عماد افروغ: افراطیهای مذهبی به هوای دینداری، قرآن را تعطیل کردند
عماد افروغ، جامعهشناس و پژوهشگر فرهنگی و اجتماعی در باب ظاهرگراییدینی و آفات آن با خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری فارس گفتوگویی داشت که در ادامه حاصل این گفتوشنود را میخوانید.
پیشفرضها و اهمیت آنها هنگام مواجهه با مسائل
ما در دنیایی زندگی میکنیم که «تفاوت» رکن اصلی در فرهنگ و اجتماع آن است. آیا ظاهرگرایی دینی که خود را محدود در ظواهر نصوص دینی کرده است، قدرت طرح موضوع و پاسخگویی به نیازهای تازه را دارد؟
در علم هرمنوتیک، بحثی وجود دارد با این عنوان که هر مفسّری با یک سری پیشفرضها و مفروضاتی به سراغ نصوص مختلف میرود. به عبارتی افراد در مواجهه با موضوعات مختلف پیشروی خود، خالیالذهن نیستند و اساساً امکان ندارد کسی بدون هیچ پیشفرضی با امور و مسائل گوناگون روبهرو شود. به هرحال انسان در طول عمر دانستههایی را در ذهن خود گنجانده که دید و نگرش او را میسازد. هرچه دید انسان و زاویه نگرشش کلانتر و ژرفتر باشد، طبیعتا درک و فهم او از مسائل و متون هم به درستی نزدیکتر خواهد بود؛ برعکس، هرچه این تلقیات و دانستههای آدمی، سطحی و محدود باشد، فهم و درکش هم از مسائل به همان اندازه سطحی و محدود میشود.
به عبارتی این نگرش و پیشفرضهای آدمی هستند که تا حد زیادی نتایج مواجهه افراد با مسائل را معلوم میکنند. مثلا یک ظاهرگرا که فقط به ظاهر آیات و روایات اعتنا میکند و از آن فراتر نمیرود، فهم و درکش هم از روایات و متون در حد ظواهر الفاظ خواهد بود و به تعبیری قادر به فهم اشارات، لطائف و حقایق ورای عبارات و الفاظ نخواهد شد. اما کسی چون مرحوم علامه طباطبایی که یک فیلسوف و حکیم اهل تعقل و اندیشه است، نگرش و تفسیرش نسبت به آیات قرآن و روایات به همان اندازه با حساسیت و موشکافی همراه است.
برای رستگاری فرزند زمان باید بود
در مورد پرسشی که مطرح شد و ارتباط داشت با موضوع «زمان»، چندی پیش کتابی به زبان انگلیسی به دستم رسید با عنوان «به سمت یک جامعه آرمانی»؛ که در آن سخنان حضرت امام رضا به زبان انگلیسی ترجمه شده بود. عبارت هفتم این کتاب برای من خیلی جالب بود. البته این روایت را ما به زبان عربی و فارسی از امام رضا شنیدهایم و روایات از این قبیل در سنت روایی شیعه بسیار زیاد است. بنده عربی آن روایت را برای شما نقل میکنم: قال ابوجعفر(ع): «یَنْبَغِی لِلْمُسْلِمِ أَنْ یَکُونَ مَالِکاً لِنَفْسِهِ، مُقْبِلًا عَلَى شَأْنِهِ عَارِفاً بِأَهْلِ زَمَانِهِ؛ سزاوار است که مسلمان بر خود مسلّط و به اصلاح نفسش مشغول باشد و اهل (مردم) زمانش را بشناسد.» نقطه تأکیدم بر عبارت آخر است.
مترجمان در ادامه ذیل عبارت «زمان» در حدیث مذکور به شرح آن میپردازند: «شناخت زمانه: این امر شناخت مردم، تغییرات زمانی، حوادث و شرایط زندگی و فهم مدیریت فاجعهآمیز را امکانپذیر میکند. زمان بنیان پیشرفت و تحول انسان و برساخته شدن ویژگیهای نسلها و ملل و همچنین ملاکهای تمایز بین مردم گذشته، حال و آینده را رقم می زند. بر این اساس، برای مطالعه مردم، شناخت فرهنگی، مالی، سیاسی و …. تغییرات، شناخت زمانه و کشف عناصر هر عصر، لازم و ضروری است. مردم باید در شرایط هستی، زمانه و جغرافیا یشان شناخته شوند، به گونهای که معرفت درباره آنان عمیقتر شود، زندگی با آنان آسان تر و روابط و همزیستی با آنان مبناییتر شود.»
کلمه «عارف» در این روایت یعنی شخص نسبت به موضوعات زمان خود، به تعبیر امروزیها نسبت به مسائل اجتماعی، فرهنگی و… خود نگاه عمیق و درستی داشته باشد. در این عبارت به خوبی بیان شده که افراد را باید در ظرف زمانی و مکانی خود گذاشت و فهم کرد.
باید مفاهیم دینی و معرفتی را در ظرف زمانی خودش قرار داد
آیا زبان نصوص دینی مطلق بوده، یا با توجه به شرایط مکانی و زمانی خاصی صادر شدهاند؟
در مورد نصوص دینی و ظواهر این متون اسلامی، از منظر دیالکتیکی ما یک زبان «دلیل» داریم و یک زبان «علت». زبان دلیل، زبان باید و نبایدها و ایدههاست. زبانی که اصطلاحا به آن نظم و سطح منطقی میگویند. در مقابل آن، زبان علت، زبان تأثیر و تأثرات اعم از اقناع، نفوذ، ترس، اجبار، اغوا و فریب است. آن چیزی که بیشتر تحت تغییر و تحول قرار میگیرد، زبان علت است. زبان علت زبان متغیر و تحولپذیر است.
ظاهرگرایانی که در قرون گذشته گیر کردهاند
اما در مقابل، زبان دلیل زبان منطق و ایده دارای جوهره ثابتی است که نوعا تغییرناپذیر است و قطع نظر از امکان و ضرورت انبساط همواره صحیح خواهد بود. مشکل ظاهرگرایان این است که میخواهند با زبان دلیل نامنبسط و زبان علت گذشته، مردم امروزه را فهم کنند. اگر آنها راه نجات را در دین میدانند، باید توجه کنند که منطق دین باید در ظرف حال و مکان حاضر قرار گیرد، البته این حرف به معنای تغییر مسلمات دین نیست، بلکه نوع بیان و مواجهه آن مطرح و مورد نظر است. عارف به زمان بودن همین است که شخص ضروریات زمانه خود را بشناسد و بتواند مفاهیم نظری خود را با توجه به آن بسط و گسترش دهد.
مدعیانی که به ادعای خود پایبند نیستند
ظاهرگرایان گرچه مدعی پیروی از نص هستند، اما به دلیل پیشفرضهای سطحی و تُنُک خود با نگاهی سطحی و گزینشی با نصوص برخورد میکنند و از مواجهه لایهمند و ژرف با نصوص غافلند. اگر پیشفرضهای سطحی خود را به نصوص تحمیل نمیکردند، بیشتر متوجه نصوص هدایتگر و توجه به زمان و مکان میشدند. چرا که توصیه به زمان و مکان خود مورد تاکید نصوص و روایات است که یک نمونه آن بیان شد.
اهمیت توجه به مکان و زمان، چیزی که قشریگران مذهبی از آن غافل هستند
در نتیجه باید گفت، اشتباه ظاهرگرایان این است که جوهره مفاهیم را میخواهند در تمام ابعاد تنها در ظرف زمانی و مکانی صدور آن تفسیر و فهم کنند و به همین علت راه به جایی نخواهند برد. در صورتی که صحیح آن است که این منطق و کلیت بحث با در نظر گرفتن شرایط جلو بیاید و ظرف زمان و مکان در آن مورد توجه قرار گیرد. به همین علت است که امام خمینی (رحمهالله علیه) در فقه خود نسبت به عنصر زمان و مکان و به عبارتی تعامل فقه و جامعه تأکید فراوانی داشتند. رسولالله (ص) و معصومین (ع) موضوعی را در عربستان به شکلی تبیین کردهاند که اگر در جامعه دیگری مثل ایران بودند آن مسأله در لایههایی و مثالهایی به نحو دیگری احتمالاً بیان میشد.
سوغات ظاهرگرایی دینی؛ از تعطیل کردن قرآن تا جسمدار کردن خدا!
جریانات اخبارگرا آیا میتوانند با نفی فلسفه و فرایندهای عقلی به دین در این برهه از تاریخ خدمت کنند؟
در ابتدای امر باید بیان شود که جریانهای ظاهرگرا و قشریمسلک یکی نیستند و در کنار شباهتهایی که باهم دارند، تمایزاتی را نیز دارا هستند. عدهای از آنان نظیر اخباریان شیعی در قرن ۱۰ تا ۱۲ هجری، به کلی قرآن را کنار گذاشتند و به مهجوری سپردند؛ با این بهانه که ما قدرت فهم آیات قرآن را نداریم و درک کتاب الهی تنها از معصوم برمیآید و مواجهه آنان با معصوم نیز سطحی و گزینشی بود.
عدهای دیگر که به قرآن توجه داشتند فقط به ظواهر آیات اکتفا کردند که این امر موجب شد عدهای از آنان به انحراف بروند؛ مثلا وهابیان و طرفداران ابنتیمیه و جریانات تند سلفی، با اشاره به برخی آیات، برای نمونه «الرحمن علىالعرش استوى» برای خدا جسم و بدن متصور هستند که این خود در تغایر با توحید است و این جماعت را به انحراف و شرک کشانده است.
پس در این امور نه تنها خدمتی به دین نداشتهاند، بلکه موجب برخی سوءتفاهمات شدهاند. ظاهرگرایان در این که درگیر ظواهر آیات و روایات هستند، باهم مشترکاند. آنها بیش از اینکه به حقیقت و مقصود اصلی کلام توجه کنند، وقت خود را با استناد به صرف ظواهر تلف کردهاند. البته این نکته را هم باید بیان کرد، ظاهرگرایان و اخباریمسلکان گرچه در ادعا خود را تابع اخبار و روایات میدانند، اما اگر دقت شود خواهید دید که آنها با اخذ روش گزینشی نسبت به روایات و آیات، تنها بخشهایی را برمیگزینند که به تقویت مدعای خویش کمک میکند؛ مثلا در روایتی که ابتدای امر خواندم، امام رضا خود به ظرفیت زمان و مکان تأکید کردهاند، اما این طیف کجا حاضر شدند به ظاهر این روایت توجه کنند؟ اگر در واقع ظاهرگرا میبودند، باید به مسأله زمان و مکان توجه میکردند.
ظاهرگرایان به خودخواهی میرسند
آیا نصگرایی، قابلیت گفتوگو و تسامح اجتماعی را دارد؟ به نظر میرسد این رویکرد از لحاظ اخلاقی به یک جزمیت اخلاقی منتهی خواهد شد. به نظر میرسد.
رویکرد ظاهرگرایی که با برخورد گزینشی، روایات را انتخاب میکند و حقیقت را هم مدعی است که به شکل تمام و کمال در اختیار دارد دچار یک خودخواهی و خودبرتر بینی است، به شکلی که احتمال نمیدهد حقیقت یا وجهی از آن، ورای معرفت و شناخت او، وجود داشته باشد. با این دید و برخورد اساساً راه هر گونه صحبت و گفتوگو بسته خواهد شد به شکلی که شخص حاضر نمیشود برای فهمیدن موضوعی با کسی به بحث بنشیند، بلکه فقط میخواهد بحث کند تا جواب شخص مقابل را بدهد و اساس بحث، برای کشف حقیقت نیست. باید دقت کنیم که ما بنا به معرفت و دانشمان حظ و بهره خاصی از حقیقت بردهایم و کل حقیقت در نزد ما نخواهد بود پس ناگزیریم که به سمت گفتوگو برویم، اما ظاهرگرایان کل حقیقت را در همان ظواهری که به دست ما رسیده کافی و خود را از عالم و آدم بینیاز میدانند.
انتهای پیام/
شما می توانید این مطلب را ویرایش نمایید
این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید