۲ دلیلی که باید قدر جوانی خود را دانست
به گزارش خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری فارس، حتماً شنیدهاید که بزرگان تأکید کردهاند که فرصت جوانی را باید قدر دانست و از آن بهره برد تا با خودسازی بتوانیم در مسیر بندگی خداوند و قدم گذاشتن در راه او ، توفیق پیدا کنیم. اما به راستی سرّ و راز این موضوع در چیست؟ استاد محمد تقی فیاضبخش در کتاب «درآمدی بر مکتب تربیتی علامه طباطبایی» طی یک بحث مفصل و جامع به این پرسش پاسخ گفته است که در ادامه میخوانیم:
مشغول مطالعه این کتاب هستید
در یک نگاه کلان پاسخ به این پرسش چنین است که باید در نوجوانی و ابتدای جوانی پای در وادی سلوک نهاد و انتخاب چنین زمانی، دلایلی دارد.
۱ـ بُعد مسافت
اولین مسألهای که سالک باید به آن التفات داشته باشد طول مسیر (بندگی) است. برای پی بردن به سختی راه، کافیست به بیانی از حضرت امیرالمومنین خطاب به خداوند متعال مراجعه کرد. ایشان با تمام مقام و درجات و اخلاصی که داشتند وقتی با خداوند راز و نیاز میکنند، اینچنین تأسف خورده و میفرمایند: «آه من قلّه الزّاد و طول الطّریق و بعد السّفر و عظیم المورد؛ یعنی آه از کمی زاد و توشه و طولانی بودن راه و دوری سفر آخرت و عظمت مقصد.» حال که شخصیت والایی در عالم اسلام همچون حضرت امیر (علیه السلام) این چنین آه کشیده و از طولانی بودن راه و مکان و زمان و احوالات مرتبط بر انسان در برزخ، ابراز نگرانی میکنند، برای دیگران تکلیف روشن است.
این بیان نورانی مسیر را برای انسان ترسیم میکند. در یک کلام سالک باید به طولانی بودن آن واقف باشد و بر این اساس، برنامه سیر خود را تنظیم کند. پیمودن مسیر طولانی، زمان طولانی را هم طلب میکند و انسان هر چه زودتر و در ایام نوجوانی بتواند پای درباره سیر و سلوک به سوی حق تعالی را بگذارد، به توفیق نزدیکتر است.
۲ـ زنگارهای کمتر در این دوران
دومین دلیل اندک بودن خطر «زنگارها» در ایام جوانی و نوجوانی است. انسان مفطور به فطرت توحیدی است به این معنا که گرایش به توحید و در مرتبه عالیتر، انس دائمی با توحید در وجودش به ودیعه نهاده شده است و در آیه:«فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا ۚ لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَٰکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ.» به همین معنا اشاره دارد.
بر این اساس تهذیب نفس و سلوک الیالله، به معنای پاک کردن زنگارها از فطرت توحیدی انسان است .چون گرایش به توحید به صورت فطری در انسان نهاده شده است، باید سعی کند موانع را برای شکوفایی این فطرت برطرف کند تا این فطرت به حد کمال خود نائل آید. فطرت توحیدی انسان همانند بذر گندمی است که کشاورز آن را در دل خاک قرار میدهد و نیازی نیست برای رشد آن، کاری انجام دهد بلکه کار او باید دفع و رفع موانع رشد باشد. بذر اگر در شرایط مناسب قرار گیرد و مانعی بر سر راهش وجود نداشته باشد، به خوبی میتواند رشد کند، از این رو، سخن در موانعی است که مانع رشد انسان میشوند.
خداوند در این زمینه می فرماید:«کَلَّا ۖ بَلْ ۜ رَانَ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ مَا کَانُوا یَکْسِبُونَ.» این آیه دلیل عقب افتادن سیر به سوی توحید را بیان میکند و علت اصلی را زنگارها، غبارها و آلودگیها میداند که بر قلب انسان نشسته است. دلیل عارض شدن زنگار بر قلوب نیز اعمال ناپسند یا اعتقادات ناصحیح هست، بنابراین اولین گام در سلوک الیالله، این است که انسان زنگار را از قلب خود بزداید. طبیعی است که در سنین نوجوانی زنگارهایی که بر قلب عارض میشوند، کمتر است و انسان بهتر میتواند در وادی سلوک وارد شود.
انتهای پیام/
شما می توانید این مطلب را ویرایش نمایید
این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید