» آخرین اخبار » یادداشت » عاشورا به مثابه میزان «رهبری و ولایت»
عاشورا به مثابه میزان «رهبری و ولایت»

عاشورا به مثابه میزان «رهبری و ولایت»

مرداد ۵, ۱۴۰۲ 0۰


فارس‌پلاس؛ حجت‌الاسلام نجف لک‌زایی در یادداشتی نوشت: بنا داریم در سلسله یادداشت‌هایی از منظر راهبردی به قیام امام  حسین(ع) و عاشورا بپردازیم.

در این یادداشت عاشورا به مثابه میزان «رهبری و ولایت» را مورد بررسی قرار خواهیم داد.

عاشورا یک نقطه عطف در تاریخ اسلام و بیانگر تقابل دو جبهه حق و باطل از آدم تا خاتم و از خاتم (ص) تا ظهور بقیه‌الله الاعظم (عج) است.

این همان چیزی است که ما در فقرات ثابت انواع زیارت‌های وارث که به ما رسیده است، می‌خوانیم که با جمله السلام علیک علی وارث آدم صفی‌الله شروع با سلام بر همه انبیای عظام، پیامبر خاتم و سپس ائمه معصومین ادامه می‌یابد و بدین وسیله خود را با سلام به این رهبران الهی در جبهه حق معرفی می‌کنیم.

علاوه بر این در بخشی از زیارت عاشورا با امام  حسین (ع) نجوا می‌کنیم و به حضرت وفاداری خود در حمایت از حق و دشمنی با جبهه باطل را اعلام و عرضه می‌‌داریم که «انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم الی یوم القیامه.»

یکی از جلوه‌های عاشورا که به مثابه میزان برای ما عمل می‌کند و می‌تواند ملاک و معیاری باشد برای اینکه امروز هر مسلمانی خودش را محک بزند و ببیند که در جبهه حق ایستاده و یا در جبهه باطل این است که ببیند چه نسبتی با رهبری الهی دارد. تمام کسانی که در روز عاشورا در برابر امام  حسین(ع) ایستادند در ظاهر ادعای مسلمانی داشتند حتی اهل نماز و اقامه نماز جماعت هم بودند حتی برخی از  آنها از جمله فرماندهانشان سابقه درخشانی در تاریخ اسلام داشتند و چه بسا در جنگ صفین علیه معاویه در کنار امیرالمؤمنین علی(ع) بودند اما آنچه باعث شد که در روز عاشورا در جبهه مقابل اباعبدالله الحسین(ع) قرار بگیرند اشتباه محاسباتی آنها در معادله دنیا و آخرت بود.

آنها دچار این خطای محاسباتی شدند که اگر در کنار امام حسین(ع) قرار بگیرند دنیا را از دست خواهند داد ولی اگر در کنار یزید بایستند به دنیا می‌رسند. همان بحث گندم ملک ری.

امام حسین(ع) عمر سعد را دعوت کرد که دست از گمراهی و همراهی با یزید بردارد و به آن حضرت بپیوندد او گفت که یزید به من وعده ملک ری داده است. امام حسین(ع) فرمود که من بهشت را به تو وعده می‌دهم یا حتی در برخی از نقل‌ها دارد که فرمودند که من هم ملک ری را به تو وعده می‌دهم اما عمر سعد جواب داد که آنچه ابن زیاد از قول یزید گفته نقد است اما آنچه که شما می‌گویید نسیه است و دعوت همراهی با امام را نپذیرفت. این نشان می‌دهد که دنیا برای اینها خیلی مهم بود و با اینکه می‌دانستند حق با امام حسین (ع) است در مقابل ایشان ایستادند.  

این حقیقت امروز می‌تواند میزانی برای سنجش رفتار ما باشد. به این ترتیب که ما بررسی و تأمل کنیم که از قول و فعل‌مان چه در داخل و چه در خارج از کشور چه کسی دارد سود می‌برد؟

آیا ما در کنار طاغوت‌ها و یزیدیان زمان و در جبهه نظام سلطه ایستاده‌ایم و علیه ولایت و رهبری حق و نظام جمهوری اسلامی خط و نشان می‌کشیم یا اینکه ما در کنار رهبری حسینی ایستاده‌ایم که امروز پرچم عاشورا را در دست دارد و جمهوری اسلامی را به مثابه نظامی برخاسته از یک قیام عاشورایی راهبری می‌کند؟

هر کسی با این میزان می‌تواند متوجه بشود که در کدام جبهه قرار گرفته‌است؟ آیا ما در مسیر امام حسین(ع) است و با یزیدیان زمان که در راسشان آمریکای جنایتکار است مشغول مبارزه است یا این که روبروی حسین(ع) زمان ایستاد‌ه‌است و خواسته یا ناخواسته به جبهه باطل مدد می‌رساند؟

فراموش نباید کرد که امام حسین(ع) می‌توانست از کشته شدن خودش ممانعت بکند. می‌توانست به مال و منال دنیا برسد. می‌توانست به شهادت نرسد. می‌توانست مانع به اسارت گرفته شدن زن و فرزندانش بشود. چطور؟ با تسلیم و سازش با یزید و پذیرش بیعت با او.

اما امام حسین(ع)، امام است. امام(ع) وظیفه دارد که برای حفظ اسلام از جان خودش بگذرد. برای حفظ اسلام به اسارت خاندان خودش تن بدهد. برای حفظ اسلام راضی ‌شود که اصحاب و یاران خالص و مخلص خود را به میدان به شهادت بفرستد.

پس بحث اصلی بحث قرار گرفتن در جبهه حق یا باطل وانتخاب در دو راهی دنیا و آخرت است. تزاحم اصلی اینجاست. کسانی که به خاطر مشکلات اقتصادی، تحریم‌های اقتصادی، مضایق تحریم و سازش ناپذیری در برابر زورگویی‌های سران نظام سلطه به رهبری آمریکای جنایتکار … رهبری و نظام اسلامی را مورد تهاجم قرار می‌دهند باید از خود بپرسند اگر در روز عاشورا بودند چکار می‌کردند؟ آیا اینها به امام  حسین (ع) نمی‌گفتند تو با تصمیمی که گرفتی همه ما را به کشتن می‌دهی؟

آیا اینها به امام  حسین (ع) ‌پیشنهاد نمی‌کردند با توجه به اینکه یزید ابرقدرت زمان است و از همه امکانات سخت‌افزاری و نرم‌افزاری برخوردار است و ما تاب مقاومت در برابر او را نداریم باید تن به صلح با یزید باید بدهی و با او بیعت بکنی تا اصحاب و یارانت به شهادت نرسند و خانواده‌ات به اسارت گرفته نشوند؟

 مگر کسانی نبودند که از همان لحظه اول حرکت امام حسین (ع) از مدینه به مکه، و بعد حتی از مکه به سمت کوفه، با دلسوزی به خیال خودشان، به امام نصیحت می‌کردند که این کار را نکند؟ و بیعت را بپذیرد. آنها حتی امام حسین(ع) را تهدید می‌کردند که اینها تو را می‌کشند و به شهادت می‌رسانند و چون با پاسخ ناشی از مقاومت ایمانی امام حسین(ع) رو برو می‌شدند می‌گفتند پس لااقل اگر خودت می‌روی خانواده و زن و بچه‌ات را به همراه خود نبر.

بنابراین یک میزان در اختیار ما هست به نام عاشورا. عاشورا میزان حق و باطل است. میزان تشخیص و تمایز امامت حق و امامت الهی از ائمه کفر و رهبران طاغوت و کسانی که در برابر نورالله و وجه‌الله می‌ایستند و بر چهره خورشید خاک می‌پاشند.

عاشورا به ما می آموزاند که در هنگامه سخت نباید در یاری امام تعلل کرد و امر دیگری را بر یاری امام ترجیح داد. در این باره سرگذشت توابین عبرت آموز است. توابین که با تعلل فرصت فوز عظیم هم‌رکابی با امام حسین(ع) را در عاشورا از دست داده بودند، اگر چه بعدها برای خونخواهی حسین بن علی(ع) قیام کردند لیکن آثار قیام آنها با آثار و برکات قیام یاران عاشورایی امام که به هنگام خود را در جبهه حق قرار داده و در یاری امام دچار تردید و سستی نشدند، بسیار متفاوت و غیر قابل قیاس است.

 امروز ما هستیم و نظام سلطه، همچنان که مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم تفسیر کردند یک طرف نظام استکبار است که به دنبال سلطه بر همه هست و جز سلطه پذیری چیز دیگری را نمی‌پذیرد و یک طرف ما هستیم که با هدایت و راهبری رهبرمان سلطه‌ستیز هستیم و نمی‌خواهیم زیر بار سلطه برویم.

این میزان و ملاکی هست برای اینکه امت با نگاه به معیاری که عاشورا در اختیار قرار می‌دهد، ببیند آیا به وظیفه خودش در قبال امامش عمل می‌کند یا نه؟ شناخت وظیفه و عمل به آن تحت رهبری امام جبهه حق آنقدر مهم است که  اگر امت وظیفه خودش را در عاشورا به درستی می‌شناخت و بدان عمل می‌کرد کار به شهادت امام حسین (ع) منجر نمی‌شد.

یکی از درخشان‌ترین ویژگی‌های ملت عزیز ایران، به گواهی امام خمینی(ره) و گواهی مکرر مقام معظم رهبری این است که ملت ایران تا کنون در همه صحنه‌ها خوش درخشیده‌اند و چه در مبارزاتی که منجر به پیروزی انقلاب اسلامی شد و چه در حوادث مختلف پس از پیروزی انقلاب و مقابله با توطئه‌های سخت و نرم دشمن از جمله در دوران دفاع مقدس و فتنه‌های گوناگونی که با سر پنجه دشمنان انقلاب طراحی شده بود.

آنها با ایمان، اتحاد و شجاعت بی نظیر در کنار امام خمینی (ره) و رهبری ایستاده‌اند و صحنه‌های با شکوهی از استقامت و ثبات قدم خود را به نمایش گذاشته‌اند. اما کسانی هم در سلک نخبگان و یا مدعی نخبگی همچون نخبگانی که به یزید پیوستند بوده‌ و هستند که در این آزمون‌های سخت مردود شده‌اند و خودخواسته از قطار انقلاب پیاده شده‌ و امامین انقلاب را تنها گذاشته‌اند.

وقتی ریشه‌یابی می‌کنیم می‌بینیم که علت اصلی ریزش آنها‌ ضعف ایمان بوده‌ است. ضعف ایمان باعث دنیاطلبی می‌شود و دنیاطلبی انسان‌ها را ذلیل می‌کند. دنیا‌طلبی انسان را خوار می‌کند و سرنوشتی هم چون سرنوشت عمر سعد، شمر، یزید، صنان، عبیدالله بن زیاد برای انسان رقم خواهد زد.

بنابراین باید با معیار عاشورا کارنامه خودمان را ارزیابی کرده و مراقبت کنیم که از کاروان حسینی جا نمانیم.

پایان پیام/ت




منبع

به این نوشته امتیاز بدهید!

farsnews

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×