مشک آبی که حیثیت یک لشکر را گرفت
خبرگزاری فارس-رشت، فاطمه احمدی؛ گویی علی مرتضی (ع) میدانست به کجا سفر کند برای داشتن چون تویی، چون تویی که قرار بوده سالها بعد برای حسین باشی و تا پای جان با حسین مرتضی (ع) بمانی و از آن دردانه زهرا و علی که پای حواله تشیع را برای زنده ماندن با خونش امضا زد، حراست و حمایت کنی.
امیرِ مؤمنان به همین منظور از مسلم خواست که مادرِ شیردلت را برایش بیابند تا تو پیدا شوی از این وصلت نورانی، قبیله بنی کلاب که شجاعت و دلاوری مرد و زنش لق لقه زبانها بود دختری داشت ماه روی که تو را ماهِ منیر بنیهاشم کرد، دختری داشت که در جنگاوری دلیر و شیر زن بود که تو را مردِ میدانِ نینوا کرد، دختری داشت باوفا که پیوندش با علیِ خدا تو را خادمِ حسینِ زهرا (س) کرد.
تو را چنان زایید و پرورید که وقتی در جنگ صفین پیش از پدر به میدان رزم وارد شدی و صورت را چونان پوشاندی و با دلاوری جنگیدی و یکبهیک سپاه دشمن را در هم تنیدی که انگشتبهدهان نگاه میکردند بلندبالای قامتِ رعنای تو را و به دلیل رعب و وحشتی که بر اندامشان آورده بودی نامت را از یکدیگر جویا میشدند و در مخیلهشان نیز نمیگنجید که تو در آن روزگار بیش از ۱۲ سال نداشتی افسوس که نمیدانستند که قدرت هاشمیان از خدایی است که آنان را بر زمین برگزیده است.
اما در کربلایی که علی (ع) تو را برای آن حفظ کرده بود، هدف دشمن تنها بستن آب بود، چراکه میدانست ام البنین فرزندی زاییده که در شجاعت و دلاوری جمع قوای مادر و پدری است که پیوندشان در آسمان نگاشته شد و ملائکه شاهد این عقد خدایی بودند، چراکه قرار بوده ماه مجدد خلقت شود.
هدف دشمن بستن آب بر سقای کربلا بود چراکه میدانست یارای مقابله با تو را ندارد اما یک عباس کافی بود تا تمام جبهه دشمن را با شکستن سد بین خود و فرات تهدید کند، یک مشک آب تمام حیثیت سپاه هزاران نفره عمر سعد را لگدمال کرد.
حسین میدانست که دشوارترین کار برای عباس شهید نشدن و به میدان جنگ نرفتن است، اویی که در تمامی جنگها در کنار پدر بود، اویی که هزار دشمن را برای مشک آبی در هم درید اکنون بایستی منتظر فرمان ارباب میماند و اذن میدان میگرفت اما حسین (ع) رخصت نداد عباس را چراکه او عمود خیمه حسین بود.
در کناره میدان، آنجا که عباس نقش سقای کربلا را دارد و عزیزان دل بنیهاشم یکبهیک به میدان میروند همانجا که علیاکبر حسین تمامقد رفت و اربا اربا بازگشت، عباس کوه آتشفشان خاموشی بود که اگر اراده میکرد، گدازههای خشمش تمام جبهه دشمن را میسوزاند و خاکستر میکرد اما آنچه این آتشفشان را مهار کرده تنها ادب و اطاعت عباس از ارباب و مریدش حسینابنعلی فرزند زهراست.
اما راز اذن میدان ندادن حسین چیست؟ گویا حسین هم نمیتواند از عباسش دل بکند و به میدان رفتن او را رضایت دهد، عباس که تنها برادر نیست، سقا نیست، فرمانده نیست، علمدار نیست؛عباس ماه منیر است، عباس عمود خیمه لشکر حسین است، نه! عباس عمود خیمه وجود حسین است، عباس که نباشد پشت حسین خالی میشود، از پا میاندازد نبود عباس، شاه مردان خدا را.
وظیفه عباس در این حین راضی کردن دشمن برای گرفتن مشکی آب و سیراب کردن اهلبیت حسین(ع) است، این را سیدالشهدا از برادر خواسته بود؛ عباس چشمیگفت و راهی دل دشمن شد و زبان به موعظه دشمن گشود، آنها را پند داد، فریاد زد، محبت کرد، شمشیر برآورد اما دشمن پاسخی نداد. شبث ابن ربعی که خود از داعیان حسین (ع) به کوفه بود حال هم گام شمر شده بود و راهآب بر فرزندان و اهلبیت حسین (ع) بسته بود و به این نامردانگی نیز مباهات و اصرار میورزید.
عباس که ناامیدانه و شرمسار به خیام بازگشته بود باز از حسین اذن میدان گرفت اما ارباب بازهم رضایت نداد، گویا از عمق دلِ قمر بنیهاشم آگاه بود، چه او که میدانست برای عباس به میدان رفتن چون آب خوردن است و فضیلتی برایش ندارد، چه او که میدانست عباس را آنچه افتخار میبخشد تلاش برای سیراب کردن فرزندان حسین (ع) است این است که سقائیت عباس را افتخاری شگرف میبخشد و دل عباس رضایت بیشتری برای شهادت در مسیر مهریه زهرا دارد تا شهادت در میدان رزم.
شاید علی عباس را برای این رسالت نیاورده که در میدان نامردان را قلعوقمع کند، آورده که کودکان را سیراب کند، زنده کند، شاید خدا از قدرت حی بودن خود بر عباس نیز دمیده بود.
آنقدر آب و عمو عجین شده بود که هر که در خیام اهلبیت حسین (ع) تشنه میشد، میگفت: عمو …
همین امید به عباس بود که او را در برابر چهار هزار سوار از خدا بیخبر نیرویی مضاعف میبخشید تا بی شورِ دل با قدرتی حیدری بهسوی فرات راهی شود و با دو دست نیرومندش به بهانه آب، دو دست بها بدهد … و بیدست بشود دستگیر همگان، تا بیدست و با نگاهِ حیدریاش گرهها بگشاید از تمام مشکلات شیعیان دنیا، تا باب الحوائجی باشد با سیمایی حیدری و ادبی مادری، چه او که هیچگاه زبان به گفتن برادر بر حسین نگشود و مریدِ دلداده اربابش بود.
عباس بود که میدانست ذوب بایستی شد در کوره عشق حسین (ع) باید تشنه ماند و شهید شد تا از کوثر بهشتی زهرا (س) سیراب شد.
انتهای پیام/۸۴۰۰۷/
شما می توانید این مطلب را ویرایش نمایید
این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید