اینستاگرام؛ سلاح سایبری ایالات متحده آمریکا
خبرگزاری فارس – یادداشت – احسان کیانخواه: اتفاقات ۴۰ روز گذشته مجددا سطح بالای نفوذ شبکههای اجتماعی در تغییر افکار عمومی، جنگ شناختی و ایجاد موانع متعدد و متنوع در برابر شکلگیری تفکر، سلامت و صلابت تعقل را به تصویر کشید. جامعه شناسی این اتفاقات و شناخت مردم حاضر در اغتشاشات و رویکرد لسانی و رفتاریشان، نشاندهنده شبکهسازی و تغییر بافتار بخشی از اجتماع به واسطهی نفوذ سایبری در ابعاد متعدد فردی دارد. اتفاقی که مدارس و دانشگاهها نتوانستند شکل دهند اما سایبر با پرچم سرگرمی که Entertainment بخش اساسی آن است توانسته این جریان را محقق کند و باور برخی را تغییر، برخی را بی تفاوت یا دستگاه استنتاج و محاسباتی برخی دیگر را تحت تاثیر قرار دهد. اتفاقی که برخی اندیشمندان غربی در قرن ۱۹ میلادی با ظهور پر رنگ صنعت و مدرنیسیم در سبک زندگی مردم و نیز در قرن ۲۰ میلادی با ظهور اینترنت آن را پیش بینی کردهاند. کیرکگارد معتقد است نتیجهی دانستن همهچیز و همهچیز بودن، این است که فرد با خودش دچار تناقض شود، او معتقد است انسان نیازمند تغییر و هوش نیست بلکه به قطعیت، تعادل و استواری نیاز دارد. چیزی که به علت تهاجم دادهای و نیز اطلاعات نامرتبط و نامتناجس انسان را به همهچیز دانستن و توهم دانستن سوق داده و خردورزی و اندیشهورزی به مثابه گوگلکردن تقلیل یافته و بالنتیجه تحمیق شکل میگیرد.
حال با اینستاگرام (و پلتفرمهای مشابه) که نه یک پلتفرم و فناوری مدرن و هیجانانگیز که ابزار جنگ و سلطهی مدرن آمریکا برای نابودی ملت ایران (و اساسا انسانیت) با تغییر نگرشها، ارزشها و آرزوها و ایجاد نفرت و انشقاق ملی است چه باید کرد؟ آمریکایی که نه با جمهوری اسلامی که با ایرانی و با هرگونه استقلال طلبی مردم ایران در مبارزه است. در تاریخ کشورمان می توان از کودتا و سرنگونی دولت مصدق که به آمریکا اعتماد کرد تا دشمنی نظامی، اقتصادی و پزشکی با مردم نجیب و پیشرفته ایران در چهل سال اخیر آمریکا اشاره نمود.
اما قبل از راهحل تبیین دو نکته لازم است. ابتدا اینکه اینستاگرام چه ویژگیهایی دارد که موجب دگرگونی ساخت جامعه میشود؟ برخی اشکالات را میتوان «هجمه به فرهنگ، اعتقادات مردم و تغییر در سبک زندگی اسلامی ایرانی و کاهش حساسیت و غیرت دینی»، « اعمال هنجارهای رسمی اینستاگرام از طریق پلتفرم برای گسترش و جهانیسازی فرهنگ غرب» و « تولید حجم عظیم دادههای رفتاری و محتوایی مبتنی بر ویژگیهای جذاب، برای کشف الگوها و مهندسی و مدیریت آیندهنگرانه اجتماعی» دانست (نمونهها: ۱). این اشکالات هم در محتوا و هم در بافتار این پلتفرم است (Content&Context). به بیان دیگر معماری این پلتفرم به آسیبهای اجتماعی دامن میزند.
