گریه علیاصغر ذوالفقار علی در عاشوراست
خبرگزاری فارس – فاطمه احمدی ؛ نمیدانم از کجا باید شروع کرد عمق فاجعه و قیامت عاشورا در سرزمین کربلا را، از کجا فریاد باید زد اوج مظلومیت شهدای بنیهاشم را، چگونه توصیف کرد عطش خاندان رسولالله (ص) در کویر برهوت نینوا را. اما خوب میدانم که محور این همه مظلومیت در کجا خلاصهشده، میدانم که چشمان گریان علی آغاز واقعه بود …
اینهمه قساوت قلب از کجاست؟
چه کسی میتوانست آنقدر قسیالقلب باشد که شیون یک نوزاد در گهواره را بشنود و خود را به عالم خواب بزند، حرامیان یا خواب بودند یا که خود را به خوابزده بودند که اگر خواب میبودند صدای زاری علی از عطش کویر بیدارشان میکرد و حتیالامکان جرعهای آب به این فرشته نالان میدادند اما خدا نکند که کسی خود را به خواب بزند، حرامیان بنیامیه خود را به خوابزده بودند و خود نیز باورشان شده بود در راه خدا میجنگند؛ باورشان شده بود که امیرالمؤمنینشان معاویه ملعون است نه فرزند حیدر که اگر خواب نبرده بودتشان اینگونه یاغی نمیشدند و پست طینت که گریه علی رامشان نکند.
بهراستی علی به کدامین گناه کشته شد؟ (تکویر/۹) بهراستی علی کدام موری را آزرده بود و کدام زبان به ناسزا گفتن بازکرده بود که اینگونه باید گلویش چاک میخورد از نامردمی و بیشرافتی یزیدیان پست؟
بزرگترین ذبح حسین (ع)
سلام بر تو علی، سلام بر نام تو، نام حیدر کرار، سلام بر تو که بزرگترین ذبح حسینی! ذبحی که عالم را بیقرار خود کرده، حتی آنان که حسین (ع) را نشناختهاند، حتی آنان که هماره در حقانیت این سید بزرگوار آستان ولایت شک دارند نیز میگویند: «همه داستان کربلا یکطرف، قصه این کودک شیرخوار یکطرف، آخر این کودک را برای چه کشتند؟»
چه کسی باور میکرد اینهمه قساوت نسبت به یک کودک ۶ ماهه وجود داشته باشد، آخر اینها چه دشمنی با یک کودک داشتند، این کودک چه کرده بود، چه بود که لشکر هزاران نفری ابن زیاد را واهمه در مقابل او ایستادن بهقدری ترسانده بود که بر پیکر زمختشان لرزشی وصفناشدنی افتاده بود.
علی جان، تو چه کردهای که امروز روضه مظلومیت تو، روضهای جهانی شده؟ تو چه کردهای که تمامی نامحرمان به آل نبی (ص) امروز از مظلومیت تو سخن میگویند و نوای معصوم روضههای تو را در جایجای جهان میسرایند، علی جان بگذار نام تو، خون زلال تو امروز سندی بر مظلومیت معصومین کربلا باشد، خون تو مهر میزند بر سند افتخار ولایت مداری شهدای کربلا، علی جان امضای تو در عین کوچکی، شرافت و آبروی این قیام تاریخی است، امضا کن که این سند بدون امضا بیفایده است!
بگو که یکشبه مردی شدی برای خودت/ و ایستادهای امروز روی پای خودت
نشان بده به همه چه قیامتی هستی / و باز در پی اثبات ادعای خودت
علیاصغر امضای مظلومیت حسین (ع) و معصومیت عاشوراست، حماسیترین گریهای که تاریخ به خود دیده، گریه حماسی کودکی در غریبانهترین لحظههای میدان، گریه علیاصغر ذوالفقار علی در عاشوراست، کودکی بی زره رجز میخواند و به میدان میآید، رجزی بیواژه و در نهایت عطش.
کربلا بابالحوائجی دیگر دارد، سرداری پس از عباس ابن علی (ع) که مشکی از اشک و آه و عطش به میانه میدان آورده، او آخرین سردار حسین (ع) است که آمده تا بنبست بییاوری پدر را بشکند؛ در پژواک صدای حسین (ع) که « هَل مِن مُعین» میخواند، چه کسی جز حنجره سپید و تشنه علی پاسخ میگوید؟
علیاصغر آخرین سردار کربلا
گریه علی، یعنی اعلام سربازی برای پدر، یعنی پدر جان؛ جان جانانم، اگر جملگی فرزندانت شهید شدهاند و پا در رکاب خدایت گزارده و در برابر دشمن ملعون این خیام و خاندان سر دادهاند، من ماندهام که تامی سربازان رکابت باشم.
پدر من، مولای من؛ اگر قاسم فرزند حسنت، نوجوان شهید شده، اگر فرزندان پیک امین تو، فرزندان مسلم در این رکاب خون دادهاند و اگر زینب بدون قطرهای اشک فرزندانش را قربانی ولای تو کرده و علیاکبرت اگر اربا اربا شده هنوز علیاصغرت هست، پدر جان، هنوز گلوی بیتاب من هست تا فریاد بزند دوستی مولایش را تا با اشک و آهی از عطش به دنیا ثابت کند عشق این ولا ۶ ماهه و شصتساله نمیشناسند تا به دنیا بگوید اگر حبیب در کهولت تو را خواست و جان داد من نیز در ۶ ماهگی برای تو سر میدهم باباجان!
مگر یک کودک ۶ ماهه از خود اختیاری دارد تا بداند در کربلا کجاست و چه باید بکند، این هنر بزرگ و این شاهکار خلقت که نگاه عالمی را به خود معطوف کرده از کجا آب میخورد؟
حسین سرچشمه علی
همیشه زلالیها از چشمه آب میخورد؛ از سرچشمه! علی نیز از چشمه آبخورده و سرچشمه علیاصغر حسین (ع) است، پس اوست فرزندی که لایق خلق این حماسه عظیم تاریخ شده است، فرزند حسین، فرزند حیدر و فرزند سید زنان دنیا فاطمه زهرا (س)، چه شجره بالیاقتی داری علی جانم.
آقایم امام سجاد (ع) نقل میکنند که در برابر پرسش مروان در خصوص نامش که خود را علی معرفی کرده گفته: نکند حسین (ع) قصد دارد نام همه شما را علی بگذارد؟ آقایم میگویند: «آری پدرم گفتهاند اگر صاحب صد فرزند شوم، دوست ندارم نامی جز علی بر آنها بگذارم.»
خوش به حال پسر فاطمه که میبیند/ دور او جمع شدند از همه سو حیدرها
بازهم نام، علی ابن حسینابنعلی است/کوری چشم حسود همه دیگرها
هر علی ابن حسینی متولد بشود/ ترکی میخورد انگار در خیبرها
نخستین فردی که امام خبر شهادت علیاصغر را به او داد، قاسم ابن حسن (ع) بود که لفظ زیبای احلی من العسلش هماره در خاطرهها میماند، امام به او فرموده بود که: «عبدالله (علیاصغر) نیز شهید میشود. هنگامیکه دهانم از شدت عطش خشک شود و به خیمهها آمده و آب یا شیر طلب کنم و چیزی نیابم فرزندم عبدالله را طلب میکنم تا از رطوبت دهانش بنوشم، چون او را نزد من آورند پیش از آنکه لبانم را بر دهان او بگذارم، شقاوتپیشهای از لشکریان دشمن، گلوی فرزند شیرخوارم را با تیر پاره کند و خون او بر دستانم جاری شود، آنگاه دست بهسوی آسمان دراز میکنم و از خداوند طلب صبر مینمایم و به ثواب او دلبندم، این لحظه برایم سختترین لحظه دنیاست و آنچه خدا میخواهد واقع میشود.»
ولایت پذیری رباب
اما تمام اینها یکطرف، پدر میتواند بایستد و خم نشود، پدر میتواند خم شد نیز بایستد و مردانگی کند، حسین (ع) ذریه نبی خداست؛ میتواند برای خدا اسماعیل را به قربانگاه بفرستد و دم نزد، آخر فرزند فاطمه است، میتواند برای خدا برای ولی از نوزاد چشم بپوشد، اما رباب را چه میگویی؟
رباب مادر است، مادری که به جانش بند است طفلش، آنهم چه طفلی، طفل شیرخوار ۶ ماهه، فرزند چه کسی؟ فرزند بهترین خلق خدا، یادگار عشق حسین (ع) هدیه فرزند رسول خدا را مگر میتوان تقدیم دشمن لعین کرد و ساکت ماند؟ مگر مادر تاب گریه دلبندش را دارد که بهیکباره گلوی خونینش را تحویلش دهیم و دم برنیاورد از اینهمه بیچارگی یکجا؟
اما میدانی رباب چه کرد؟ رباب شیر زنی کرد، دلاورانه نزد مولا آمد و فرمود: «آقاجان خودت خوبی؟ فرزندم به فدای تو و خدای مهربانت …»
مگر میشود مادری اینگونه صبوری کند پس از این فاجعه عظیم تاریخ؟ رباب تو در لوای چه کسی اینگونه عزتمند و شریف شدی که سپاهی از دشمن را ناامید و مأیوس به خیمههای تاریکشان بازگرداندی تا به حسین (ع) عزت و افتخار ببخشی؛ رباب بانوی کربلا، تو چگونه علی را به قتلگاه فرستادی و پایش ایستادی تا حرامیان بدانند اهل خیام نترسیدهاند و تا سیلی و اسارت و یتیمی پای این قیام تاریخی نه لابه میکنند و نه شیون. بلکه رجز میخوانند و شادمانند از قربانیان شهیدی که تقدیم بقای اسلام عزیز کردهاند.
پایان پیام/۸۴۰۰۷