تقاطع فکری دکتر شریعتی و استاد مطهری/ شریعتی میخواست همه جامعه را «ابوذر» کند
حجتالاسلام محمدعلی لیالی، استاد حوزه علمیه و دانشگاه به مناسبت چهل و پنجمین سالروز درگذشت دکتر علی شریعتی در ۲۹ خردادماه ۱۳۵۶ در گفتوگو با خبرنگار حوزه اندیشه خبرگزاری فارس گفت: تبارشناسی فکری مرحوم شریعتی و شهید مطهری از موضوعات چالشبرانگیزی بود که از دوران پیش از انقلاب تا زمان حال حاضر نقل محافل اندیشهای و فکری انقلاب است. این دو یار خراسانی که یکی از مزینان و دیگری هم از فریمان بود، گرچه هر دو در خانوادهای مذهبی تربیت شدند و به تعبیری «آخوندزاده» هستند، اما از لحاظ فکری و مبنای اندیشهای، تفاوتها و تمایزات جدی دارند. شریعتی همچون مطهری استاد دانشگاه و صاحب کرسی درس اسلامشناسی در دانشگاه بود. اوج نقطه تلاقی این دو متفکر عصر انقلاب را باید در حسینیه ارشاد و سخنرانیها و بحثهای آنها در سالهای منتهی به انقلاب جست.
حجتالاسلام محمدعلی لیالی
دغدغه یکی است، مواجهه متفاوت است
وی افزود: با نگاهی به آثاری که از این دو اندیشمند معاصر باقی مانده، پی خواهیم برد که دغدغه و مسائل هر دوی آنها در بسیاری از مواقع مشترک بوده است. «خرافهزدایی از اسلام و نقد درک عوامانه از آن و مبارزه با عوامزدگی»، «تبیین نسبت اسلام با مکتبها و نظریات جدید»، «عنایت به موضوعات نوپیدایی چون فلسفه تاریخ و فلسفه اخلاق»، «درک خطر مارکسیسم و نقد علمی آن»، «نقد روحانیت سنتی» و… موضوعات مشترکی بودند که هر دوی آنان نسبت بدان توجه داشتند؛ اما موضوع مهم، نوع مواجهه شریعتی و مطهری با این مسائل است که در این بخش، تفاوت گاهی از زمین تا به آسمان میرسد.
استاد مطالعات جریانشناسی ادامه داد: اساس فکری شریعتی ـ که تحصیلکرده فرنگ بود و تحصیلات خود را در دانشگاه سوربُن فرانسه گذرانده بود ـ بر اسلام توحیدی و عدالتمحور میچرخید. او را باید از طرفداران و پایهگذاران اسلام انتقادی دانست. شریعتی فعالیت عمده خود را بر نقد و پرسش از برخی گزارههای موجود دینی شروع کرد. آغاز این فعالیتها در خراسان و زیر نظر پدر (محمدتقی شریعتی) بود و بعدها در حزب خداپرستان سوسیالیسم با ریاست مرحوم محمد نخشب ادامه یافت. سپس بحثهای شریعتی در حسینیه ارشاد ادامه داشت. سلسله بحثهای حسینیه ارشاد تقریبا تا پایان عمر شریعتی دایر بود. همانطور که بیان شد اغلب بحثهای شریعتی حول عدالت اجتماعی در اسلام و رویکردهای سوسیالیستی که او به آموزههای دینی داشت، محدود میشد.
شریعتی دنبال این بود که همگان اباذر و مبارز شوند
وی افزود: اما برعکس شریعتی، مطهری درسخوانده حوزه و مسلط بر فقه و کلام بود. معلم شهید، سالیان سال در محضر اساتیدی چون آیات عظام، بروجردی، خمینی، طباطبایی و… زانوی تلمذ بر زمین زده بود و در علوم معقول و منقول به حد بالایی دست یافت. از دل آموزههای شریعتی، فرهنگ مقاومت و مبارزه بیرون میآمد و از اندیشههای مطهری، نظامسازی و عقلانیت دینی. شریعتی گرچه متفکری بزرگ و صاحبنظر بود، اما هیچگاه نمیتوان او را همچون مطهری یا بهشتی جزو رهبران نهضت اسلامی به حساب آورد. مرگ زودهنگام در سن ۴۳ سالگی و سیال بودن و دگرگونیهای فکری شریعتی موجب شد او در پایههای اصلی فکری نظام اسلامی سهمی نداشته باشد.
لیالی گفت: یکی از مهمترین نقاط افتراق این دو در اینجاست که مطهری درس دین خوانده بود و بر اصول اسلامی و منابعی دینی تسلط خوبی داشت، اما شریعتی با وجود دغدغه دین، آشنایی خوبی با منابع دین و کتب اسلامی به حد مطلوب نداشت. همین موضوع موجب شده بود که شریعتی به دنبال این باشد که همه جامعه «ابوذر» شوند و اباذرگونه سر پرشور مبارزه داشته باشند. در مکتب شریعتی، سلمان معنا نداشت؛ هشامبنحکم بیمعنی بود و او آنچه میطلبید مبارزه و شخصیتهایی بود که در صحنه نبرد سخت حضور داشتند. این تفکر گرچه برای دوران مبارزه مطلوب و اساساً ضروری است، اما در دوره نظامسازی و حکومتسازی کارایی نخواهد داشت. تفاوت اصلی مطهری و شریعتی در اینجاست که با منطق مرتضی مطهری میتوان نظامسازی کرد. اصول تفکرات مرحوم شریعتی را باید در جامعهشناسی «فریاد» و «مبارزه» دانست، نه در جامعهشناسی حاکمیت و نظام.
انتهای پیام/
شما می توانید این مطلب را ویرایش نمایید
این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید