» دسته‌بندی نشده » مشت آهنین ارتش و سپاه بر سرِ نوچه صدام/ وقتی منافقین در چهارزِبَر غافلگیر شدند
مشت آهنین ارتش و سپاه بر سرِ نوچه صدام/ وقتی منافقین در چهارزِبَر غافلگیر شدند

مشت آهنین ارتش و سپاه بر سرِ نوچه صدام/ وقتی منافقین در چهارزِبَر غافلگیر شدند

مرداد 5, 1401 0۰


به گزارش خبرنگار دفاعی خبرگزاری فارس، تابستان سال ۶۷ به‌ویژه مردادماه آن سال مقطعی تاثیرگذار در تاریخ معاصر ایران به شمار می‌رود؛ مقطعی که مسئولان وقت جنگ تحمیلی فکر می‌کردند که عراق هم مانند ایران به قطعنامه پایبند خواهد بود و کار جنگ دیگر تمام شده است اما صدام خیالات دیگری در سر داشت و هدف‌اش پایان جنگ نبود.

باید به تیرماه ۶۷ برویم، روزهایی ملتهب که حرف‌های زیادی در دل خود دارد.

 

 

* پذیرش قطعنامه؛ راهی که لازم بود اما کافی نه

سازمان ملل متحد از نخستین روز آغاز جنگ تا پایان آن در سال ۶۷، قطعنامه‌های ۴۷۹، ۵۱۴، ۵۲۲، ۵۴۰، ۵۵۲، ۵۸۲، ۵۸۸ و در نهایت ۵۹۸ را با موضوع جنگ ایران و عراق صادر کرد. همه این قطعنامه‌ها به غیر از آخرین آن یعنی ۵۹۸ به نفع عراق بود و عملا حق را به بعثی ها داده بود. در نخستین بیانیه سازمان ملل درباره حمله عراق به ایران، فقط از ۲ طرف خواسته شده بود که از هرگونه اقدام نظامی خودداری کنند. در این بیانه حتی از عراق خواسته نشده بود که به پشت مرزهای ۲ کشور بازگردد، البته فصل مشترک همه قطعنامه ها تا پیش از این، سه عنصر تعیین آغازگر جنگ، اعلام متجاوز و چگونگی تنبیه متجاوز بود؛ یعنی همان مواردی که ایران از زمان صدور نخستین قطعنامه خواهان آن بود.

 

 

۶ روز بعد از شروع رسمی جنگ ایران و عراق، یعنی در ۶ مهر ۵۹، قطعنامه ۴۷۹ شورای امنیت سازمان ملل صادر شد؛ این قطعنامه شباهت بسیاری به نخستین واکنش سازمان ملل داشت چرا که باز هم بدون اشاره به تجاوز عراق به خاک ایران و فقط با ذکر عبارت «وضعیت میان ایران و عراق» از ۲ کشور خواسته شد که از توسل به زور خودداری کنند. عراق بلافاصله این قطعنامه را پذیرفت ولی ایران اعلام کرد تا پیش از خروج نیروهای عراق از خاک ایران، این قطعنامه را نمی‌پذیرد؛ البته این اقدام یک حقه از سوی بعثی ها بود تا ایران را سرگرم پذیرش قطعنامه کرده و تهاجم خود را گسترش دهند.

 

 

در روزهای ابتدایی جنگ اما، نیروهای مسلح ایران اوضاع چندان خوشی نداشتند چرا که بنی‌صدر به عنوان رئیس جمهور و فرمانده وقت کل قوا اصولا با تاکتیک های نظامی آشنایی نداشت و به دنبال این بود که تئوری «زمین بدهیم تا زمان بگیریم» را اجرا کند اما ماشین جنگی تا بن دندان مسلح بعثی ها کاری به این حرف ها نداشت و می‌دانست که با وجود بنی‌صدر و برخی از نفوذی ها در داخل کشور، کاری چندان سختی نخواهد داشت.

در آن طرف‌تر اما بدنه نیروهای مسلح اختلافات جدی با بنی‌صدر داشتند و هرگز با این دیدگاه موافق نبودند. آن‌ها به دنبال این بودند تا تاکتیک های برق‌آسا همانند حمله ۱۴۰ فروندی نیروی هوایی ارتش در نخستین روز جنگ را ادامه بدهند تا بعثی ها ناچار به عقب‌نشینی شوند.

 

 

رویدادهای مختلفی از آن روزها تا تیر ۶۷ رخ داد و پس از هشت سال بالاخره حاصل این شد که ایران و عراق قطعنامه ۵۹۸ را در ۲۷ تیر ۶۷ پذیرفتند اما بعثی ها آرام ننشسته بودند و می‌خواستند تا در پوشش پذیرش قطعنامه، به آنچه که نتوانسته بودند در جنگ  برسند، یعنی تصرف خرمشهر و جداسازی آن از ایران و رودخانه اروند، دست پیدا کنند.

مسئولان وقت کشور البته در هنگام پذیرش قطعنامه خواهان آن بودند که خواسته‌های اصلی‌شان یعنی اعلام آغازگر جنگ، اعلام متجاوز و چگونگی تنبیه متجاوز در قطعنامه نهایی ثبت شود؛ به همین دلیل، ایران پس از یک‌سال از صدور قطعنامه ۵۹۸ آن را در سال ۶۷ پذیرفت؛ البته مسئولان ایران قطعنامه را راه لازم می‌دانستند اما آن را کافی نمی‌دیدند زیرا تا زمانی که صدام مناطق اشغال‌شده ایران را تخلیه نمی کرد، عملاً قطعنامه هیچ فایده ای نداشت. در این زمان (تیر و مرداد ۶۷) بود که صدام بالاخره نقشه خود را اجرایی کرد.

 

 

* صدام؛ خیال تصرف خرمشهر و شاید تهران

آخرین روز نخستین ماه تابستان ۶۷ بود که بعثی ها با یک حمله برق‌آسا حرکت خود را از سمت دشت‌های جنوب و غرب اهواز به قصد تصرف خرمشهر آغاز کردند. بعثی ها که می دانستند به احتمال زیاد نیروهای مسلح ایران در آن زمان با قبول قطعنامه، آمادگی‌شان کمتر شده و چندان مقاومتی در مقابل‌شان نخواهد کرد، از هنگام حمله در ۳۱ تیر تا ۲ مرداد، حدوداً ۳۰ کیلومتر در خاک کشورمان پیشروی کرده بودند؛ البته نیروهای احتیاط در مرزها و مناطق مهم بودند و به همین دلیل بعثی ها پس از چند کیلومتر پیشروی متوقف شدند.

 

 

نیرو‌های احتیاط کشورمان توانستند با اجرای ۲ عملیات دفاع سراسری و الغدیر، علاوه بر توقف پیشروی بعثی‌ها، آن‌ها را به مرز‌های بین‌المللی عقب برانند. در این راستا، بیشترین تمرکز نیروهای مسلح کشورمان به سوی این قسمت جلب شده بود و برای مقابله با حمله بعثی‌ها در این مواضع مستقر شدند چرا که فکر می‌کردند احتمال دارد بعثی ها دوباره و با قوای بیشتری به کشورمان حمله کند اما هدف جای دیگری بود؛ نه خرمشهر و اهواز بلکه تهران.

 

 

سردار نائینی مشاور فرمانده کل سپاه و رئیس مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس سپاه با اشاره به ایام عملیات مرصاد می‌گوید: «من هم‌زمان با عملیات مرصاد رئیس ستاد سپاه چهارم بودم؛ فرمانده این سپاه محمد شعبانی و قائم‌مقام آن اسدالله ناصح بود. ساعت ۱۲ روزسوم مرداد ۱۳۶۷ بود با هدف بازدید از جبهه سرپل ذهاب به خط مقدم رفتم. در حین بازدید در دیدگاه ارتفاعات کله داود که مشرف بر دشت ذهاب بود، قرار گرفتیم. همراه بنده آقای اکبر حسینی ” بهروز عباسی” فرمانده سابق کرند حضور داشتند. آرایش تانک‌های عراق به سمت ایران پشت ارتفاعات و در دشت ذهاب کاملا آرایش آفندی بود و به همین دلیل هم ما تصوری غیر از حمله احتمالی عراق نداشتیم و این تهاجم نیز چند روز قبل در جبهه گیلانغرب و ایلام توسط ارتش عراق انجام شده بود.

از طرفی، چون قصرشیرین و سرپل ذهاب چند روز قبل از تهاجم منافقین توسط ارتش عراق مجدد تصرف شده بودند و هدف مهم و نزدیکی وجود نداشت، برای ما سوال بود که این آرایش آفندی برای چه هدفی است؛ نمی‌دانستیم این آرایش فریب است و در عمق منافقین آماده حرکت شده‌اند. همچنان که اشاره شد، هم‌زمان با تهاجم عراق در منطقه جنوب بعد از پذیرش قطعنامه، ارتش عراق در غرب نیز تهاجم خود را در آن روز‌ها آغاز کرده بود و اکثر یگان‌های عملیاتی در جنوب و در محور‌های تهاجم ارتش عراق، ماموریت مقابله با تهاجم مجدد ارتش عراق را در پایان جنگ داشتند.

در غرب نیز هم‌زمان با تهاجم در جبهه‌های جنوب، ارتش بعث منطقه گیلانغرب را دور زد و جاده مواصلاتی با ایوانغرب را مسدود کرد. دشمن در منطقه ایلام پیشروی گسترده داشت و هم‌زمان قصرشیرین و سرپل ذهاب را مجدد اشغال کرد. در آن زمان مسئولیت خط پدافندی غرب کشور به عهده‌ ارتش بود. ارتش عراق قبل از حرکت منافقین خطوط پدافندی را درهم شکست و منافقین مسئولیت شکستن خط پدافندی را نداشتند. ارتش عراق از ارتفاعات آق داغ عبور می‌کند و با عبور از سه تنگه پیشگان، باویسی و حمام، دشت ذهاب را می‌بندد.

هنگام اذان ظهر بود که بعد از بازدید از خط به پادگان آموزشی کربلا محل تلمبه خانه نفتی پاطاق رسیدیم. نماز و ناهار در پادگان بودیم. حوالی ساعت ۱۴ بود که آتش شدید توپخانه عراق روی مسیر جاده سرپل تا پاطاق آغاز شد؛ هم‌زمان هوایپما‌های عراقی تمام مقر یگان‌ها، دژبانی مسیر پاطاق سرپل ذهاب و محل قبضه‌های پدافند هوایی و مسیر جاده سرپل ذهاب تا کرند غرب را زیر آتش گرفت و روستای دیره و زرده سمت راست جاده بالا طاق را بمباران شیمیایی کردند؛ هدف این بود که همه‌ مقاومت‌های احتمالی در مسیر حرکت منافقین نابود و کاملاً مسیر بر روی جاده به سمت کرمانشاه برای منافقین هموار شود.»

 

 

* مرداد آتشین ایران برای صدام و منافقین

بعثی ها در طرح ۲ مرحله‌ای خود توانسته بودند گام اول را با موفقیت برداشته و جبهه اول که ایضایی بود را برای رزمندگان کشورمان باز کرده و آن‌ها را در این منطقه مشغول کنند. 

ساعت حوالی ۴ بعدازظهر سوم مرداد ۶۷ است، تنها چند روزی از قبول قطعنامه توسط ایران نگذشته که بعثی‌ها دوباره دست به حمله علیه ایران می‌زنند. حملاتی که نقطه اصلی آن‌ها در شهرهای جنوبی ایران متمرکز شده است اما این فقط بخشی از کار است، کاری که پشت پرده آن رجوی و دار و دسته‌اش هستند.

از جنوب کشور کمی بالاتر می‌رویم، گویا از مرزهای غربی خبرهایی به گوش می‌رسد؛ اخباری که هیچ‌کس انتظارش را نداشت.

طرح دوم صدام گویا بی‌سر و صدا آغاز شده است. منافقین با ۵ هزار نفر نیرو از غرب کشور و از منطقه قصر شیرین عملیات جدیدی را با نام فروغ جاویدان آغاز کرده‌اند. رجوی سرکرده وقت گروهک تروریستی منافقین که با حمایت‌های صدام این عملیات را آغاز کرده بود، پیش از آغاز عملیات و در جمع نیروهایش گفته بود: «بر اساس تقسیمات انجام شده، ۴۸ ساعته به تهران خواهیم رسید… کاری که ما می‌خواهیم انجام دهیم در حد توان و اشل یک ابرقدرت است؛ چون فقط یک ابرقدرت می‌تواند کشوری را ظرف این مدت تسخیر کند… از پایگاه نوژه هم ترسی نداشته باشید؛ هر سه ساعت به سه ساعت دستور می‌دهم هواپیما‌های عراقی بیایند و آنجا را بمباران کنند. پایگاه هوایی تبریز را هم با هواپیما هر سه ساعت به سه ساعت مورد هدف قرار خواهیم داد… علاوه بر آن، ضدهوایی و موشک سام ۷ هم که داریم… هوانیروز عراق تا سرپل ذهاب به‌همراه ستون‌ها خواهد بود. از نظر هوایی ناراحت نباشید، چون هواپیما‌های عراقی پشتیبان ما هستند و تمام ماشین‌ها به صورت ستون حرکت می‌کنند.»

 

 

منافقین که از مرز خسروی حرکت به سوی کشورمان را آغاز کرده بودند، توانستند با همراهی جنگنده های بعثی به سرعت پیشروی کرده و پس از تصرف سرپل ذهاب، کرند و اسلام‌آباد غرب حرکت خود را به سوی کرمانشاه ادامه بدهند.

هم‌زمان با آغاز این تحرکات، جلسه‌ای با حضور شهید صیاد شیرازی در کرمانشاه تشکیل می‌شود. فرماندهان حاضر در این جلسه، تنگه چهارزِبَر در ۳۳ کیلومتری کرمانشاه به عنوان منطقه‌ای استراتژیک برای کمین علیه منافقین انتخاب شد.

چند ساعتی از بامداد ۴ مرداد نگذشته بود که نیروهای مسلح وارد گود شدند. شهید صیاد شیرازی از ارتش و شهید شوشتری از سپاه پاسداران در میدان حاضر شدند. 

 

 

نیروهای حاضر در صحنه عملیات مرصاد عبارت بودند از؛

سپاه: لشکر ویژه پاسداران، لشکر ۳۲ انصارالحسین (ع)، لشکر ۵۷ ابوالفضل، لشکر ۱۵۵ ویژه شهداء، لشکر ۹ بدر، لشکر ۲۷ حضرت رسول (ص)، لشکر ۱۰ سیدالشهداء (ع)، لشکر ۷۱ روح‌الله، لشکر ۳۳ المهدی (عج)، تیپ ۱۲ قائم (عج)، تیپ ۷۵ ظفر، تیپ ۶۶، ولی امر (عج)، تیپ ۳۶ انصارالمهدی (عج)، لشکر ۵ نصر، تیپ ۲۱ امام رضا (ع)، نیرو‌های کرند و اسلام‌آبادغرب به استعداد یک گردان، نیرو‌های قرارگاه رمضان، سپاه چهارم و قرارگاه نجف هرکدام به استعداد یک گردان و تیپ‌های ۲۹ نبی‌اکرم (ص) و مسلم‌بن‌عقیل از سپاه چهارم.

 

 

ارتش: لشکر ۸۱ زرهی کرمانشاه، تیپ ۳۵ تکاور نیروی زمینی ارتش، توپخانه، نیروی هوایی ارتش و هوانیروز ارتش. البته باید به نقش پدافند هوایی ارتش در عملیات مرصاد نیز اشاره کرد چون هیچ‌ عملیاتی زمینی و هوایی بدون پشتیبانی پدافند موفق نخواهد شد.

صدام از سال ها پیش از سایت سوباشی همدان کینه عمیقی داشت و از فرماندهانش خواسته بود تا این سایت را منهدم کنند. ۱۵۷ بار تلاش برای انهدام این سایت خود گواهی بر موفقیت آن داشت؛ البته جنگنده های بعثی موفق شدند پس از تلاش های بسیار سایت رادار سوباشی را در ۵ مرداد ۶۷ بمباران کنند و ۱۹ نفر از نیروهای پدافند هوایی را به شهادت برسانند.

 

 

* تیر آخر ارتش بر پیکره منافقین

ارتش جمهوری اسلامی ایران که یکی از نیروهای حاضر در صحنه عملیات بود، عملیات آفندی خود را صبح ۴ مرداد آغاز کرد. در این عملیات، ستون های ارتش توانستند راه منافقین را سد کرده و مسیر پشت سر آن‌ ها را نیز ببندند. 

 

 

هوانیروز و نیروی هوایی ارتش در این عملیات با روزانه ۳۰ سورتی پرواز بر فراز دشمن حدود ۵۶۰ هزار پوند بر سر منافقین ریختند.

طبق آمار، ۴۵ بالگرد هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران در این عملیات حضور داشتند.

 

 

عملیات اینگونه آغاز شد که ابتدا بالگردهای هوانیروز و جنگنده‌های نیروی هوایی ارتش نیروهای در حال حرکت به سوی کرمانشاه را بمباران کرده و سپس نیروی های زمینی ارتش و سپاه به ویژه سپاه بدر عملیات زمینی را آغاز و موفق به هلاکت‌رساندن هزاران نفر از منافقین و به اسارت درآوردن یک هزار و ۵۰۰ نفر از آن‌ها شدند. 

 

 

شاید بتوان جالب‌ترین نکته از این عملیات را ایجاد مرکز کنترل و فرماندهی عملیات در داخل بالگرد توسط شهید صیاد شیرازی دانست. موفقیت فرماندهی شهید صیاد شیرازی در این عملیات باعث کینه منافقین از این امیر ارتش اسلام شد تا جایی که منتظر فرصت انتقام از او بودند؛ به همین دلیل، چند نفر از نیروی منافقین، ۲۱ فروردین ۷۸ شهید صیاد شیرازی را در مقابل منزل‌اش به شهادت رساندند.

* جنایات منافقین در حین اجرای عملیات فروغ جاویدان

منافقین هنگام پیشروی به سوی کرمانشاه و مرکز کشور، جنایت‌های بسیاری انجام دادند. در یکی از این جنایت‌ها، منافقین ۴ مرداد ۶۷ پس از اشغال شهر، به گفته برخی منابع همچنین کارکنان، مجروحان مستقر دربیمارستان اسلام آبادغرب را قتل عام کرده و اجساد آنان را درمحوطه بیمارستان به آتش کشیدند؛ با تصرف بیمارستان و شهر اسلام آبادغرب مدارک پزشکی برخی مجروحان شیمیایی روستاهای اطراف از جمله روستای زرنده نیز نابود شد که روند درمان آنان را سال ها مختل کرد.

انتهای پیام/




منبع

به این نوشته امتیاز بدهید!

farsnews

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×