دارالاماره رفت و یکی از مشاورین کاخ عبیدالله شد و عبیدالله هم از شریح قاضی -که بین مردم کوفه از شخصیت ممتازی برخوردار بود- کمال استفاده را برد.
شریح در جلسه بیعت هفتاد تن از بزرگان کوفه همچون؛ حبیب بن مظاهر، مختار ثقفی و… حاضر بود و حتی او را شاهد بر وفاداری به امام حسین(ع) و سپردن حکومت کوفه به او قرار دادند. اما شریح (مانند بسیاری از آن ۷۰ نفر) بر عهد خود وفادار نماند و به دربار ابن زیاد پیوست.
در ماجرای دیگری، قبیله هانی بعد از آن که شنیدند، هانی بن عروه، توسط عبید الله دستگیر و به شهادت رسید، مقابل کاخ او تجمع کردند. اما این شریح قاضی بود که از سوی عبیدالله به دروغ پیام آورد که هانی زنده است و لذا مردم را از اطراف کاخ ستم پراکنده کرد و موجب تثبیت حکومت عبیدالله و مقدمه ای بر وقوع حادثه جانسوز کربلا شد. هم چنین نقل شده که شریح به عنوان امانتدار، محافظت از بچه های مسلم بن عقیل به او سپرده شد، اما از ترس عبیدالله، آن ها را در شهر رها ساخت تا خطری در این زمینه متوجه خودش نگردد.
کار شریح قاضی تا جایی پیش رفت که در تاریخ ذکر شده است، به دستور عبیدالله بن زیاد، فتوا داد که “چون حسین بن علی(ع) بر خلیفه وقت خروج کرده، دفع او بر مسلمانان واجب است” و عبیدالله از همین مطلب براى تحریک مردم کوفه علیه حسینبن على(ع) استفاده کرد و مردمی که امام را به سرزمین خود دعوت کرده بودند، او را به شهادت رساندند. شریح هم به عنوان قاضی، عالم و از خواص کوفه، مهر سکوت بر لب نهاد و به خاطر مصلحت جویى و عافیتطلبى هیچ اعتراضى نکرد و بدین ترتیب نام خود را در زمره بی بصیرتان و عاملان شهادت امام حسین(ع) و اصحابش ثبت نمود.
شخصیت شریح قاضی در عصر ما نیز بیمصداق نیست، با ادعای دانش، علم و آگاهی در مقابل راه حق و در برابر اولیاء خدا و رهبر الهی و متقی میایستند و یا سکوت اختیار میکنند. همانهایی که روزی چون شریح قاضی مقابل فرزند زهرا سلام الله علیها ایستادند، امروز نیز در برابر فردی از سلاله پاک و مطهرش ایستادهاند و یا با سکوتشان به جبهه دشمن یاری میرسانند. مواظب باشیم و شریح قاضیها را بشناسیم و فریب سخنان و ادعاهای به ظاهر عالمانه شان را نخوریم.
پایان پیام/ت