مهلا؛ قطعهای از یک پازل آشنا
فارسپلاس؛ آزاده محمودیان در یادداشتی نوشت: چند روزی است که پخش برنامهای بهنام «مهلا» از شبکه نمایش خانگی حساسیتهایی را در جبهه دلسوزان انقلاب و صاحبان اندیشه این حوزه برانگیخته است و نقدهایی از زوایای مختلف به این برنامه، به ویژه با محوریت مجری آن ارائه شده است. اما به نظر میرسد ضمن درستی بسیاری از این نقدها، هنوز نقطه اصلی به دقت مورد هدف قرار نگرفته است. متن پیش رو نقدی است، که از منظر سیاستگذاری رسانه، در قالب چند نکته پرداخته شده است.
۱. محمدحسین پویانفر در زمره مداحان معمولی است. میگویم معمولی چون ملاک مداح تراز را بصیرتافزایی میدانم، و بصیرتافزایی مداح تراز را شناخت فتنههای دوران، و هدایت فکر و عمل جامعه در طوفان فتنهها معنی میکنم. اما مداحان معمولی صدایی دارند و صدایشان سوزی دارد. پویانفر هم با نوآوریهایی در خواندن و موسیقی شناخته شد. اما در بهترین حالت او در مهلا یک شومن است که در انجام این وظیفه هم چندان حرفهای نیست و ملزومات یک شومن حرفهای را هم ندارد؛ پس او محل بحث ما نیست.
۲. اما حکایت مهلا فرق میکند. مهلا را باید گامی بلند در مسیری که سیاستهای نمایش خانگی تا کنون در کشور ما طی کرده است دانست. مهلا کاملکننده روایتهایی است که سریالهای شبکه نمایش خانگی در نمایش «خیانتهای شیرین»، «ناامیدیهای بیپایان» و «قبحزداییها»یی که تا کنون حکایت کرده و همچنان میکنند.
۳. اما این نگاه هم نگاه جامعی نیست. چرا؟ چون مهلا یک سریال داستانی نیست. برگ و بار مشخصی دارد، رنگ و بوی آشنایی دارد. رنگ و بوی محرم! که البته از تمام محرم تنها همین رنگ و بو را دارد و اگر رنگ سیاه لباسها و پرچمها و نشانههای عزاداری و خصوصا مداح بودن مجری آن را پاک کنی، چیزی از حقیقت محرم و اباعبدالله را نمینماید.
در واقع مهلا برای چنان مواضع کوبندهای علیه انقلاب آماده شده که پشت هیچ سپری بهتر از محرم حسین(علیهالسلام) نمیتوانست خود را هویدا کند. چیدمان مهمانها را هم سپر ساخته، ترکیبی از محبوبیت، مظلومنمایی، پردهدری، جذابیت، تقدس و… . اما نکته اینجاست که نتایج این نمایش «خانگی» بسی خطرناکتر از سریالهای پراز رنگ و لعاب قبلی است.
چرا که به نام حسین(علیهالسلام) و با تکیه بر اعتقاد مخاطبانش به محرم، به انقلاب میتازد و تلاش میکند تا بین این دو، خط پررنگی ترسیم نماید. اینکه نام رهبر بهعنوان شخصی تنها آورده میشود هم از حجم اعتبارزداییهایی که در این برنامه از کارآمدی انقلاب شدهاست، نمیکاهد.
۴. پرسش از تولیدکنندگان مهلا را بینتیجه میدانم؛ اما باید از مجوزدهندگان آن پرسید که مهلا دقیقا نام کدام حسین را فریاد میزند؟! نقل شده در گذشتهها، وقتی یکی از بهاییان را برای مجازات به میدان شهر آوردند، او در هنگام شلاق خوردن فریاد میزد «یا حضرت عباس»؛ مردم که شاهد صحنه بودند گفتند فلانی آنقدر شیعه مخلصی است که در اوج درد نام ابالفضلالعباس را فریاد میکند.
زیرکی گفت بگویید فریاد بزند یا حسین. اما او در این کار مقاومت کرد و حسین نگفت. دست آخر روشن شد که منظور او از حضرت عباس، عباس افندی بوده است!
۵. در اصول اولیه سیاستگذاری رسانهای آمده: سیاستهای رسانه باید در جهت «تقویت» سیاستهای حکمرانی تنظیم شود. حتی برنامههای انتقادی باید بهگونهای طراحی و اجرا شوند که موثر در رفع نواقص حکومت باشند و «روایتِ بیپیوستِ کاستیها» که به هویتِ ایدئولوژیک حکمرانی آسیب زند جایی در سیاستگذاریهای رسانهای ندارد.
این که اصول اولیه را نمیدانیم ویا نمیپردازیم، از شدت عقبماندگیما در سیاستگذاری رسانهای حکایت میکند. وضعیت ما در عرصه جنگ رسانهای مانند ابتدای جنگ تحمیلی است که در تهیه سیمخاردار هم در مضیقه بودیم. اما جبران مضیقه امروز، نه تنها در فناوری و سختافزار، که بیشتر در نرمافزار فکری و سواد سیاستگذاری و افزایش ادراک ملزومات شرایط جنگ رسانهای است.
اما نکته پایانی اینکه نکات مطرح شده در برنامه مهلا گزارش بیپیوست ِهمان اتهامهایی است که از سوی رسانههای معاند هم شبانهروز به انقلاب زده میشود و در آنها هم مهمانها و متخصصان مینشینند و جمهوری اسلامی را، فقط غلیظتر میکوبند. این نقد در مهلا برجسته شده، وگرنه (اگر نگوییم غالب) بر بسیاری از تولیدات شبکه نمایش خانگی و حتی بر گوشهای از خود رسانه ملی نیز وارد است. در حالیکه در دولت انقلابی و مسؤولین انقلابی رسانه ملی، ماندهایم یقه چه کسی را برای این سیاستگذاریهای فشل و بهتر بگویم مخرب باید گرفت.
پایان پیام/ت