نکته دوم بررسی تجربیات گذشته در کنترل این ابزار و ابزارهای مشابه تغییر دهنده ساخت جامعه است. دو مواجهه شکستخورده با پلتفرمهای پرمخاطب تجربه شده است.
اولین مواجهه، پروژه فیلترینگ هوشمند بود. این پروژه در دولت یازدهم آغاز شد و هدف آن حذف محتوای ناسالم از صفحات و پلتفرمهای اجتماعی مبتنی بر تحلیل محتوا و پردازش تصویر بود. اما چالش اصلی، مسئله رمزنگاری محتوا بود و بهراحتی پروژهی پرهزینهی فیلترینگ هوشمند را به چالش کشاند. از آنجایی که تهدیدشناسی این پلتفرمها سطحی بود، اقدام مؤثر و بهموقع نظام درساخت سایبری به تأخیر افتاد و عملاً شهروندان زیادی وارد این سامانهها شدند.
دومین مواجهه شکستخورده، فیلترینگ تلگرام بود. تلگرام که صاحب اَبَر گراف روابط وزندار ایرانیان بود (و هست)، به محلی برای شبکهسازی گروههای معاند، ترویج کنندگان فساد و قمار تبدیلشده بود. علیرغم اینکه عملاً ساختارهای رسمی در کشور موجبات حضور و نفوذ تلگرام را فراهم آورده بودند(و همچنان در تلاش هستند). با افزایش کاربران تلگرام در بین اقشار گسترده مردم، مدیران تلگرام، علم ناسازگاری برداشتند و دیگر پاسخگوی حداقلی سیاستهای کشور نبودند. از اواخر سال ۱۳۹۶ فرایند برخورد با تلگرام کلید خورد اما این تجربه نیز به دلایل مختلف شکست خورد. اولین اشکال عدم طراحی جامع برای میزبانی ایرانیان بود. مشخص نبود کاربرانی که شبکهاجتماعی عادت کردهاند کجا باید بروند و پلتفرمهای انتخابی آیا قابلیت حضور تصاعدی کاربران را دارد یا خیر؟ ازلحاظ فنی این ارزیابی موجود نبود یا دارای نواقصی بود که اطمینان خاطر برای حضور چند دهمیلیونی را ایجاد نمیکرد. دومین اشکال نبود برنامه برای تغییر وابستگی تجاری، عاطفی و روانی کاربران به تلگرام بود. کاربران باید عادت هرلحظهای خود را در استفاده از تلگرام و تجربهی اُختیافته و مأنوس شده را کنار گذاشته و از پلتفرمی دیگر باتجربهی کاربری متفاوت و پیچیدهتر استفاده میکردند. اشکال سوم خباثت برخی برای عدم ساماندهی فیلترشکنها و روشهای دور زدن دسترسی به تلگرام بود که با گسترش بهره برداری از فیلترشکنهای مختلف، راههای دستیابی به تلگرام را علیرغم اقدامات ظاهری، برای کاربران فراهم نموده بودند و این دوگانگی سیاستی، کاربران را به واقعی نبودن تصمیم مسدودسازی و عدم تصمیم به جابجایی سوق داد. اشکال چهارم ساده انگاری متولیان امر در راه اندازی پوسته های تلگرام(همانند هاتگرام و طلاگرام) به بهانههای واهی بود که نیاز مردم را به این پلتفرم دزد آینده و آشوبگر حال، بطور مستمر و در زمانهای طولانی و با روشهای مختلف حفظ نمود. اشکال پنجم نداشتن فرماندهی واحد و نقطهی کانونی مؤثر و اجماع دستگاههای اجرایی بود. این چالش موجب خنثی شدن حداقل برنامههای طراحیشده برای جذابیت پلتفرمهای داخلی شد و به ناگاه با اقدامی ناهماهنگ شکست این مواجهه تسریع شد.
اما حال باید چه کرد در شرایطی که دشمن با دست چدنی اغتشاشات و روکش مخملین سایبری، استقلال، آزادی و مردم سالاری دینی را در یک جنگ ترکیبی نشانه گرفته است و اجازه اقتدار سایبری و هویتسازی ایرانیان مبتنی بر پلتفرمهای بومی را نیز به کشور نمیدهد. نگارنده در این راستا چند اقدام برای تصمیم گیران و تصمیم سازان این حوزه پیشنهاد میکند:
۱- لازم است پیامرسانهای داخلی ترویج شوند و زحمات و تلاشهای دانشمندان ایرانی در ابعاد مختلف به اضمحلال کشیده نشود. پیامرسانهای داخلی محصول جوانان و شرکتهای دانشبنیان کشور است. شعار سال که «تولید؛ دانشبنیان، اشتغالآفرین» است با عمومیسازی و اجتماعیسازی همین پلتفرمها در فضای سایبر محقق میشود. حکایت و کمک به توسعهی این پلتفرمها موجب شکلگیری و توسعهی دانشهای راهبردیای خواهد شد که برای ساخت اّبّر زیرساختهای توزیعشده برای آینده سایبری کشور کمک شایانی خواهد کرد. این اتفاق فرصت استثنایی برای اشتغالزایی راهبردی برای دانشمندان لبهی فناوریهای مرتبط و جلوگیری از مهاجرت است. توسعهی دانش، تولید سامانههای توزیعپذیر، پردازش موازی، شبکهها و تجهیزات مبتنی بر نرمافزار، امنیت و رمزنگاریهای متنوع نیاز ضروری توسعه کشور است. از طرفی دانشهای مرتبط با حکمرانی و مدیریت همانند طرحریزی استراتژیک محصولات بزرگ، شیوههای هدایت و توسعه سامانهها، دانش برند سازی از زمان ایدهپرازی تا توسعهی جهانی، قوانین حریم خصوصی و شیوههای تولید سامانههای اخلاقی و دستیابی به الگوریتمهای هوش مصنوعی بهینه شده برای کمک به کاربران و بسیار علوم و دانشهای دیگر بهصورت بومی شکل خواهد گرفت. مسئولین باید در وهله اول سرزمین سایبریمان را بسازند.
۲- با وعده سر خرمن دادن برای ایجاد آمادگی در آینده، نمیتوان دسترسی به شبکهها و رسانههای اجتماعی خارجی را مجددا باز کرد و توقع ایجاد همگرایی همهجانبه را داشت. مدیریت و کارشناسان تصمیمساز کشور فاقد حافظهی تاریخی هستند. مواجهه ناموفق گذشته که ناشی از تحلیل محیطی غلط، ندیدن توانمندیها و آسیبهای راهبردی و اجتماعی بلندمدت در آینده فروشی بوده است. این اتفاقات هنوز برای مسولین فضای مجازی درس عبرت نشده است. امروز همان ششماه آینده است اگر نتوانند برای یک امر راهبردی در کشور که عدم انجام آن تبعات سیاسی و امنیتی دارد، توانها را متمرکز کنند و از کنترل آسیبها و بهرهمندی از فرصتهای کوتاهمدت و بلندمدت استفاده کنند، با توجه به هزینههای که کشور داده است، در آینده هم این این اقدام عملیاتی نخواهد شد و ایران علی رغم پیشدستی مستعمره سایبری خواهد ماند.
۳- استفاده از فیلترشکن، الگوریتم اینستاگرام را بهم زده است. هوش مصنوعی کاوشگر (Explorer) اینستاگرام که مبتنی بر مکان جغرفیایی و IP کاربر کار میکند با استفاده از فیلترشکنها نتایج محلی مناسبی با کاربران عمومی و دارندگان کسبوکارهای و صفحات پربازدید ارائه نمیکند. این فرصت استثنایی برای جاریسازی محصول داخلی مبتنی بر نیروی انسانی بومی و اشتغال سازی راهبردی است.
۴- به تیم راهبردی-عملیاتی متمرکز برای هدایت سایبری کشور نیاز است. کشور فاقد مرکزی توانمند با قدرت آیندهپژوهی دقیق حوزهی فناوریهای ملتساز و اجتماعی است. متاسفانه مرکز ملی فضای مجازی در ده سال گذشته نتوانسته این جایگاه را به لحاظ فکری و اجرایی برای خود ایجاد کند. خیلی از جریانات و مسائل امروز به لحاظ فناورانه قابل پیشبینی بوده اما مرکزی با این جایگاه قانونی که ذیل یکی از سه شورای کلیدی راهبری کشور است، بود و نبودش برای کشور متمایز نیست. دولت سیزدهم نتوانسته برای این جایگاه تصمیم بگیرد و آنرا فهم کند. موضوعی که از اتحادیه اروپای همسو و وابسته به آمریکا تا چین و روسیه بدرستی آنرا راهبری میکنند. هنوز شخص و تیم مشخصی با مردم در مورد استفاده همهمنظوری از پلتفرمهای داخلی یا حمایتهایی که طبق مصوبه کمیسیون اقتصاد دیجیتال دولت لازم است صورت بگیرد، گفتگو نکرده و اقناع و همگرایی را شکل نداده است. اکثر کاربران شبکههای اجتماعی خارجی علاقمند به استفاده از پلتفرمهای داخلی هستند اما توجیه و اقناع و همتی برای رفع دغدغهها وجود ندارد/
۵- وجود عزم و همگرایی جدی در میان مسئولان و تصمیم گیران حکمرانی سایبری ضروری است. تا زمانی که در زمین دشمن هستیم و از ابزارها و قوانین انها تبعیت میشود مستعمره خواهیم بود و استقلال و تمامیت سایبری کشور (بخوانید تمامیت ارضی کشور) خدشهدار خواهد شد. این
جناب آقای رییسی اگر همانگونه که به مسالهی توسعهی اقتصادی توجه دارید (بهطور مثال طبق نظر کارشناسان باید تابستان امسال قطعی برق گسترده میداشتیم ولی به همت دولت این اتفاق رخ نداد) به مسائل توسعه سایبری که هم سیاسی، هم اقتصادی، هم امنیتی و هم اجتماعی است توجه ویژهای داشته باشید. همگراسازی تصمیمسازان و مجریان سایبری کشور ضروری است اگر یکپارچگی تصمیم و اجرا شکل بگیرد با همراهمی مردم، کشور به راحتی و به سرعت از این گردنه هم عبور خواهد کرد. باید نگرش همهجانبه و متمرکز راهبری این مساله را به عهده بگیرید و مرکز ملی فضای مجازی بازآفرینی و بازسازی انقلابی شود.
————————————————————–
(۱) بهطور مثال «اینستاگرام قرار است دوستانه باشد. پس چرا اینقدر مردم را بدبخت می کند؟ (گاردین/۲۰۱۸)»، «فاش شده است که فیسبوک از تاثیر مضر اینستاگرام بر دختران نوجوان آگاه است (گاردین/۲۰۲۱)»، « چرا اینستاگرام بدترین رسانه اجتماعی برای سلامت روان است؟ (تایم/ ۲۰۱۷)» یا «احضار آدام موسری مدیر اینستاگرام به کنگره آمریکا برای پاسخگویی نسبت به تاثیرات این پلتفرم بر کاربران نوجوان و جوان» نمونههایی از معضلات و مشکلاتی که بر جوامع با فرهنگها و سبک زندگیهای متنوع داشته است. در حوزهی حفظ دادههای و حریم خصوصی و قابلیت سلطه بر کشورها، قانون GDPR اتحادیه اروپا و سایر قوانینی که در دست بررسی دارند نمونهای از دغدغهی کشورها و حتی خود سردمداران ایالات متحده است.
پایان پیام/ح