» آخرین اخبار » یادداشت » درآمدی بر درک معنای «مهندسی فرهنگی»
درآمدی بر درک معنای «مهندسی فرهنگی»

درآمدی بر درک معنای «مهندسی فرهنگی»

اسفند ۲۹, ۱۴۰۱ 0۰


خبرگزاری فارس؛ یادداشت- غلامعلی حدادعادل: درباره انقلاب و پیروزی آن تاکنون نظریه‌پردازی‌های فراوانی شده و نظریه‌های مختلفی مطرح شده است. دراین‌باره، تاکنون صدها کتاب و پایان‌نامه نوشته شده و برای مطالعه ماهیت انقلاب اسلامی، دوره‌های مختلف تحصیلی در دانشگاه‌ها ایجاد شده است. علاوه بر این درباره علت پدید آمدن انقلاب اسلامی در ایران، هزاران نفر در مصاحبه، خاطرات و تاریخ شفاهی صحبت کرده‌اند و هر کس از ظن خود یار این موضوع شده است، هر چند هنوز بسیاری از درون آن اسرارش را پیدا نکرده‌اند. با این‌همه، برای ما مردم ایران که خود بازیگر صحنه انقلاب بوده‌ایم، یک نکته مسلم است و آن اینکه انقلاب با هر زمینه و علت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی یا هر عنوان دیگری به پیروزی رسیده باشد، ریشه در حقیقتی به‌ نام «فرهنگ» داشته است. ریشه این انقلاب و روح و اساس آن یک فرهنگ، جهان‌بینی، اعتقاد و یک مکتب بوده که همان جهان‌بینی دینی و توحیدی است و سند آن هم قرآن کریم است.

این فرهنگ دینی، به برکت حوزه‌های علمیه و روحانیتِ مستقل از حکومت‌های استبدادی، خارج از دسترس آن‌ها زنده مانده بود. دشمنان انقلاب که ایران را در چنگ خود می‌خواستند، از جوهر و حقیقت این فرهنگ دینی ناآگاه و بی‌خبر بودند. این فرهنگ دینی بود که هم علت اصلی «به‌وجود آمدنِ انقلاب» شد و هم علت «تداوم» آن. آنچه به قول حکما، هم علت موجده بود و هم علت مبقیه انقلاب، فرهنگ دینی مردم ایران بود.

این فرهنگ دینی عناصر گوناگونی دارد. به‌عنوان ‌مثال یکی از عناصر آن، مفهوم متعالی شهادت است. شهادت، حقیقتی است متعالی و عنصری است که در فرهنگ غربی- با همه تسلطی که بر جهان امروز دارد- دیده نمی‌شود. امام بزرگوار ما به‌درستی تشخیص داده بودند که اگر بنا باشد دست سلطه‌گران از این کشور کوتاه شود و ایران به استقلال برسد نباید مبنای حرکت و نهضت، از درون فرهنگ غربی اختیار و انتخاب شود. ارشمیدس گفته بود: «اگر نقطۀ اتکایی در خارج از این جهان به من بدهید، کل جهان را تکان می‌دهم و جابه‌جا می‌کنم.» این سخن بر طبق قوانین علم فیزیک درست است و اگر نقطه اتکا بیرون باشد، این جابه‌جایی ممکن است. امام ما نیز نقطه اتکای انقلاب خودش را بیرون فرهنگ غربی انتخاب کرد و همه‌چیز را دگرگون کرد. آن نقطۀ اتکا، اسلام بود که یکی از عناصر متعالی آن مفهوم «شهادت» است.

به‌عنوان یک نمونه از کارایی این فرهنگ به شخصیت شهید سلیمانی توجه کنیم. شهادت مبتنی بر جهان‌بینی اسلامی، شخصیت این مرد را ساخته است. شهادت‌طلبی از او سرداری ساخت که همۀ معادلات و محاسبات غرب را به‌هم زد. شهید سلیمانی برای ما قلۀ بلندی است که به یک سلسله ‌جبال تعلق دارد. در کنار او با اندک اختلافی امثال حججی را می‌بینیم. در این روزهای شهادت شهدای امنیت، آرمان علی‌وردی را می‌بینیم. این‌ها همه برخاسته از آن فرهنگ مستقل‌اند که روح و اساس انقلاب ماست.

همان‌طور که بارها رهبر معظم انقلاب فرموده‌اند آمریکا، غربی‌ها و رژیم صهیونیستی از روز نخست که این انقلاب به پیروزی رسید و حتی پیش تر از آن، از روزهایی که احتمال می‌دادند انقلاب به پیروزی برسد، از هیچ اقدامی برای براندازی خودداری و کوتاهی نکرده‌اند. در سال‌های آغازین انقلاب، این اقدامات به شکل کودتا، توطئه، ترور و سپس جنگ بود. تابستان سال ۶۰ را به یاد بیاورید و پس از آن جنگ هشت‌ساله را. یک جنگ جهانی اعلام نشده که بدنامی و دیوانگی‌اش ماند برای صدام که هشت سال پشتیبانی جهانی را با خود همراه داشت. پس از آن هم تحریم‌های همیشگی و روزافزون و به قول خودشان، فلج‌کننده‌ترین تحریم‌های تاریخ را می‌بینیم؛ اما این انقلاب علی‌رغم همۀ این‌ها به راه خود ادامه می‌دهد. کشور با همه این مشکلات اداره می‌شود و پیشرفت هم می‌کند. ایران قوی و سربلند می‌شود و مهم‌تر از همه این است که آن چیزی که آن‌ها می‌خواهند نمی‌شود.

دشمنان ایران که این کشور بزرگ و تاریخی را در این منطقه حساس با همه سرمایه‌های زیرزمینی و طبیعی‌اش از دست دادند، در این ۴۴ سال مطالعه کرده‌اند و فهمیده‌اند که برای مقابله با این انقلاب باید با این فرهنگ مبارزه کنند. آن‌ها فهمیده‌اند که «تا ریشه در آب است، امید ثمری هست»، لذا می‌خواهند ریشه را بخشکانند. پس میدان اصلی درگیری، جنگ، نبرد و مقابله ما با این دنیای آکنده از دروغ، ظلم، زورگویی و تزویر، میدان «فرهنگ» است، میدان فکر، اعتقاد و مکتب است، جنگ امروز ما با دشمن، جنگ فرهنگی است و این همان تعبیری است که رهبری در همان سال‌های آغاز دوران رهبری‌شان از آن با عنوان «تهاجم فرهنگی» یاد کردند؛ جنگ ادراکی، جنگ شناختی، جنگ نرم.
این جنگ فرهنگی، جنگ‌افزارهای خاص و گوناگونی دارد که عموما نرم‌افزارند. اگر گذشته را مرور کنیم درمی‌یابیم که در این حدود سی سال بعد از پایان جنگ تحمیلی، دشمن با چه ابزارها، راه‌ها و روش‌های نرم‌افزاری در این جنگ ادراکی، شناختی و فرهنگی در عرصه‌های مختلف بر علیه انقلاب اسلامی پا به میدان گذاشته است. مهم‌ترین ابزار این جنگ ادراکی و شناختی در زمان حاضر، فضای مجازی است. دشمنان انقلاب از طریق فضای مجازی سعی می‌کنند در ایران نسلی با ذهنی متفاوت از نسل قبلی جانشین آن نسل شود تا مثل جوان‌های سال ۵۷ و ۵۸ و ۶۰ و … فکر نکنند. آن‌ها برنامه‌شان این است و این میدان اصلی درگیری است.

در چنین شرایطی آیا نیاز به یک «قرارگاه فرهنگی» وجود ندارد؟ اگر واقعیت این است، آیا می‌شود نسبت به آن بی‌اعتنا بود؟ می‌شود فرهنگ را دست‌کم گرفت و از اهمیت این نبرد فرهنگی غافل بود؟ مقام معظم رهبری، شورای‌عالی انقلاب فرهنگی را «قرارگاه» نامیده‌اند. قرارگاه باید چه کارهایی بکند؟ یکی از کارهای قرارگاه این است که باید قبل از اینکه دشمن به مرزهای ما برسد، رصد و دیده‌بانی و پیش‌بینی کند. به قول امیرالمؤمنین (ع) در نهج‌البلاغه، قبل از اینکه دشمن ما را در پاشنه درب خانه‌مان غافل‌گیر کند، قرارگاه فرهنگی باید خطر را ببیند، تشخیص بدهد و دیگران را آگاه کند. در قرارگاه باید مطالعه کرد، کار کارشناسی کرد، اقدام همه‌جانبه، اقدام مؤثر، به‌موقع و  پیش‌دستانه کرد. باید از عملیات فرهنگی کشور ارزیابی کرد، نیروسازی کرد و خیلی کارهای دیگر که این‌ها همه را در یک اصطلاح می‌توان بیان کرد: مهندسی فرهنگی.

اصطلاح «مهندسی فرهنگی» عمدتا و اولا تا جایی که ما می‌دانیم از طرف رهبری مطرح شده است. ظاهر این کلمه تعجب‌آور است، چون اگر از کسی بپرسند مهندسی با فرهنگ چه نسبتی دارد، خواهد گفت نسبتی ندارد. مهندسان سر  و   کارشان با عدد، رقم، مواد و مصالح است، درحالی‌که فرهنگ با ذهن، فکر، ادبیات، اعتقادات و تاریخ سروکار دارد؛ اما رهبری چه مقصودی دارند که همه ما را به مهندسی فرهنگی دعوت می‌کنند؟ آیا منظور رهبری از مهندسی فرهنگی این است که ما بنشینیم دور هم و همه ارزش‌های خود را روی کاغذ فهرست کنیم، بیاوریم و تصویب کنیم که ما مسلمانیم، خدا یکی است، قیامتی هست و مانند این‌ها؟ آیا این مهندسی فرهنگی است؟ کلیدواژه این عبارت، «مهندسی» است. باید ببینیم که در فرهنگ چگونه می‌توان مهندسی کرد؟

فرض کنیم در منطقه‌ای می‌خواهیم پالایشگاهی احداث کنیم. هزاران کار ریز  و  درشت باید برای احداث یک پالایشگاه صورت بگیرد تا پالایشگاه شروع به کار کند. نخست این کارها به موضوعات مختلف و رشته‌های مستقل دسته‌بندی می‌شود. به‌طور مثال، برای ساخت پالایشگاه به مهندس ساختمان، مکانیک، برق و نفت نیاز داریم و مهندس پتروشیمی، رایانه و …. این گروه‌های مختلف باید بیایند، اما همه این‌ها باید بدانند چه کاری می‌خواهند انجام دهند و هر کدامشان چه موقع باید وارد صحنه شوند و چه کاری را به انجام برسانند و چه زمانی باید کار را دست گروه بعدی بدهند. باید از پیش معلوم باشد که چه کسانی باید هم‌زمان کار کنند و چه کسانی باید در زمان کار کنند. (هم‌زمانی و در زمانی). مهندسی چنین کاری است. یک خانه ساده هم که می‌خواهد ساخته شود، در یک حد کوچکی همین‌طور است تا چه رسد به کارهای بزرگ.

حال سوال این است که آیا ما این معنا را از مهندسی فرهنگی فهمیده‌ایم؟ آیا در شورای‌عالی انقلاب فرهنگی، در این قرارگاه، رصد کرده‌ایم که برای اداره کشور از نظر فرهنگی به چه چیزهایی احتیاج داریم؟ و این چیزها در اختیار چه کسانی است؟ حوزه کجای کار است؟ صداوسیما کجای کار است؟ آموزش‌وپرورش کجای کار است؟ خانواده کجای کار است؟ آموزش عالی، ارشاد، کتاب، هنر، سینما، موسیقی، معماری و … هر یک کجای کارند و چه‌کار می‌کنند و چه‌کار باید کنند؟ آیا این‌ها را مشخص کرده‌ایم؟ آیا مخاطبانمان را در کشور مدیریت کرده‌ایم که برای هر گروه، دسته، سن و جنسیتی هر کدام از ما کجا چه کاری باید کنیم؟ در دبستان باید چه‌کار کنیم و در دبیرستان چه‌کار دیگر؟

مهندسی فرهنگی یک کار علمی است؛ یک کار علمی خردمندانه و هوشمندانه است، یک کار دسته‌جمعی و یک کار ملی است.

پایان پیام/غ




منبع

به این نوشته امتیاز بدهید!

farsnews

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×